eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.9هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
مۍتوانم بگويم يك خانواده اصيل و مذهبـےداريم .. پدر‌بزرگم حاج‌مهدۍ ِ فريدونۍ ، معروف به حاج مھدی سلاخ يا مهدۍگری، از لوتےهایِ‌قديمۍ و از دوستان نزديك شهيد طيب حاج‌رضايـے بود . .معروف بود كه علامت 21 تيغه آقا طيب را پدربزرگم روۍِ دوش مےكشيد! خود حاج‌مھدے هم هيئت (عج) را حوالۍِ سال‌هاي 41 يا 42 در نازي‌آباد تأسيس كرد ... الان بيشتر از 50 سال است كه خانواده ما از پدربزرگ‌ها و پدرها گرفته تا پسرها و نوه‌ها، همگي خادم اين هيئت هستيم و در جلساتش شركت مي‌كنيم. بعدها كه به كرج نقل مكان كرديم، عباس از همان سنين خردسالي همراه من و پدرم از كرج به نازي‌آباد مي‌آمد و با حضور در جلسات اين هيئت، رگ و ريشه‌اش حسيني شد. عباس از رزق حلالي خورد كه پدرمان سر سفره ما مي‌گذاشت و در دامان پاك مادرمان تربيت يافت. اما خودش هم تلاش و ايمان و اعتقاداتش را تقويت كرد. پدرمان بازنشسته ارتش است 🖐🏼' 30 سال در ارتش خدمت كرد اما حتي يكبار هم ما از تسهيلات رفاهے ارتش استفاده نكرديم. بابا هميشه مي‌گفت ما دستمان به دهنمان مي‌رسد، بهتر است اگر مثلاً سفري براي كاركنان ارتش در نظر گرفته مي‌شود، ما از آن استفاده نكنيم تا همكاراني كه بيشتر احتياج دارند از آن بهره ببرند .. از چنين پدر و مادری بچھ‌ِاۍ مثل عباس تحويل جامعه مےشود ...(: 🌱 ' 🎙برادرشھید 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
يك برنامه هفتگے برایِ خودش طرح‌ريزۍ كرده بود و چهار سال تمام طبق همين برنامه در مساجد و مراسم‌ِمختلف‌شرڪت‌مےكرد...❤️' 🎙برادرشھید 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
يكبار برايش گوشےهوشمند خريدم و گفتم عباس‌جان الان گوشےهاۍِ جديد آمده ، تلگرام‌و واتساپ و اين چيزها هست ... تا كی مےخواهےاز موبايل قديمۍ استفاده كنے؟!😕 گفت نمۍخواهم اين چيزها من را از خودم دور كنند و از فعاليت‌هايم فاصله بگيرم! اما گوشۍ را گرفت و گفت از آن استفاده‌ای مےكنم كه بعدها مےفهمے ... بعد از شهادتش موبايل عباس را چك كردم و ديدم به گفته استادش دكتر روحے كه تأكيد كرده بود احاديث اهل‌بيت را حفظ و به آن عمل كنيد، عباس در گوشۍاش احاديث را ضبط و آنها را حفظ مےكرده است .. برادرم متولد 68 بود. جوان همين دوره و زمان بود اما سعي مي‌كرد مشغله‌هایِ زمانه او را از خودش و اعتقاداتش غافل نكند! ❤️' 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🕊خاطره‌ِای از برادرم‌ ؛ شھیدعباس‌آسمیہ : 🔻این برگه مربوط به اطلاعات دانشجویی ایشونه! از بس که درگیر کلاسهای عرفانی و قرآنی و کارهای شخصیش بود به بنده میگفت تا برای کلاسهای دانشگاش، غذا انتخاب کنم . تازه میگفت حتما" اسم غذا رو بگو تا ببینم انتخاب کنم یا نہ ؟!' ❤️' 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
♥️عباس تواضع و مهربانے عجيبۍ داشت...(: در محل كارش، هوافضاۍ سپاه، مسئول ارزشيابي شايستگي بود ... با كلےسرباز سر و كار داشت، اما هميشه در برخورد با زيردستانش يك دست رویِ سينه داشت و با تواضع و مهرباني برخورد مي‌كرد. آقایِ ابوالفضل محمدي يكي از سربازان برادرم بعد از شهادتش با همشهری مصاحبه و از حسن اخلاق شهيد تعريف كرده است... حتي مادرم به او مےگفت: عباس جان تو چرا اينقدر دست به سينه‌اۍ .. عباس هم پاسخ میداد : نوكر امام حسين(علیھ‌السلام) بايد دست به سينه باشد... (: ❤️' 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
اعتقاد داشت اگر مي‌خواهيم اسلام را تبليغ كنيم بايد از راه قلب‌ها وارد شويم. اخلاق به خصوصي هم داشت. مثلاً برایِ يك خانم چادرے و يك خانم بدحجاب به يك اندازه ارزش قائل بود .. ؛ چراكه مےگفت ميزان سنجش آدم‌ها ما نيستيم ... كسۍ چه مےداند كه در قلب مردم چه مےگذرد ... ❤️' 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴 「روزنامه همشهری ؛ شنبه ۲۹ آبان ۹۵ شماره۶۹۶۸ صفحه ۱۶」 نقل قول ابوالفضل محمدی درباره شھید عباس آسمیه : 🕊!' 🔻یادم میآید که در روزهای اولیه سربازی که نگهبان بودم، برای گرفتن امضای خروج وارد ساختمان فرماندهی شدم . اتاق فرمانده را پیدا کردم اما درب آن بسته بود . برای پیدا کردن فرمانده به اتاقی دیگر رفتم . یک میز داخل اتاق بود که پسری جوان و حدودا ۲۵ ساله با لباس شخصی و موها و محاسنی مرتب و چهره ای زیبا و مهربان پشت آن نشسته بود ... 🖐🏼به او سلام کردم ، با مهربانی و گشاده رویی جوابم را داد . من از او سراغ فرمانده را گرفتم و او ضمن معرفی خودش گفت " من عباس آسمیه هستم و فرمانده شما در اتاق انتهای سالن است " . در حالیکه از رفتار فوق العاده خوب و باوقار او متعجب بودم ، خداحافظی کردم و از اتاقش بیرون آمدم و فرمانده را پیدا کردم و امضا را گرفتم ... هرچه زمان میگذشت بیشتر توجهم به عباس جلب میشد . او واقعا با بقیه افراد توی پادگان فرق داشت . بسیار سنجیده و حساب شده رفتار میکرد و سعی میکرد حق کسی را ضایع نکند ، مثلا وقتی که شبها به عنوان افسر جانشین در پادگان می ماند ، موقع شام به آشپزخانه میرفت و از کیفیت غذای سربازها سوال میکرد و در گزارش شب مینوشت ✍ ♥️روز سرباز بود و قرار بود سربازها در مراسم انتخاب سرباز نمونه شرکت کنند . باید برای یک ساعت چند نفر از نیروهای رسمی در بالای برجکها به جای سربازها میماندند تاهمه سربازها در مراسم حاضر باشند . در طول دو سالی که در پادگان بودم ، دیدم که عباس آسمیه هر بار داوطلب میشود که به بالای برجک برود و هر بار هم سخت ترین برجک را از نظر موقعیت انتخاب میکند . یکبار که داشت از بالای برجک برمیگشت، وقتی به جلوی درب اتاقش رسید یکی از همکارمان به او گفت " بالای برجک چطور بود عباس آقا ؟! " عباس گفت " خوب است آدم بعضی وقتها از پشت این میزها بیرون بیاید و ببیند که آن طرف هم چه خبراست. مخصوصا بالای برجک نگهبانی خوب میشود خیلی از مسایل را فهمید " . من بعد از مدتی شدم سرباز فرماندهی پادگان و فرصتی شد تا بیشتر عباس آسمیه را بشناسم . او به سربازها احترام ویژه ای میگذاشت. آنها را با پسوند " جان " یا پیشوند " آقا " صدا میکرد . در کار دیگران دخالت بیجا نمیکرد و به دنبال بدنام کردن این و آن نبود ‌. من در طول مدتی که آنجا بودم عصبانیت وی را ندیدم . روزها گذشت و من بیشتر به عباس آسمیه علاقه مند شدم . روز پایان خدمت من رسید و با پادگان تسویه کردم . 👋🏻از عباس آسمیه خداحافظی کردم و به خانه آمدم ...🌱 🔹بعد از مدتی احساس دلتنگی کردم و دلم خواست که عباس را ببینم .. از خانه بیرون آمدم و به سمت پادگان رفتم . اما وقتی به پادگان رسیدم دیدم که یک تابلوی بزرگ جلوی دژبانی پادگان است که عکس عباس آسمیه روی آن است و زیرش نوشته : " شهید مدافع حرم عباس آسمیه " . واقعا که شهادت نصیب هر کسی نمی‌شود. ای کاش تو را زودتر شناخته بودم عباس جان ...❤️'(: 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مادرشھیدروایت‌مےکند: عباس بود . . 🌱' 👌و از هر فرصتی برای حضور در مجالس اهل‌بیت‌(علیھم‌السلام)❤️ اســتفاده‌مےکرد! او می‌گفت زنده بودن من ماه و صفر است‌ . . . 🔻بیشتر اوقات صبح‌ها به یاد امام حسین(ع) روضه می‌خواند و بر سینه می‌زد به گونه‌ای که به او می‌گفتم عباس جان قلبت پاره می‌شود این‌قدر بر ســینه می‌زنی. در جواب لبخند می‌زد و می‌گفت آن کس که برای او سینه می‌زنم، خودش محافظ‌مَن‌خواهدبود ...(: 🕊 ❤️' 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❤️' 「فــــرازےازوصیتنـــــامہ🌸」 ♥️ امیٖریٖ حُسَینْ وَ نِعْمَ الْاَمیٖرْ 🌺حسین علیه السلام فرمانده من است و او برترین‌فرماندهان‌وامیرا‌ن‌است . . ♥️این عبارت زیباترین و عاشقانه‌ترین جملهٔ زیبا بود برای من، پس حسین جان با نگاهی والا مرا هم همچون زهیر، سرباز و فدایی خود ساز...!♥️ 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
از قول سرهنگ يزديان يكۍ از فرماندهانش ، عباس نصفی از حقوق ماهانه‌اش را صرف امور خيريه مےكرد ...🌱' در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانواده‌ای‌ مۍداد كه يكي‌شان بيمار سرطانۍ و ديگرے بچه يتيم داشتند😞 باقیِ حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمره‌اش و بخشۍرا خرج هيئات و مراسم مذهبے مےكرد ... 🌸' در طول ماه شايد 20 روزش را روزه مي‌گرفت و غذايي كه محل كارش به او مےدادند، به خانواده‌هاي مستمند مي‌داد. يكبار كه مي‌خواست به مأموريت برود، دو، سه غذا توي خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر. بابا گفت من خجالت مي‌كشم دو غذا دستم بگيرم و ببرم... اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باری از دوش كسے برداشت . . 💔!' ❤️' 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR