eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8.3هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
دوره ای سخت تر از درس دانشگاه من می‌دانستم آقاعارف آدم بزرگی می‌شود. چون خیلی اهل تحقیق و مطالعه بود. بهترین‌ها را انتخاب می‌کرد و می‌پسندید. همیشه در هر موقعیتی بهترین بود. خیلی فعال بود. خیلی جاها فعالیت داشت ولی جایی را قبول می‌کرد که می‌دانست به بهترین شکل می‌تواند کارش را انجام دهد. من یادم نیست آقاعارف زمان مدرسه در بسیج بوده باشد. فکر می‌کنم بعد از سربازی و برای مدافع حرم شدن به بسیج رفت. همیشه می‌خواست بهترین تیپ و پوشش را داشته باشد. به شهادتش فکر نمی‌کردم ولی قطعاً می‌دانستم انسان بزرگی می‌شود. فعالیت‌های عارف جان محدود به قبل از مدافع حرم شدنش نیست و پسرم حتی در میدان رزم هم با شجاعت و دلاوری به رزم با داعشیان پرداخته و مدام فیلم و گزارش‌های تصویری از دلاوری‌های همرزمانش در میدان نبرد تهیه می‌کرده است. چندباری به عارف جان گفتم که چرا به دانشگاه نمیروی و مدرک تحصیلی ات را تکمیل نمی‌کنی؟ که در پاسخ به من گفت: شما دوست داری چه رشته‌ای بخوانم؟ گذراندن دوره دانشگاه برای من مثل آب خوردن است، اما ترجیح می‌دهم دوره‌هایی را بگذرانم که سخت‌تر از دروس دانشگاهی باشد، اما با این حال هرچه شما بگویید انجام می‌دهم که بعد از آن برای دانشگاه اقدام کرد و به تحصیل در رشته کارشناسی روانشناسی پرداخت. 🎙نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴 طوری زندگی میکرد که انگار 150 سال عمر خواهد کرد🔴 آقاعارف عموی شهیدش را خیلی دوست داشت. کتاب‌های زیادی از دفاع مقدس و تاریخ ایران و جهان را مطالعه کرده بود. چند سال پیش وقتی از سربازی برگشت فهمیده بود شهادت بهترین سرنوشت برای آدم‌هاست. فهمیده بود عاقبت به‌خیری آدم‌ها در این راه است اما می‌گفت هر کسی که شهید نمی‌شود و همین جوری انتخاب نمی‌شود و «باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی». در حقیقت باید چیزی که خدا می‌خواهد، باشی و مردمی و اهل بیتی باشی تا پذیرفته بشوی. اواخر عمرش شوق زیادی برای شهادت داشت. خیلی جالب است که بدانید بهترین برنامه‌ریزی‌ها را برای زندگی از آقاعارف می‌دیدم و با وجود این شوق شهادت، طوری زندگی می‌کرد که انگار 150 سال عمر خواهد کرد. 🎙نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴عارف صمیمی‌ترین و نزدیک‌ترین دوست من و پدر و خواهرش بود؛ یعنی خواهر عارف، اینقدر با عارف صمیمی و راحت بود هر صحبتی و هر کاری داشتند به راحتی با هم در میان می‌گذاشتند هر وقت هر کجا که روضه حضرت زینب🌸 با امام حسین را می‌شنیدم یک طور دیگر می‌شدم، چون صمیمیت این دو را می‌دیدم. این روضه برام فرقی داشت 🎙نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
علت دغدغه عارف برای مدافع حرم شدن 🔺اولین بار که عارف جان این موضوع را با من مطرح کرد هنوز سرباز بود تقریبا سال ۹۰ یا ۹۱ بود. عارف بسیار اهل تحقیق و مطالعه و مسئولیت پذیر در قبال اطراف جامعه کشور و دوست و رفیق و خانواده بود. به من گفت که یک گروهی به نام اسلام و تحت عنوان اسلام دارند بدترین جنایات را مرتکب می‌شوند و اسم اسلام را در جهان بد نشان می‌دهند، به غیرت من خیلی بر می‌خورد. این افراد حرم اهل بیت را هم مورد هجوم قرار می‌دهند و این مرا خیلی اذیت می‌کند و به همین دلیل دوست دارم مدافع حرم باشم. اما من در پاسخ به خواسته اش گفتم که نیازی نیست شما مدافع حرم شوید. مردم سوریه خودشان می‌توانند از سرزمینشان دفاع کنند خیلی آگاه بود، جوان ۱۸، ۱۹ ساله‌ای که از ویژگی‌های سردار سلیمانی تعریف می‌کرد و شناخت کاملی از ایشان داشت و برای قانع کردن من از مدافعان حرم حرف به میان می‌آورد و برای من توضیح داد اگر همه این طور فکر کنیم که مردم سوریه خودشان مسئول بیرون راندن داعشیان هستند و نباید برویم به کمکشان که نمی‌شود💔 🎙 نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌸عارف را خیلی دوست داشتم و دارم وقتی می‌گفت: 🔻می‌خواهم مدافع حرم شوم، خیلی سختم بود و مقابله می‌کردم تا اینکه یک روز به من گفت: مامان جان مگر شما زیارت عاشوا نمی‌خوانید؟ می‌بینم می‌خوانی. اما می‌خواهم بگویم آیا این زیارت را برای تعارف با خدا می‌خوانی؟ شما با خدا و اهل بیت تعارف می‌زنی. واقعیت را نمی‌گویی. زیارت عاشورا را می‌خوانی. پس اگر راست می‌گویی همان چیزی که می‌گویی باش. خلاصه گفتم قبول و با رفتنش موافقت کردم. 🎙نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
کربلا کربلا ما داریم می آییم 🔻همان سالی که صدام برکنار شد و رفت، پدر آقا عارف از همان سال پیاده‌روی اربعین را شروع کرد. همسرم کارمند پالایشگاه آبادان بود و آن اوایل به همراه چند تن از دوستانش به زیارت حرم امام حسین (ع) می‌رفت و بعد‌ها تعداد همراهانش بیشتر شد. یادم است خیلی پیگیر رفتن دوستانش بود و خانه‌مان محل جمع‌آوری پاسپورت و مدارک می‌شد. 🔸عارف هم بعد از سربازی توانست به زیارت کربلا برود و پس از آن دیگر هر سال به همراه پدرش در پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کرد. شهید غلامعلی کایدخورده عموی عارف بود و پسرم همیشه فیلم‌های دفاع مقدس را تماشا می‌کرد که در آن رزمندگان «کربلا، کربلا، ما داریم می‌آییم» می‌خواندند. او علاقه زیادی برای رفتن به حرم امام حسین (ع) داشت. می‌گفت: عمو غلامعلی به همراه دوستانش آنقدر زحمت کشیدند و آرزوی رفتن به کربلا داشت و حالا ما باید به نیابت از شهدا به کربلا برویم. آن شور و حالی که هنگام تماشای فیلم‌های دفاع مقدس داشت خیلی جالب بود. 🎙نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
واکس پوتین! 🔻بعد از دیدن تصاویرش به پسرم گفتم عارف گفته بودی پوتین واکس می‌زنی! گفت: مامان جان باور کن هدفم این بود و اینکار سعادت بزرگی برایم بود. اما به لطف خدا سعادتی نصیبم شد تا خدمت کنم. 🔸البته به هیچ عنوان اجازه نمی‌دادند رزمندگان با خود دوربین و تلفن همراه ببرند؛ اما نمی‌دانم عارف چگونه با خود دوربین به همراه داشت که بعد از اینکه فرماندهانش متوجه این موضوع می‌شوند، اجازه تصویربرداری از فعالیت‌های رزمندگان اسلام را به ایشان می‌دهند. عارف با این دوراندیشی خود توانست تصاویر به درد بخوری را به ثبت برساند و مایه افتخار ما شود. یادم است فرمانده گردان پسرم به ما گفت: 🔸در گردان لقب شهید آوینی را به عارف داده بودند🔸 عارف می‌گفت: مامان در آنجا مثل باران گلوله روی سرمان و دور و برمان می‌ریزد. می‌گفتم نمی‌ترسی؟ می‌گفت: مامان وقتی عاشق اهل بیت (ع) شوی از این چیز‌ها نمی‌ترسی. ما آنجا می‌رویم که کار و جهاد کنیم و چه بهتر که فدای خانم زینب (سلام الله علیها)🌺 بشویم. 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بار اول که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دوی‌مان عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی اذیت شدم. 🔻هنگام رفتن، قرآن، آب، آیینه و اسفند را آماده کردم و گفتم دلم می‌خواهد باز هم ببینمت. از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر نگهدار من آن است که من می‌دانم/ شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد». این جمله‌اش هر روز در ذهنم می‌پیچید. هر روز برایش صلوات می‌فرستادم و آیت‌الکرسی می‌خواندم. با اینکه همیشه بانشاط و روحیه بود ولی وقتی برگشت آن‌قدر نشاط روحی پیدا کرده بود که تا به‌حال او را این‌گونه ندیده بودم. شوق زیادی برای دوباره رفتن داشت. می‌گفتم تو که یک بار رفته‌ای و دیگر نیاز به رفتن نیست، در جوابم می‌گفت اگر خانم زینب(س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم. من هم می‌خواستم ببینم چقدر پای کار است و می‌دیدم خیلی شور و شوق دارد. 🔸دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. 🎙نقل از مادر شهید 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دو شهید در یک قاب شهید عارف کاید خورده 🌷 شهید بابک نوری هریس 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
دو شهر شیعه‌نشین نبل و الزهرا، چهار سال در محاصره بود و یکی از آرزوهای آقاعارف و دوستانش آزادسازی این دو شهر بود. آزادی این دو شهر خیلی برایش مهم بود. داعشی‌ها و تکفیری‌ها عمداً روی شهرهای شیعه‌نشین دست می‌گذاشتند. برایم تعریف می‌کرد این دو شهر چهار سال در محاصره است و آب و غذا و دارو به اینها نمی‌رسد ولی اجازه نداده‌اند دشمن خط مرزی‌شان را بشکند. گاهی با هلیکوپتر برایشان محموله غذایی می‌ریختند که خیلی ناچیز بود. تعریف می‌کرد مردم این دو شهر با سختی زیادی زندگی می‌کنند و به خاطر اعتقادات‌شان اجازه ورود دشمن به شهرشان را نداده‌اند. عکسی از یک دختر بچه نشانم داد که بعد از چهار سال شبیه پیرزن شده بود. ▪️می‌گفت مامان دلت می‌آید به اینها کمک نکنم؟! 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
عارف جان سلام دیشب خوابتو دیدم..... 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
این برام افتخاره ک رفیقم شهید بشه 🌹✌️ 🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای همه مردم ایران چه کسایی که با ما موافقن چه کسایی که با ما مخالفن آرزوی خوشبختی می‌کنیم🍃 ❤️🌷 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR