سلاام خدمت همه ی شما عزيزان بزرگوار دوستدار شهدا🌸
این هفته میهمان شهید عزیز دیگری از شهدای مدافع خواهیم بود🌸
عزيزان،همراه ما باشید.▫️
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
نــام :محمدرضا🌸
نـام خـانوادگـی :دهقان امیری
نـام پـدر :علی
تـاریخ تـولـد :۱۳۷۴/۰۱/۲۶✨
مـحل تـولـد :تهران✨
سـن :۲۰ سـال🌸
وضـعیت تاهل :مجرد🌸
شهادت در تاريخ: ٢١ آبان ماه سال ١٣٩٤🌹
محل شهادت:
سوريه، حلب🌹
محل دفن:
امام زاده علي اكبر، چيذر🌹
💐شهيد مورد علاقه:
شهيد مدافع حرم،شهيد رسول(محمدحسن) خليلي 💐
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
#تحصیلات
دانش آموخته ي دبيرستان علوم و معارف اسلامي امام صادق عليه السلام.▫️
دانشجوي سال سوم فقه و حقوق اسلامي در مدرسه عالي شهيد مطهري🔰
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
#خصوصیات_اخلاقی
🌸مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها...🌸
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
دوران شیرخوارگی🔘 محمدرضا، سوره «طه» را می خواندم و به او شیر می دادم. همان زمان این سوره را حفظ شدم و آن حالت معنوی و مهر مادری برایم لذتبخش بود.
🎤(مادرشهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
دو ساله بود که او را همراه خودم برای نماز عید فطر به مسجد محل بردم، که چند قدمی خانه، وسط کوچه بود. کلی خوراکی و اسباب بازی برایش برداشتم تا مشغول شود. در قنوت رکعت اول، حواسم به سمت محمدرضا کشیده شد و از لای انگشتان دستم نگاهش کردم. بچه خوش خوارکی بود، خوراکی هایش را مشت می کرد و می خورد. اواخر رکعت اول بود که متوجه شدم محمدرضا نیست. با نگرانی نمازم را تمام کردم.محمدرضا را از صف اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم و حواس پرت، پابرهنه به خانه برگشتم. محمدرضا همه مهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آنها بازی می کرد. بچه بازیگوشی بود و کنترلش سخت.تشخیص دادم او را با خودم به مسجد و هیئت نبرم، اما سعی کردم خانه را شبیه مسجد و هیئت کنم.
🌺
🎤(مادر شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🌸دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت یاد می گرفت و در خانه تکرار می کرد، می گفتم دهانت کثیف شده و میخواستم برود و دهانش را بشوید. باور می کرد و دهانش را می شست.یک بار حرف زشتی را دوبار تکرار کرد. سری اول شست و برگشت. سری دوم که آن فحش را مجدد گفت، تشر زدم که دهانش را خوب نشسته است. این بار با مایع و صابون دهانش را شست و گفت که حالا دهانش تمیز شده است.
🎤(مادر شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🌸در مسیر خانه تا مدرسه، کیفش را به هوا پرتاب می کرد، اینکار برایش نوعی تفریح محسوب میشد. دوم ابتدایی بود که در مسیر برگشت به خاطر حواس پرتی اش تصادف کرد و پایش شکست. چندروزی در خانه بستری شد. اما هیچ وقت دست از بازیگوشی هایش برنداشت.🔘
🎤(مادر شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🌱دوره ابتدایی وقتی در مدرسه دنبالش می رفتم، با حجاب چادر بودم. با شادمانی و حیرت کودکانه اش می گفت:مامان، وقتی می آیی دنبالم همه من و تو را یک جور دیگر نگاه می کنند. کمی که بزرگتر شد، تازه متوجه شد که آن نگاه های خاص، شکوه و ابهتی بود که در حفظ حجاب مادرش وجود داشت. از آن موقع چادر برایش یک نماد مقدس شد.
🎤(مادر شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
سعی می کردم اعتقادات را به شکل عملی در وجود فرزندانم پرورش دهم، بچه ها می دانستند اگر مادر پوشش تیره و مشکی دارد🖤، یعنی عزا و ماتم است. شب شهادت یکی از امامان بود و من مشکی پوشیده بودم. آن موقع دو فرزند داشتم؛ محمدرضا هفت و خواهرش یازده ساله بود. برایشان از آن امام تعریف کردم. به دقت گوش کردند و موقعیت آن شب را فهمیدند، اما همسایه بغلی ما جشن گرفته بود و آهنگ های شاد را با صدای بلند پخش می کرد.
نگران شدم مبادا در تصور کودکانه آنها دوگانگی ایجاد شود، بنابراین از قبح شکنی عمل همسایه در شب شهادت گفتم. مهدیه تصمیم گرفت تا امر به معروف کند سمت خانه همسایه رفت، محمد که نسبت به خواهرش تعصب داشت، رفت و مراقب او بود که اگر اتفاقی برایش افتاد، کمکش کند. تذکر آنها نتیجه داد و صدای آهنگ قطع شد.
🎤(مادر شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
او را به سفرهای راهیان نور آشنا کردیم🏴؛ سفرهایی که هم جنبه معنوی داشت و هم جنبه تربیتی؛ سفرهای ده- بیست روزه ای که تا آخر تعطیلات عید طول می کشید. سختی و کمبودهای زیادی داشت، خیلی ها جا می زدند و کم می آوردند، اما مشقت های این سفرها از او آدمی ساخته بود که بتواند در برابر مشکلات صبور باشد، کم توقع باشد، قناعت کند، تلاشگر و هدفمند باشد و از نظر جسمی هم قوی باشد. این سفرها برای او و خانواده مان در حکم منبعی انرژی بخش بود که یک سال موتور روح و جانمان را روشن نگه می داشت و به طور ویژه ای بر اعتقاداتمان اثر می گذاشت.
🌺
🎤(مادر شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
▫️آمادگی جسمانی اش بسیار خوب بود و بدنی ورزیده داشت. به ورزش پاکور علاقه داشت. هیجانش را در این ورزش خالی می کرد. از ارتفاع نمی ترسید و جسارتی مثال زدنی داشت. با دوستانش که تمرین می کرد، موفق تر از بقیه بود و گاهی مسابقه دوستانه که می گذاشتند، او برنده می شد.🌸
🎤(دوست شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🌸هیچگاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد و به شدت مقید و چشم پاک بود. اوقاتی که در مهمانی های خانوادگی بود، اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت میکرد.اگر جمع بابت موضوعی میخندیدند سرش را پایین مینداخت و میخندید.😊
🌸🌸🌸🌸 🎤(مادرشهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
💐درباره حجاب و غیرت دینی دیدگاه خودش را داشت.درمقتل ها و مدح ها وسخنرانی ها وقتی از افتادن روسری از سر حضرت زینب(س)، از کوبیدن سر بانو به محمل وخونین شدن پیشانی وپریشان شدن موها و کنار رفتن حجاب شان گفته میشد،اصلا باور نمی کرد. می گفت: من نمی توانم این حرف هارا بپذیرم و قبول ندارم کسی که دختر حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است، خودش متوجه نباشد که حجابش کنار رفته است.از ان طرف، مگر لباس و پوشش عرب ها یک لایه است که حجاب شان دران لحظه برداشته شود. این ها تهمت و بی احترامی به حضرت زینب(س) است. نه تنها ایشان، درباره دختران کوچک امام حسین(ع) نیز نداشتن حجاب محال است.
🌸🌸🌸 🎤(مادرشهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
✨علايق:
مراسمات مذهبي🌸 به خصوص مراسمات هيأت راية العباس و ريحانة النبي، زيارت كربلا و مشهد مقدس، تفريح و گردش، كوهنوردي، پاركور، ورزش هاي هيجاني، موتور سواري، ...🔘
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم_زیبا
در ارتفاعات برفی کردستان🌱(شهید محمدرضا دهقان)❤️
#شادی_روحش_صلوات🌹
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
🌸خانواده عازم حج شدند.درخانه تنها بودم. به رفقا زنگ زدموقرار یک دورهمی دوستانه گذاشتیم.محمد رضا هم سریع خودش رابا موتور رساند. آن شب بچه ها که شام را خوردند.همگی رفتند،فقط او ویکی از رفقا ماندند تا صبح بیدار ماندیم وگپ زدیم وخندیدیم. نگذاشت که تنها باشم واین معرفتش همیشگی بود
✨
🎤(دوست شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
✨گاهی با رفقا قرار میگذاشت و باهم به گشت و گذار میرفتیم یکبار که به کوه های شیان رفته بودیم،بعد از کلی تحرک .و شیطنیت به زور عابر بانکش را گرفتم و گفتم که همین امروز باید ما را مهمان کنی.حرص میخورد که پول هایش را جمع کرده تا موتور بخرد.من هم اذیتش کردم وگفتم نگران نباش،با صدتومن آدم کسری نمی اورد برای خرید موتور،خودم برایت صد تومن تخفیف می گیرم.عاشق موتور بود.به خانواده اش قول داده بود پول هایش را پس انداز کند که موتور دلخواهش را بخرد.
🎤(دوست شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
💎شب اول ماه رمضان بود که دبیرستانمان برنامه افطاری داشت به بچه های هم دوره ای زنگ زدم.فقط او امد.ان شب کسانی حضور داشتند که او زیاد دل خوشی از انها نداشت.اما با هم اوصاف،کسی نبود که کینه ای باشد و هیچ چیز در دلش نبود،با روی گشاده ودلی صاف با انها برخورد کرد
(دوست شهید)
🎤
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
ساعت دوازده شب بود که متوجه شد من حال خوشی ندارم.سریع خودش را رساند و با موتورش امد دنبالم.تا نیمه شب مرا در خیابان ها چرخاند و گپ زد تا حالم بهتر شود،هوا سرد شد و یک تیشرت فقط تنش بود،داشت می لرزید،اما خم به ابرو نیاورد و گله نکرد.بیشتر از اینکه به فکر خودش باشد به فکر دیگران بود.از معرفت چیزی کم نمی گذاشت.
🎤(دوست شهید)
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh