🔹اگر مَردیم مثل او باشیم
می توانم بروم جایی که شوشتری رفت، به شرطی که بروم خدمت کنم. بنده بازنشسته سپاه هستم، چرا نمی روم خدمت کنم؟ مردانه در برابر روح بلند شوشتری اعتراف کنیم؛ حاضرم برایت حرف بزنم، ولی توی سیستان نمی آیم؛ مرز پاکستان نمی آیم. یک شب هم حاضر نیستم آنجا بخوابم.
ما آب گرم می خواهیم. گرد و غبار برای صورت ما خوب نیست. سؤال من این است چطور شد برای رفتن به ویلای شمال همة ادارات ثبت نام می کنند قرعه کشی می کنند؟ ولی این طرف چی؟ بیاییم برای خدمت به سیستان ثبت نام کنیم. قرعه کشی کنیم. آقای دکتر فلانی، چابهار؛ آقای مهندس فلانی، نهبندان خراسان جنوبی.
🎙نقل از همرزم شهید
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹اگر سپاه نبود کشور هم نبود
چرا شوشتری بلند می شود می رود؟ می توانست چند نفر را از طرف خودش بفرستد. نیاز نبود که خودش از تهران برود به مناطق محروم، آن هم نه یکبار نه دوبار، بارها.
خون شوشتری در دهه 80 ثابت کرد که سرداران ما در همه زمانها جلودار هستند.
در زمان جنگ، وقتی به بچه ها می گفتند: بروید جلو. خودشان هم می رفتند، این طور نبود که در لفظ باشد. همه چیز عملی بوده. در این اتفاق حقیقتاً من به صحبت سیدروح الله پی بردم که فرمودند:
«اگر سپاه نبود کشور هم نبود.»
🎙 نقل از همرزم شهید
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹همه عمر خدمتش، در حال جهاد بود
شايد خيليها ندانند كه شهيد شوشتري در كدام عمليات مجروح شدند،يا در كدام عمليات جانبار شدند،شايد يكبار همايشان به آسايشگاهي نرفت. در عملياتي كه حدود 2 تا 3هزار جانباز شيميايي داشتيم، شهيد شوشتري در متن همان عمليات بود اما هرگز براي كنترل و بازديد پزشكي نرفت، بنابراين امروز ممكن است خيليها تصور كنند كه قامت رعناي شهيد شوشتري همه جايش سالم بود.
شما حتي اگر هشت سال دفاع مقدس را نگاه كنيد نميتوانيد يك دوره اقامت طولاني در پشت جبهه از شهيد شوشتري پيدا كنيد، اگر هم بوده دورههاي درمان مجروحيتهايش است يا دورههاي اضطراري خانوادگي.
اگر يك پژوهشگر امروز زندگي شهيد شوشتري را در هشت ساله جنگ مورد بررسي قرار بدهد، مطمئن باشيد كه يك دوره يك ماهه پيدا نخواهد كرد كه او فارغ از دغدغه جنگ بوده باشد.
🎙نقل از سردار احمدی همرزم شهید و فرمانده سپاه امام رضا(عليه السلام)
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شهید نورعلی شوشتری سرباز بود.
در مسابقات تیراندازی ارتش اول شد. گذاشتندش گماشتۀ پسرخالۀ شاه.
راضی نبود. میگفت اوضاع خانوادهاش اصلاً خوب نیست و هیچ قید و بندی ندارند. از غصه مریض شد. چند روزی بازداشتش کردند. گفتند اگر اینجا بمانی، میبریمت گارد شاهنشاهی. زیر بار نرفت. گفت: «دین و ایمانم را به هیچ قیمتی نمیفروشم.»
فایدهای نداشت. او را انداختند بیرون…
مادرش که فوت کرد، برگشت روستای ینگجه. مینیبوس خرید. از روستاهای اطراف مسافرها را سوار میکرد تا قوچان. هر روز به شاگردش میگفت:
«اگر کسی نداشت، کرایه نگیر.»
همیشه ده-پانزده نفری مهمانش بودند!
📚برگرفته از کتاب نور علی
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹قدرشناسي تا آخر عمر!
از خصوصيات شهيد شوشتري اين بود كه اگر يك نفر قدم كوچكي برايش برميداشت، حاجآقا هميشه درصدد جبران برميآمدند.
روزي به اتفاق هم از روستا ميآمديم كه ديدم از ماشين پياده شد و به پيرمردي كه به نظر نميرسيد وضع اقتصادي بدي داشته باشد، پولي داد.
از آقا نورعلي پرسيدم: موضوع چيه؟! گفت: اين مرد براي من يك روز كه چوپان كوچكي بودم، كار بزرگي انجام داد.
باران شديدي ميباريد. اين مرد، وقتي مرا ديد، «كَپَنَك» (نوعي لباس نمدي مخصوص چوپانان) خودش را از روي دوشش درآورد و روي من انداخت و گفت: اين را بگير و اينجا استراحت كن.
من هيچ وقت اين محبت او را فراموش نميكنم و تا زنده هستم كمكش ميكنم. حاجآقا محبت هيچكس را فراموش نميكرد و اين را آن چوپان به ياد دارد.
🎙 نقل از همسر شهید
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹زینبی زندگی کن🍃
زمانی که پسر دومم بهدنیا آمد، حاج آقا کردستان بودند. پسر دومم چهل روزه بود که به نیشابور آمدیم. پانزده روز بعد ، جنگ ایران و عراق آغاز شده بود. شهید شوشتری پس از مدتها به منزل آمده بود، به من گفت: «حاج خانم جنگ ایران وعراق شروع شده میخواهم بروم منطقه.»
تا این راگفت یکدفعه اشکایم ریخت. گفت: «نه نشد، میخواهم مثل زینب باشی ،مثل زینب بچههایم را بزرگ کنی، میخواهم زینبی زندگی کنی. میروم. ممکن است بیایم. ممکن است نیایم. شاید شهید بشوم.» دلم محکم شد. زندگی حضرت زینب جلو چشمهایم آمد.
🎙نقل از همسر شهید
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ایشان همیشه به ما توصیههای اخلاقی میکردند و تأکید زیادی بر انجام واجبات دینی داشتند و از همه مهم تر بسیار بر پیروی از خط ولایت تأکید میکردند.
او تنها پدر ما نبود، بلکه خود را وقف مردم کرده بود.
۱۲، ۱۳ سال بود که فقط پنج شنبه و جمعه ایشان را میدیدیم و در باقی ایام هفته در نقاط مختلف کشور مشغول انجام مأموریت بود.
🎙نقل از روح الله شوشتری ، فرزند شهید
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹حفظ حرمت استاد- شاگردي
بنده با سردار شهید شوشتری در دوره دافوس، هم دوره بودم.
اگرچه اساتيدي كه در دوره دافوس بودند بعضا چه در ارتش و چه در سپاه تجربه جنگ داشتند ولي غلبه فكر كلاسيك كاملا بر تدريس آنها حاكم بود. وقتي بحث به سمت كارگاههاي آموزشي و مباحث ميداني كشيده ميشد ؛ استدلال هاي كساني چون شهيد شوشتري –كه خيلي هم توجه داشت تا شأن اساتيد را حفظ كند و چيزي نگويد كه استاد به قول متعارف كم بياورد- نسبت به حرف اساتيد كاملا برجسته بود.
وقتي بحث به مصاديق كشيده مي شد تسلط شهيد شوشتري بر بحث كاملا مشخص بود. استدلالها و حرفهاي شهيد شوشتري براي موضوع درس در واقعيت روي زمين بسيار ملموس، منطقي و اجرايي تر بود به نسبت صحبتهاي برخي اساتيد.
🎙نقل از سردار اسماعیل قاآنی
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹نبرد در كلهقندي
ما تقريبا همه عملياتها را در كنار هم بوديم، شهيد شوشتري اعتقاد خاصي به وحدت بين سپاه و ارتش داشت.
يادم هست در سال 62 در عمليات والفجر3 در مهران يك ارتفاع مهم و استراتژيك به نام كله قندي وجود داشت كه توسط يك گردان عراقي به فرماندهي سرهنگ جاسم تصرف شده بود.
ما شبانهروز روي آنها آتش ميريختيم و 11روز تمام آنها را محاصره كردهبوديم، اما نيروهاي سرهنگ جاسم ،مقاومت ميكردند.
جاسم مورد حمايت شديد صدام بود و حتي بعداً متوجه شديم كه در آن مدت، صدام دوبار با سرهنگ جاسم تماس گرفته و حتي يك درجه هم به او داده است، بنابراين جاسم با تمام وجود مقابل نيروهاي ما ايستاده بود تا اينكه يك روز شهيد شوشتري با يك گروهان به ما اضافه شد و با همان يک گروهان توانست گردان سرهنگ جاسم را شكست دهد و او را دستگير كند.👌
🎙نقل از امیر منوچهر کهتری همرزم شهید و از فرماندهان لشکر 77 پیروز ثامن الائمه(عليه السلام)
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹ماجرای انار
در عملیات کربلای5 ،از نیروهای لشکر، 5نفر در موقعیت سخت و خطرناکی قرار گرفتند. ما داخل سنگر کوچکی که گروهی از فرماندهان از جمله شهید شوشتری در آن بودند، نشسته بودیم.
سردار شوشتری توسط بیسیم مشغول هدایت عملیات بود. اصلا در جمع ما نبود و تمام فکرش پیش بچههای خط بود.
همین لحظه سعید مولف ،اناری برداشت و مشغول آبلمبو کردن آن برای شهید شوشتری شد.
به سعید گفتم: «آقا سعید خیلی فشار میدهید. الان می ترکد.»
اما گوشش بدهکار نبود.
انار ترکید!...
سر و صورت شهید شوشتری هم...😬
شهید شوشتری که تا آن لحظه اصلا حواسش نبود. از جا پرید و نگاهی به اطراف کرد و با گوشی بیسیم به سر من زد😐
بعد که عملیات تمام شد، گفتم: «حاج آقا ،سعید انار رو ترکاند. چرا من را زدید؟»🤔 ☺️
پاسخ داد: «سعید دور بود و من وقت نداشتم که او را بزنم...»😁
🎙نقل از همرزم شهید شوشتری
#سردارشهید_نورعلیشوشتری🌷
#شهید_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•🎞
#استوری | #Story 📸
{ویژهولادتپیامبراڪرم و امامجعفرصادق علیه السلام 🌸🌱}
🍃عیدتان مبارک🌸✨✨✨
#هفته_وحدت
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR