یڪــۍشــــــدن !
♥️دخترمان سه چهار ماهه بود که به یک سری مواد غذایی آلرژی پیدا کرد.
دکتر دو راهکار به ما داده بود. یا باید از شیر خشک تغذیه میکرد و یا آنکه مادر باید از خوردن یک سری غذاها محروم میشد.
رعایت رژیم خیلی سخت بود اما به خاطر دخترمان پذیرفتم.
پویا هم از همان روز خود را در ممنوعیت غذایی قرار داد.
گفته بود: «اگر قراره تو به خاطر فرزندمان گذشت کنی و سلامتی خودت را به خطر بیاندازی من هم به خاطر تو گذشت میکنم. یکی شدن یعنی همین.»
-همسر شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💞همیشہ ڪــنارھــم
🔴نشسته بود جلوی تلویزیون. مستند شهید و شهادت در حال پخش بود.
خودش را کنار من کشید و گفت: «چقدر شهادت پایان زیبایی هست. کاش ما هم مرگمون شهادت باشه.»
سکوت بین مان حاکم شد. پویا دوباره لب به سخن گشود و گفت: «سؤالی بپرسم راستش را میگی؟»
- بپرس!
🔻- ما از اول عاشق هم بودیم. آدم هم همیشه بهترینها را برای عشقش میخواد. تو تا حالا برای من شهادت خواستی؟
- اگه یک روز یک جایی شهادت نصیبت بشه قول میدی من و ریحانه هم کنارت باشیم؟
- قول میدم.
- باشه. سعی میکنم برات دعا کنم!
-همسر شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻ابوریحــــانــــــــــھ
🔴تمام عقل و هوشش را ریحانه برده بود.
همهی وجودش شده بود یگانه دخترش.
هر جا مینشست از ریحانه میگفت و از شیرین کاریهایش.
ماموریت عراق که رفته بود، روزها را به عشق ریحانه شب میکرد، مجاهدان عراقی که عشق و علاقهاش را به دخترش دیده بودند، ابوریحانه صدایش میکردند، ابوریحانه شد نام جهادی پویا...
! نام پویا دیگر تغییر کرده بود. ابوریحانھ...
-دوست شھــید
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
اعــــــــتماد بــــھ خُدا ! 💚
🔴همیشه آرام بود حتی در شرایط سخت.
بعضیها آرامشش را دلیل بیخیالی میدانستند.
خودش اما میگفت: «تا خدا هست و توکلمان به خداست هیچ دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.»
اگر هم میدید کسی در شرایط سختی، بیتابی و ناراحتی میکند میگفت: «اگه به خدا توکل کنی و به او اطمینان کنی دیگه هیچ دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. به خدا توکل کن و به او اعتماد داشته باش.»
-دوست شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
پیشنھــاد سازندھ🖐
🔴🔴مأموریت عراق که رفته بود در زمانی کوتاه با نیروهای ایرانی و عراقی مستقر رابطهی خوبی برقرار کرد.
چند باری همراه با نیروهای مهندسی به کارگاه مصفح سازی ادوات رفتند.
پویا در کارگاه متوجه شد کارشان اصولی نیست و صفحات در برابر گلوله مقاوم نیستند و بهتر است نوع فلز و قطر صفحات تغییر کند.
⭕️آنقدر صحبت کرد و دلیل آورد که قبول کردند.
بعد هم با سپاه قدس در ایران ارتباط برقرار کرد و کد صفحات فلزی مخصوص را داد تا ساخته شود.
-علۍمحمدصفرۍ
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
اطاعــــــــت'پذیرۍ🙏
⭕️عراق که بودند در ساختمانی نیمه کارهای در محاصرهی داعش قرار گرفتند. فرمانده دستور داده بود: «هیچ کس حق تیراندازی ندارد مگربا صدای تکبیر من!»
داعشیها لحظه به لحظه به ساختمان نزدیک و نزدیکتر میشدند. مطمئن نبودند کسی در ساختمان هست یا نه.
در حال ورود به ساختمان بودند که پویا گفت: «اگه قراره شهید بشیم بهتره قبلش چندتایی از اونها را بکشیم.»
🔘اما سخن فرمانده یادش آمد و عکس العملی نشان نداد.
نیروهای داعش داخل ساختمان را به رگباربستند. بلوک و سنگ از سقف روی سرشان میریخت اما تکان نمیخوردند.
دشمن که از بودن ایرانی در ساختمان ناامید شد مکان را ترک کرد و دور شد.
تدبیر فرمانده و اطاعت پذیری نیروها جانشان را نجات داد.
-برادرخانم شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
نهۍازمنڪــــــر !!
رفته بودیم گردش !
⭕️در حال قدم زدن بودیم که پویا متوجه شد سه پسر دنبال چند دختر افتاده اند. سرعت راه رفتنش را بالا برد. رسید به پسرها. یک پشت گردنی بهشون زد و گفت: «راهتون را عوض کنید و از آن طرف برید!»
پسرها که حسابی جا خورده بودند برگشتند که فحش و ناسزا بدهند. هیکل و هیبت پویا را که دیدند سرشون را زیر انداختند و راهشون را کج کردند.
دخترها آمدند پیش من تا تشکر کنند.
او هم وقت را غنیمت شمرد وگفت: «شما اگه با سر و وضع درست بیرون بیایید این مشکلات و مزاحمتها براتون ایجاد نمیشه!»
-همسر شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
انس با نهج البلاغھ♥️
🔴علاقه زیادی به نهج البلاغه داشت.
زیاد هم آن را میخواند.
به هرکس که میخواست هدیهای بدهد نهجالبلاغه در اولویت اولش بود.
هدیهی اولین سالگرد ازدواجشان هم نهجالبلاغهای بود که به همسرش داد.
همیشه توصیه میکرد: «سعی کنید مرتب این کتاب را بخوانید و با آن انس بگیرید که یکی از اثرات انس با نهج البلاغه پی بردن به بیارزش و پوچ بودن دنیاست.»
-دوست شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
عیــــد غدیر💚
🔴بزرگترین روز و زیباترین عید برایش عید غدیر بود.
هدیه میخرید و به اطرافیان میداد.
شیرینی و شکلات پخش میکرد.
اعتقاد داشت ما شیعه هستیم و ولایت خیلی برایمان مهم هست و باید برای همه فرهنگ بشه که بزرگترین عیدمان عید غدیر است. هدیه دادن و طعام دادن در این روز توصیهی امامان و بزرگان دین ماست که باید به آن عمل ڪــــنیم !
-دوست شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ابــــــــراز محبــــــت🌹
🔘ریحانه کوچک بود و مفهوم کلمات را نمیدانست.
⭕️پویا اما همیشه با کلمات عاشقانه صدایش میکرد و با محبت با او حرف میزد.
«دوست دارم» را هم مرتب به کار میبرد. هم برای ریحانه و هم برای من
بدون هیچ غرور و تکبری ابراز محبت میکرد. نه تنها در کلام که در عمل هم.
دخترش را که میخواست صدا بزند میگفت: «ریحانهی بهشتی من! دختر بابا! عزیز بابا! یکی یکدونه بابا!»
-همسر شھــید
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سوغات برای ریحانھ🌹🌹
🔻زیتونهای سوریه به نام بود.
در آن منطقه هم درخت زیتون زیاد داشت.
🔴زیتونها را که دید به یاد دخترش افتاد.
ریحانه خیلی زیتون دوست داشت.
آنها را چید و در آب ریخت.
هر روز صبح آبش را عوض میکرد تا تلخیاش گرفته شود.
میخواست وقتی برمی گردد برای دخترش سوغات ببرد.
-(همرزم شھــید)
شهید مدافعحرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
راز هشتمین !
🔘هشتمین شهید لشکر هشت نجف اشرف.
در هشتمین روز هشتمین ماه سال 94 به خاک سپرده شد.
پویا که در زندگی دنیاییاش وابستگی و عشق زیادی به هشتمین امام شیعیان داشت.
شهادت و حیات اخرویاش هم رنگ و بوی رضایی داشت.
-همسر شھــید
شهید مدافع حرم پویا ایزدی♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR