eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8.3هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺توی خانه می‌گفت : من به غیر «این رنگی» جماعت، نان نمی‌دهم ...🖐🏻 «این رنگی» را که او نمی‌گفت. جای این کلمه، رنگ تیم فوتبال محبوبش را می‌گفت. چه فرقی می‌کند قرمز یا آبی. مهم این است که حاج حسن یک فوتبالی دو آتشه بود. از بچگی با توپ و گل کوچک بزرگ شده بود. خیلی هم حرفه‌ای بازی می‌کرد. جنگ اگر شروع نشده بود و مسیر زندگی‌اش را عوض نکرده بود، حتماً از تیم ملی سر در می‌آورد✅ توی جبهه و در شرایط سخت با هر فرصتی بچه‌ها را جمع می‌کرد و توپی می‌انداخت وسط و شروع می‌کرد به یارکشی. همه دوست داشتند توی تیم حسن مقدم باشند. بازی که تمام می‌شد تک تک بچه‌های تیم مقابل را می‌بوسید. فرقی نمی‌کرد راننده‌اش باشد یا سربازش. فرمانده باشد یا بسیجی. همه را یک جور بغل می‌کرد و با دست پشتشان می‌زد. جوان‌تر که بود استادیوم هم می‌رفت. حتی در شرایط سخت. مثل آن دفعه که با یکی دیگر از فرماندهان سپاه عازم جبهه بود. سر راهشان از تماشای دربی هم جا نمانده بودند. همانجا که وقتی وسط بازی اذان شده بود، حاج حسن مهرش را درآورده بود و میان آن همه سر و صدا و هیجان ، نمازش را خوانده بود. آن روزها زمان جنگ بود. جبهه آدم‌ها را عوض می‌کرد. ایده‌آل‌هایشان را می‌آورد توی زندگی معمولی‌شان. می‌توانستند کارهای خرق عادت بکنند بین مردمی که روزمرگی زندگی‌شان را به گند کشیده بود. ولی حاج حسن حتی بیست سال بعد از آن روز که شده بود عضو هیئت مدیره باشگاه پیکان و بعد صباباتری، هنوز هم همان طور فکر می‌کرد که آن روز توی استادیوم آرزویش را کرده بود. می‌گفت: «باید آنقدر روی فرهنگ ورزشکاران و ورزش دوستان کار کرد که وقت اذان صد هزار نفر توی استادیوم آزادی نماز جماعت بخوانند!» البته این علامت تعجب را که او نمی‌گذاشت آخر جمله‌اش. خیلی جدی می‌گفت این حرف را و اگر اجازه می‌دادند کار کند حتماً روزی به این حرفش می‌رسیدند و به جای این که از شنیدنش تعجب کنند از دیدنش تعجب می‌کردند ‼️ 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴حرفی که چشمان علی پروین را قرمز کرد طهرانی مقدم در سال 83 رئیس هیات مدیره باشگاه صبا باتری می‌شود. در آن زمان با آدم‌های بزرگ ورزشی جلسه می‌گذاشتند که یکی از آنها آقای علی پروین بود. جلسه‌ای با حضور پروین و طهرانی مقدم برگزار می‌شود. آقای ناصر شهسواری که در این جلسه حضور داشته است می‌گوید: وقتی علی پروین، حاج حسن را دید، انگار 50 سال است او را می‌شناسد. خیلی خوش‌برخورد، با ادب و با کمالات کنار حاج حسن آقا نشسته بود و با هم شوخی می‌کردند. بحث ورزشی که شد، علی پروین به کاپ‌های ویترینش اشاره کرد و گفت: «حاج حسن‌آقا! می‌بینی. این کاپ‌ها را زمانی که من در پرسپولیس بودم به‌دست آوردم» حاج حسن گفت: «حاج علی‌آقا! برای آخرتتان چه جمع کردید؟ می‌خواهید این کاپ‌ها و این مقام‌ها را در آن دنیا جمع کنید و بگویید خدایا، من کاپ دارم؟ خب، همه کاپ دارند، آیا وزن کارهای فرهنگی و معنوی شما هم اندازه وزن این کاپ‌هایتان هست؟ از این بابت هم خودتان را بالا کشیده‌اید؟» 🔺بعد با تواضع خودش را مثال زد و ادامه داد : «من هم کاری نکردم ولی شما الگوی مردم و جوان‌ها هستید. بیایید در بخش فرهنگی کار دیگری انجام بدهید» مثالی هم آورد و گفت: «وقتی شما بروید در نماز جمعه و نماز جماعت شرکت کنید، می‌بینید که مردم چقدر از شما الگو می‌گیرند و چون علی پروین در نماز جمعه، راهپیمایی، کار خیر، شرکت کرده، آنها هم می‌کنند.  آن وقت شما توانسته‌اید جوان‌ها را به نماز جمعه بکشانید. لذا بیایید در بحث فرهنگی کار کنید. همین مقدار که مدال دارید، به همین اندازه هم بیایید، در بحث معنوی و فرهنگ کار کنید، این‌ها دست شما را در آخرت می‌گیرد و انسان را نجات می‌دهد، گره‌گشای انسان است و انسان را جاودانه نگه می‌دارد، والا کاپ را خیلی‌ها برده‌اند و تمام شده است.» علی پروین که چشمانش قرمز شده بود، گفت: «حاج حسن‌آقا! من رفیقی مثل شما نداشتیم که چنین حرف‌هایی را به من بزند. همه آمدند و به‌به و چه‌چه کردند و رفتند. شما آمدید و دلم را روشن و چشمم را باز کردید. بنده در خدمت شما هستم. باعث افتخار من است که در کنار شما و در خدمت شما باشم که هم دنیا را دارم و هم آخرت را.» 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مسیر تهران شمال از کوهستان پیاده 🚶🏻‍♂! 👌🏼ویژگی های خاص او تنها منحصر به عرصه نظامی نبود، او علاوه بر اینکه که انسان مومنی بود که ادعیه فراوانی را حفظ داشت، یک ورزشکار حرفه ای هم بود و برای مثال در عرصه کوهنوردی اکثر قله های مرتفع ایران را فتح کرده بود و یا اینکه بارها مسیر تهران تا شمال را از مسیر کوهستان، با یک گروهی که خودش آن را رهبری می کرد، پیاده طی کرده بود . . . اما در اوج کارهایش، حتی زمانی که در ارتفاعات کوهستان، یک متر برف زیر پایش بود، نماز اول وقت را ترک نکرد🖐🏻 یک بار یکی از دوستان تعریف می کرد که حسن را در نزدیکای قله دماوند دیده بود درحالی که پایش شکسته و بدجوری ورم کرده بود. می گفت به حسن گفتم چرا با این وضع آمدی کوه؟ و حسن گفته بود می خوام روی این پایم را کم کنم! ✋این طور خودش را تربیت کرده بود:) 🎙(نقل از سردار حاجی زاده) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
نماز اول وقتش ترک نمی شد🌱 🔺حتی وقتی توی برف های کوه یا در حال صخره نوردی بود. یک بار در کوه های توچال، نزدیک پناهگاه شیرپلا و شروین، صخره نوردی می کرد. جای خطرناکی بود. زیر پا را که نگاه می کردی، چشمت سیاه می رفت. موقع اذان به همراهش گفت: طناب را شل کند. خودش را به تخته سنگی رساند. راحت نمی شد نشست. همه ترسیده بودند. قلاب را باز کرد و نمازش را خواند ...🍃 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و ما رمیت اذ رمیت... 💥شک ندارم که پس از مرگ هنوز فکر نابودی اسرائیل است 👊 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحن شيعة علي بن ابي طالب في العالم لن نتخلى عن فلسطين ولا عن مقدسات الامة في فلسطين 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
الهی دلم انتهای نگاه تو را می خواهد . . . 🖐🏻 انتهای نگاه تو یعنی : شهادت♥️! 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید تهرانی مقدم و مادر ❤️ شهید تهرانی مقدم همواره از احوال مادرشان جویا می‌شدند ایشان با وجود مشغله‌های کاری فراوان به مادر خود سر می‌زدند به خاطر داریم یکبار ایشان 48 ساعت نخوابیده بودند اما در همان حال هم به مادرشان سر می‌زدند. باید هم از چنین مادری چنین فرزندانی متولد شود این مادر با سختی و خیاطی این فرزندان را بزرگ و تقدیم اسلام کرد. یک زمان شهید تهرانی مقدم به مادر خودش گفتند چرا نمی‌خندی؟ ایشان می‌گفت چقدر می‌دهی تا بخندم؛ باید 3 میلیون برای مستضعفان بدهی تا بخندم. 🙂 این مادر شهید به مقدار کم اکتفا نمی‌کرد و مبالغ بسیار زیادی را در اختیار دیگران قرار می‌داد؛ در آن زمان 5 میلیون تومان، 10 میلیون تومان  و 15 میلیون تومان به دیگران می‌دادند و می‌گفتند بدهید خدا می‌رساند. در برخی موارد هم از طریق یک مجموعه ای خیر به دیگران وام می‌دادند. این مادر شهید بارها افرادی را به آن مجموعه خیر معرفی می‌کردند البته خود شهید هم از این کار دریغ نمی‌کردند و جالب است سفارش میکردند می‌گفتند «اگر فلانی این وام را برنگرداند من خودم شخصا برمی‌گردانم؛ این فرد رو انداخته نباید رویش را زمین انداخت.» 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴ماجرای آتش جگر مادر شهیدان تهرانی مقدم پس از شهادت «حاج حسن»/ از استادتان بپرسید که چه‌کنم؟ 🔺هیچ‌گاه حال حاج خانم را مثل پس از شهادت حاج حسن تهرانی مقدم ندیدم. علاوه بر اینکه خود شهید شخصیت والایی داشتند؛ این مادر شهید تکیه‌گاه خود را از دست دادند.وقتی در همان ساعات اولیه خدمت این مادر رسیدم ایشان به شدت مضطر بودند و می‌گفتند مستضعفین یتیم شدند حسن رفت. یعنی برای این موضوع هم غصه می‌خوردند. با وجود اینکه بسیار قوی بودند، پس از چند سال از شهادت حاج حسن‌آقا من را صدا کردند و گفتند «از استاد بزرگوارتان بپرسید و برای من یک جواب بیاورید. از زمانی که حسن رفته، جگرم می‌سوزد و یک آتشی در جگر من است که خاموش نمی‌شود، من چه کاری باید انجام بدهم؟» یاد این حدیث افتادم که "اولادنا اکبادنا" یعنی فرزندان ما جگرگوشه‌های ما هستند من این موضوع را به استاد خودم گفتم و ایشان گفتندبه این مادر شهید بگویید این سوزش جگرشان مشارکت در مجاهدت شهید حسن تهرانی است. علاقه شدیدی میان این مادر و شهید تهرانی‌ مقدم بود و جوانان باید یاد بگیرند که اگر می‌خواهند به جایی برسند باید به مادر خود رسیدگی و محبت کنند👌🏼 🎙راوی :مریم خواجه نوری از همراهان صمیمی مادر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔺ماجرای فرش نخ نما شده 🔴حاج حسن بسیار زیاد به مادر خودشان رسیدگی می‌کردند و دوست داشتند بهترین‌ها را در اختیار مادرشان قرار دهند؛ حاج حسن یک‌بار به منزل مادر سر می‌زند و به مادرشان می‌گویند که مادر این فرش نخ‌نما شده، اجازه بدید آن را تغییر بدهم، این شهید بزرگوار هم به بهترین شکل آن را تغییر دادند. مادرشان می‌گوید بعد از مدتی حسن آقا من را به داخل اتاق منزلشان بردند و به فرش نخ‌نما شده کف زمین اشاره کردند و گفتند مادر این فرش را می‌شناسید؟ که در جواب مادر می‌گویند که نه این چیه توی اتاق انداخته‌ای؟ حاج حسن می‌گوید که «این همان فرش شماست. وقتی باخستگی به منزل می‌آیم، صورتمو، روی فرشی می‌گذارم که جای پای شماست؛ تمام خستگی از تنم بیرون میره.» 🎙نقل از یکی از دوستان ‌مادر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴محرمانه های موشکی؛ خنده های تمسخرآمیز ژنرالهای روس به شهید حسن تهرانی مقدم! 🔻برای دریافت موشکی فوق‌العاده پیشرفته به روسیه رفته بودم و از کارشناسان روسی خواستم فناوری این موشک را در اختیار ما قرار دهند که آنان خندیدند و گفتند امکان ندارد. این فناوری تنها در اختیار روسیه است. به آن‌ها گفتم ما این موشک را می‌سازیم که دوباره ژنرال‌های روسی خندیدند. پس از بازگشت تلاش کردیم آن موشک را بسازیم اما نشد. تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که به خدمت ثامن‌الحجج (علیه السلام)🌸بروم ... شهید حسن تهرانی مقدم سه روز تمام در حرم امام رضا (علیه السلام) توسل و توجه داشت تا راهی به ذهنش برسد و در روز سوم عنایتی شد و مدلی به ذهنش رسید و احساس کرد گمشده‌اش را یافته. شهید تهرانی مقدم پس از اتمام زیارت روی دفترچه نقاشی دخترش مدل این موشک را کشید و آن را در تهران عملی کرد. این موشک بهتر از نمونه روسی اش بود !👌🏼 🎙(نقل از شهید تهرانی مقدم) 🔻راوی : علیرضا زاکانی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
چند نفر "آدم" داری ؟! یک روز در قرارگاه کربلا بعد نماز مغرب در یک حسینیه حصیری، شهید بزرگوار حسن باقری به حسن گفت چند تا آدم داری؟ حسن جواب داد: حدود چهار پنج نفر! ما تعجب کردیم و به او گفتیم تعدادبچه ها که بیش از اینهاست اما حسن تهرانی مقدم گفت: وقتی می گویند "آدم" 🔺 یعنی کسانی که بتوانند یک لشکر یا یگان را مدیریت کنند و منظورشان نفرات عادی نیست 🎙(نقل از سردار حاجی زاده) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مسابقات فوتبال رزمندگان در کوران جنگ ✅ ⭕️در آن سالها تکیه اصلی ما بر نیروهای بسیج بود که این عزیزان در مقاطعی که عملیات نبود، به مرخصی می رفتند درحالی که می بایست یگانهای تخصصی را هم بر عهده همانها بگذاریم. برای مثال، اوج کار توپخانه، در عملیات بود ولی با اتمام عملیات که بسیجی ها کاری نداشتند و به مرخصی می رفتند، کار توپخانه تمام نمیشد و باید پدافند خط را انجام می داد. حسن برای حل این مشکل، مسابقات فوتبالی را ترتیب داد میان آتشبارها و گردانها و با این کار، عملا از پایان این عملیات تا شروع عملیات بعدی که محدوده زمانی پدافندی ما بود، همه بچه‌ها را با اشتیاق و علاقه و نه با زور، حفظ می‌کرد و جالب این جا بود که بچه‌های دور و بر ایشان هم همه از این جنس بودند ! 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔺موشک جواب موشک 🔺هنوز یکسال از تشکیل یگان توپخانه سپاه نگذشته بود و کلی آرزوهای دوربرد داشتیم که یک روز آمد و استعفایش را گذاشت روی میز. 🔺گفتیم چه شوخی بی‌مزه‎ای! 🔺گفت شوخی ندارم، من باید بروم یگان موشکی را عَلَم کنم. 🔺گفتیم هنوز کلی کار و ایده روی زمین مانده در توپخانه داریم... 🔺گفت اینها مال شما، من باید بروم. 🔺علت را جویا شدیم. 🔺جوابش مثل همان موشک‌هایی که بعدها ساخت، ویران کننده بود؛ «صدام روی سر مردم موشک می‌ریزد و مردم در کنار آوار موشک‌ها شعار می‌دهند موشک جواب موشک... اما دست امام خالی است. من باید بروم دست خمینی را پر از موشک کنم تا حرف مردم زمین نماند...» 🔺سه چهار ماه بعد، اولین موشک به بغداد اصابت کرد. حسن مقدم روی موشک نوشته بود : و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی... 🔹خاطره از سردار یعقوب زهدی 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔺دو موشکی که شهید حسن تهرانی مقدم اجازه شلیک آنها را نداد❗️ در اوج جنگ که ما نیاز مبرمی به موشک داشتیم، اولین محموله موشکی اسکاد B، شامل ۸ فروند موشک به دستمان رسید اما حسن ۲ فروند از این ۸ فروند را جدا کرد و برای مهندسی معکوس برد. خب این مسئله برای ما جا نیفتاد که چرا الان که ما به این موشک ها نیاز داریم و مردم در نمازجمعه شعار "موشک جواب موشک" می دادند، او این کار را کرد اما در جلسه ای که خدمت آقا (که آن زمان رییس جمهور بودند) رفتیم، ایشان هم بر موضوع خودکفایی تاکید کرده و حتی به وزیر سپاه ایراد گرفتند که چرا ساخت این موشک ها را شروع نکردید. انجا بود که ما به حکمت آن تصمیم پی بردیم. این تصمیم، تصمیم بسیار مهمی بود و با راه انداختن گروه‌های مختلف در وزارت سپاه، تا روز آخر راهبری آن‌ها را خودش به عهده گرفت که نتیجه آن را امروز در بومی شدن صنعت موشکی در انواع بردها از ۳۰۰ کیلومتر تا ۲هزار کیلومتر می بینیم. در اواخر سال ۱۳۶۳ یا اوایل ۶۴ بود که تعدادی از متخصصین وزارت سپاه آ‌مدند در غرب کشور در حضور شهید مقدم راهبرد صنعت موشکی را از ایشان سؤال می‌کردند که ما چه مسیری را باید برویم و چه چیزی را مبنا قرار دهیم و یا از چه سوختی استفاده کنیم و چه بردی را هدف‌گزاری کنیم؟ من بارها و بارها از متخصصین صنعت پرسیدم و شنیدم که آن راهنمایی که سردار مقدم آن روز در سمت فرماندهی موشکی داد و مسیری که برایشان ترسیم کرد، خیلی راهگشا بوده است. حسن برای اوقات فراغت بچه ها، آنها را به خط مقدم می فرستاد سردار مقدم در کنار سازماندهی موشکی، همان هسته اولیه را طوری سازماندهی کردند تا در یک زمان کوتاه بتوانیم جوابگوی نیازهای جنگ باشیم. با توجه به اینکه نفرات بسیار کم بود طوری که گاهی نفرات تا ۳ شب نمی‌توانستند بخوابند و محدودیت‌های زیادی وجود داشت. همه افرادی که در کار موشکی بودند چون به نوعی از یگان‌های رزمی آمده بودند و بیشتر علاقه داشتند به جنگ بروند تا در یگان‌های توپخانه بمانند، سردار مقدم اگر فرصتی ایجاد می‌شد و اوقات فراغتی بود، اجازه می‌داد آنها در غالب یگان‌های رزمی به جبهه بروند و برگردند. در آن زمان ما با تهاجمات هوایی رژیم بعث روبرو بودیم زیرا به دنبال هدف قرار دادن مجموعه موشکی ایران بودند و سردار مقدم با تاکتیک‌ها و استتار و رعایت پدافند غیرعامل عمل می‌کرد و کوچکترین آسیبی در طول جنگ از سوی هواپیماهای دشمن ندیدیم و به هسته اصلی نیروها و امکانات آسیبی نرسید که ما حتی ۲ ساعت کارمان به عقب بیافتد 👌🏼 🎙(نقل از سردار حاجی زاده) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺برخورد جالب سردار تهرانی مقدم پس از تست ناموفق موشک 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
*ابداع سوخت جدید توسط کسی که رشته‌اش شیمی نبود ✅ ⭕️ در مقطعی ما روی سوخت موشک کار می‌کردیم. کار نفر اصلی پروژه به مشکل برخورد. بنده خدا ناگهان دست ما را گذاشت در پوست گردو و همکاری‌اش را قطع کرد. هر مدیری بود، پروژه را منتفی می‌کرد. یادم هست، حاجی فورا رفت نمازخانه مجموعه را تغییر کاربری داد و یک جای کوچک‌تری برای نمازخانه پیش‌بینی کرد نمازخانه تبدیل شد به آزمایشگاه خودش. در کمال تعجب و کنجکاوی شاهد بودم که حاجی چند صد نمونه را در زمانی کوتاه تست کرد. اینقدر تست کرد تا خودش مبدع یک سوخت جدید شد. سوختی برتر از آن چیزی که آن بنده خدا قرار بود بسازد. این کار را در حالی انجام داد که رشته ایشان شیمی نبود. چه کسی فکر می‌کرد او که از مسائل شیمی دور است ! مبدع یک سوخت جدید بشود ✋ 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 تصاویری از پرتاب‌های ناموفق موشکی سپاه و خاطره ای از شهید تهرانی مقدم در همین رابطه 🔻چقدر شهید تهرانی مقدم و تیمش زحمت کشیدن ، شکست خوردن ، ولی باز با پشتکار موشک‌هایی ساختند که نقطه‌زن و قاره پیماست 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
موشک عشق سردار بود 🔥٫   حاج حسن آقا فرمانده موشکی بود. اصلاً موشک، عشقش بود ؛ هر جا موشک بود، ایشان را می توانستی پیدا کنی ! همیشه به من می گفت باید بدنی قوی داشته باشیم. چون اشتغال به موشک با همه کارهای دیگر فرق می کند. وقتی می خواهید یک کابل موشک را بالا بکشید، اگر توان نداشته باشید، مهره ها بلافاصله جابجا می شوند. چه بسا که خیلی ها هم مهره ها یشان جا به جا شد و خیلی ها زانودرد گرفتند. بنابراین چون این کار، سنگین است، افراد باید اینقدر توان داشته باشند و توان رزمی شان بالا باشد که بتوانند به راحتی اینها را حمل کنند و کارهایشان را انجام دهند، راحت بتوانند کار تعمیرات را انجام دهند. می دیدم که فراهم آوردن همة امکانات ورزشی برای آمادگی جسمانی جوانها لازم است و ما باید امکانات رشته مورد علاقه کارکنان را مهیا کنیم و همه اینها از طریق خود سردار مقدم انجام شد✅ 🎙(راوی : سردار ناصر شهسواری، از دوستان شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره عجیب و بسیار جالب سردار شهید حسن تهرانی مقدم 🚀موشکی که تأخیر کرد❗️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا