eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
8.3هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.4هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
تڪلیف ماها را؛ حضرت سیدالشهداء معلوم کردہ است در میدان جنگ از قِلّت عدد نترسید از شهـادت نترسید ... « امام روح الله » 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
عشقند، عاشقانی که پلاکشان را از گردنشان کندندتا گمنام بمانند اما عکس امامشان را از سینه نکندند.. صَلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (علیه السلام ) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
آنانکه معنای ولایت را نمی‌دانند در کار ما سخت درمانده‌اند. "شهید آوینی" 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️نشانه دین‌داری مردم یا بی‌دینی؟! 🔰اشاره رهبر انقلاب به سرود فراگیر شده "سلام فرمانده" اظهار ارادت مردم به حضرت بقیة الله ارواحنا فداه نشانه گرایش آنها به دین و انقلاب است. 🔻حضرت : 🔹مردم امروز گرایششان به انقلاب و به دین از روز اول انقلاب یقیناً بیشتر است... 🔹شما ببینید در همین سرودی که این روزها پخش شده، که اظهار ارادت به ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحنا فداه، و سلام به حضرت بقیة الله است، ببینید مردم چه کار دارند میکنند. چه اظهار شوقی، چه همراهی‌ای، چه اظهار ارادتی، پیر، جوان، نوجوان، کودک، زن ، مرد، همه، در سرتاسر کشور، در تهران یک جور، در مشهد یک جور، در اصفهان یک جور، در یزد یک جور، در شهرهای مختلف یک جور. این رویگردانی مردم از دین است؟ یا به عکس.۱۴۰۱/۰۳/۱۴ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔰 | 🔻امام‌خامنه‌ای: آنجایی که یاد شهادت، یاد و ذکر شهیدان، تمجید از عظمت شهیدان وجود دارد، هر انسانی، هر دلی احساس عظمت و استغنای از غیر خدا میکند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻امام گفت تا قیامت تربت پاک شهدا دارالشفای عاشقان و عارفان و آزادی خواهان هست... 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
«شهـدا چشم شان را بہ روی دنیا بستند تا معراجشان شود و پرواز ڪنند ...» " مواظب باشیم " 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شما در خنده هایتان دشمن را تحقیر کردید ... آبان 1359 / ‌آبادان 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
ویلای جبهه‌ ها و ویلانشینان عصر روح‌ الله از نوع دوبلکس !! 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‍ 1⃣ قسمت اول(خاطرات جذاب و خواندنی) غواص دریادل به روایت تنها اسیرکربلای 4 از گردان یارسول محمد جهانگیری همرزم شهید محمد علی معصومیان. بر گرفته ازکتاب غواص دریا دل صفحه 172 فکر می‌‌کنم پنج نفری بودیم. محمدعلی آرپی‌جی‌زن بود؛ اما ما غواص‌‌ها یاد گرفته بودیم که کار‌ها را با هم تقسیم کنیم. محمود کاهه هم آنجا بود. محمود خمپاره۶۰ می‌زد. لوله اصلی خمپاره را محمود گرفته بود و صفحه زیرش را یکی و گلوله‌‌ها را یک نفر دیگر گرفته بود. ما عادت کرده بودیم در غواصی وزن را تقسیم کنیم که فشار فقط روی یک نفر نباشد. طبق آن عادت، اینجا هم چنین اتفاقی افتاد. محمدعلی دو کوله آرپی‌جی گرفت. کوله خود آرپی‌جی را که داخلش، سه‌چهار تا گلوله جا می‌‌گرفت، داد به من و گفت: «محمد این و بگیر و بیا.» مصطفی سیاه‌بالایی گرینف داشت. نوار گرینف مصطفی را هم من ‌گرفتم. نمی‌دانم آن شب چه شد، هوا چه تغییری کرد که ناگهان مه سنگینی همه جا را پو‌شاند. مه صحبگاهی بود شاید! محمدعلی گفت: «حالا وقتشه!» با همه این توصیفات، عراقی‌‌ها انگار می‌‌دانستند فقط در چنین شرایطی نیرو‌‌های ما می‌‌توانند رد بشوند. از دو سمت پل ام‌البابی با پدافند به‌سمت ما شلیک می‌‌شد؛ اما ما راه افتادیم. من سنگر گرفتم که تأمین کنم تا محمدعلی و مصطفی بروند جلو. احساس کردم پشت چیزی شبیه خاک‌ریز یا تپه قرار گرفتم. دست که زدم متوجه شدم جسد است. جسد بچه‌‌‌های ما بود که روی پل به شهادت رسیده بودند! وقتی مه کنار رفت، تازه متوجه شدم پل پر از جنازه بچه‌‌‌های ماست. با همین تأمین گذاشتن‌‌ها ما رفتیم سمت جناح چپ. حالا ساعت شش‌و‌نیم تا هفت صبح بود. عراقی‌‌ها ما را که دیدند، اصلاً باورشان نمی‌شد به آنجا رسیده باشیم. به سنگری رسیدیم که یکی از عراقی‌‌ها داخلش بود. محمدعلی هی می‌‌گفت: - تعل تعل (بیا بیا)! عراقی بیرون نیامد. بار دیگر محمدعلی صدا زد. عراقی به‌سمت ما شلیک کرد. محمدعلی هم با آر‌پی‌جی سنگرشان را کوبید. کمی بعد، تانک آمده بود. تانک را هم زد. دقیقاً یادم هست گلوله آرپی‌جی محمدعلی به شنی تانک خورد و شنی افتاد. مصطفی هم با گرینف مشغول زدن بود. با همه این زد و خورد‌‌ها آن‌‌‌هایی که زنده ماندند فرار کردند. جالب این بود که ما هنوز پشت سرمان نیرو‌‌های خودی را نمی‌دیدیم. ما پل را گرفتیم ولی نیرو‌ها کجا هستند؟ گویا قضیه از این قرار بود که نیرو‌ها داشتند برمی‌‌گشتند سمت خرمشهر و عقب نشینی می‌‌کردند. ما هم رفتیم آنجا و منتظر ماندیم که نیرو‌‌ها بیایند. حالا شما هر اسمی می‌‌توانید روی این داستان بگذارید! هر چند پیش‌بینی می‌‌کردیم که چنین اتفاقی هم ممکن است بیفتد؛ ولی بچه‌‌ها صادقانه این کار را کردند. ما رفتیم جلو که دیگران بتوانند بکشند عقب. هرچه می‌‌گذشت گلوله‌‌ها کمتر شد. محل تغذیه مهمات ما شده بود سنگر‌‌های انفرادی عراقی‌‌ها که پاکسازی می‌‌کردیم. من یادم هست سه تا نارنجک چهل‌تکه آمریکایی داشتم که بسته بودم به کمرم. دیدم از آن‌طرف چند نفر دارند می‌‌آیند سمت ما. اول فکر کردیم نیرو‌‌‌های خودمان‌اند که می‌‌خواهند به ما ملحق شوند. اما نه، این‌‌ها پیش‌قراول‌‌‌های عراقی بودند. حدوداً، شش‌هفت نفر می‌شدند. صد متر آن‌طرف‌تر، شش‌هفت نفر دیگر هم داشتند می‌آمدند. داشتیم فکر می‌‌کردیم که حالا چه‌کار کنیم. محمدعلی نگاهش به‌سمت راست بود و ما هم سمت چپ را زیر نظر داشتیم. کاملاً محاصره شده بودیم! پشت ما ام‌الرصاص بود و جلوی ما ام‌البابی بود. چند ساعتی از مبارزهٔ ما با عراقی‌‌ها گذشت. حالا از طرف جزیره ام‌الرصاص هم به‌سمت ما تیراندازی می‌شود و از چهار طرف در آماج گلوله‌‌ها قرار داریم. بچه‌‌‌های جزیر‌ه ام‌الرصاص هم وقتی ما را می‌‌دیدند فکر می‌‌کردند عراقی هستیم و به‌سمت ما شلیک می‌‌کردند. من به بچه‌‌ها گفتم که چند تا نارنجک و یک خشاب کلاش دارم. قرار شد من بروم سمت عراقی‌‌ها و معطلشان کنم که بچه‌‌ها بکشند عقب. از همان جا آتش تأمین بریزند که من بتوانم برگردم پیش مصطفی و محمدعلی. من از پشت خاک‌ریز‌‌ها عراقی‌‌ها را دور زدم، تا جایی که فاصله من با عراقی ‌ها بیشتر از پانزده متر نبود. آن‌‌ها هم به‌هیچ‌وجه فکرش را نمی‌کردند که کسی اینجا باشد. شهید محمد علی معصومیان و پدر و مصیب معصومیان یک هفته قبل شهادت ادامه👇 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‍ 2⃣ قسمت دوم غواص دریا دل یادم هست دو تا از این نارنجک‌‌ها را باز کردم و گذاشتم بین پا‌‌هایم. دو زانو روی خاک نشستم. کافی بود که پا‌‌هایم باز بشود. کار‌‌هایی آنجا انجام می‌‌دادیم که واقعاً در مخیله نمی‌گنجید. نارنجک سوم را هم باز کردم و در دستم بود. نارنجک چهارم هنوز به کمرم بسته بود. حدود پنج ثانیه طول می‌‌کشد تا نارنجک منفجر شود. شمردم، یک، دو و پرت کردم. چند لحظه بعد صدای انفجار آمد. آن دو تا نارنجکی که بین پا‌‌هایم بود را هم درآوردم و پشت سر هم پرت کردم. چهارمی را هم بدون معطلی فرستادم داخل عراقی‌‌ها. کلاش را گرفتم و یک خشاب کامل، خالی کردم سمت عراقی‌ها و دویدم سمت بچه‌ها. بچه‌‌ها شروع کردند به تأمین‌کردن من. تأمینی نبود، چون تیری نبود. با همان ته‌مانده‌‌ها مرا تأمین کردند. داشتم می‌‌دویدم که از کمر تیر خوردم و نقش زمین شدم. فکر کنم از سمت راست به من شلیک شد. عراقی‌‌ها حسابی گیج شده بودند. محمدعلی و مصطفی می‌‌خواستند مرا ببرند عقب. قبول نکردم. می‌‌دانستم اگر بخواهند مرا ببرند عقب، خودشان هم گیر می‌‌افتند. رفتم داخل یکی از سنگر‌ها، تختی آنجا بود. با خودم گفتم: «خوبه که آدم می‌خواد شهید بشه، رو تخت شهید بشه.» اصلاً نمی‌دانی آن لحظه چه اتفاقی دارد برایت می‌افتد. از سمت راست عراقی‌‌ها آمده بودند جلو، این محاصرهٔ گاز انبری، کامل شده بود. عراقی‌‌ها مرا دیدند که روی تخت هستم. هی «تعل تعل» می‌‌گفتند. خون زیادی از من رفته بود، حالم خوب نبود. جواب ندادم، یک آرپی‌جی زدند توی سنگر، گلوله‌شان عمل نکرد. آرپی‌جی دوم را شلیک کردند، که ضد نفر بود. عمل‌کرد، سنگر کلا فروریخت. دقیقاً قسمتی که من خوابیده بودم روی تخت، سقفش سالم مانده بود. یعنی اگر من روی تخت نرفته بودم کارم تمام شده بود. من گیج موج بودم و بی‌حال از خون‌ریزی، صدای مصطفی را که می‌‌گفت: «الدخیل الدخیل» شنیدم. احساس کردم بچه‌‌ها اسیر شدند. با خودم فکر می‌‌کردم: «خوب، این‌ها که اسیر شدند من هم که دارم می‌روم به آن دنیا...» به همین چیز‌ها داشتم فکر می‌‌کردم که صدای تیراندازی آمد. باورم نمی‌شد که کسی را اسیر کنی و بعد بکشی! اگر محمدعلی مثل من لباس غواصی به تنش نبود شاید الان زنده بود! دو ساعت بعد بود که من اسیر شدم! 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! السلام علیک يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي الأَرْضِ علی االعباد سلام بر شما ای گواه خدا در زمین برای بندگان 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمان شهیدبه اعمال مادوخته شده آیابا و یک بر مزار شهدا مسئولیتی راکه بارفتن خود بردوش تو گذاشته ایم از یادخواهےبرد؟؟ ما خواهیم بود 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
پیامبر خدا صلى الله عليه و آله: قُلِ الحَقَّ، ولا تَأخُذكَ فِي اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ حق را بگو و در راه خدا، از سرزنش هيچ ملامتگرى مترس حلية الأولياء ج1 ص241 امام على عليه السلام: إنَّ الحقَّ أحْسَنُ الحَديثِ، و الصّادِعُ بهِ مُجاهِدٌ، و بالحقِّ اُخبِرُكَ فأرْعِني سَمعَكَ همانا حقّ، نيكوترين سخن است و كسى كه آشكارا حقّ بگويد، مجاهد است و من تو را از حقّ آگاه مى كنم، پس، گوش خود را به من سپار ميزان الحكمه ج3ص146 امام على عليه السلام: إنّ الحقَّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، اعْرِفِ الحقَّ تَعرِفْ أهلَهُ حقّ به شخصيت ها شناخته نمى شود؛ خودِ حقّ را بشناس تا پيروان آن را بشناسى ميزان الحكمه ج3ص156 امام على عليه السلام: الْزَمِ الحقَّ يُنْزِلْكَ مَنازِلَ أهلِ الحقِّ يَومَ لا يُقْضى إلاّ بالحقِّ پيوسته با حقّ باش، تا تو را در آن روزى كه جز به حقّ داورى نمى شود، در جايگاه پيروان حقّ جاى دهد غررالحكم ح2360 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💥💥 ❣آیـه ای در قـرآن وجـود دارد کـه! 🏹تیری است در قلب ”ظالم“ [و] ♥مرهمی‌است‌بر قلب”مظلوم“ خداوند متعال که می فرماید: 🌹 {...وَمَـا كَـانَ رَبُّـكَ نَـسِـيًّـا} 🌹 🌱«و پروردگارت‌هرگز فراموشکار نیست»🌱 (مریم/64) 👈خیلی باید مراقب حق الناس ،خصوصا حق افرادمظلوم بودچون درنزد خدا هیچ افعال واعمالی فراموش نمیشود... 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
••• حرم امن تو کافیست هراسان شده را مثل شَه ، راه بده آهوی گریان شده را 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
وحشت بعثی ها از پیکر شهیدحسین املاکی !! بعد از 5روز تشنگی با تنی مجروح در حالیکه پای چپم قطع بود به اسارت در آمدم. به شهرک نظامی رسیدم چقدر برایم آشنا بود شب قبل از عملیات شهید جمشید کلانتری به نقل از شهید حسین املاکی از این شهرک صحبت کرده بود. چقدر تانک!! چقدر تسلیحات!! به اندازه هر ایرانی سلاح سنگین بود!! افسر بعثی به سمتم آمد به ریش هایم دستی کشید و تف به صورتم انداخت! به عربی چیزهایی گفت که نفهمیدم. مترجم کنارش ترجمه کرد: املاکی کجاست؟ حسین املاکی ؟؟ جواب دادم:شهید شده!! افسر با عصبانیت گفت:ماکو شهید! شهید نیست کشته شده و خنده مستانه ای کرد. بعثی ها دنبال املاکی بودند. حتی از پیکر او نیز وحشت داشتند. می گفتند شاید زنده باشد!!... بخشی از کتاب خاطرات شفاهی "رقص روی یک پا" به روایت آزاده وجانبازهفتاددرصد حاج اسماعیل یکتایی لنگرودی 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سال اول جنگ که اعزام شده بود منطقه‌ی غرب، توی گروهان این‌ها، پیرمرد مُسنّی بود به نام عمومجید که چشم‌های خیلی ضعیفی داشت. این چشم‌های ضعیف دردسرساز هم بود. گاهی عینکش را میان صخره‌ها گم می‌کرد و فریاد می‌زد: "کور شدم." هر بار که محمدرضا می‌رفت، با حوصله و آرامش خاصی بدون هیچ نور فانوس یا چراغ‌قوه‌ای، زمین‌های سنگلاخ را می‌گشت و عینک عمومجید را پیدا می‌کرد. یک بار نصرت‌الله اکبری - دوست صمیمی محمدرضا - ازش سوال کرد: «چطوریه که هر بار میری دنبال عینک، سه‌سوته پیداش می‌کنی؟!» محمدرضا در جوابش گفت: «هیچی. یه می‌خونم. مگه نمیگن قرآن خودش نوره؟!» 👈 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ؛ زندگی‌نامه‌ی سردار دلاور و سلحشور سپاه اسلام، فرمانده‌ی اسطوره‌‌ای ، جاویدالاثر 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💎تفاوت ترس ما و ترس امام ✅اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ✅همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. راوی: نفر سوم نشسته از سمت راست 🌹 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
این جمله دیالمه رو باید با طلا نوشت: « انقلاب هر زمان يك موج مي‌زند يك مشت زباله را بيرون مي‌ريزد. » 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❗️ 💔🕊 ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
18 خردادماه گرامی باد . 🥀 مادر شهید می‌گوید: درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم. آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد. از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت. 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔰 هم‌اکنون؛ KHAMENEI.IR 🔻 رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج، با اشاره به بشارت بزرگ باز شدن مجدد باب حج بر روی زائران ایرانی 🔻حج مظهر اتحاد امت اسلامی است؛ این اتحاد را هرچه میتوانید بیشتر کنید 👈🏻 بلای صهیونیسم برای دنیای اسلام را باید افشا کرد 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴 رهبر انقلاب: باید بلای صهیونیسم را افشا کرد 👤 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با دست‌اندرکاران حج: 🔻امروز بلای صهیونیسم برای دنیای اسلام بلای نقد و فوری و دم‌دستی است، همیشه بلا بوده‌اند حتی قبل از تشکیل دولت جعلی رژیم صهیونیستی آن وقت هم سرمایه‌دارهای صهیونیستی، در دنیا بلا بر جان همه بودند، اما الان هم برای دنیای اسلام بخصوص بلا است. این را باید افشا کرد باید گفت حالا به هر شکلی که بلدید، به هر شکلی که میتوانید. 🔻این کسانی که این دولتهایی که دولتهای عربی که با صهیونیستها با همدیگر دست دادند و مصافحه کردند و روبوسی کردند و جلسه گذاشتند و فلان، هیچ سودی نخواهند برد از این کار، هیچ. جز ضرر برایشان چیز دیگری ندارد. اولاً ملتهایشان مخالفند؛ عرب و غیر عرب حالا بنده گفتم عربها، غیر عربها هم بعضی‌هایشان همین کار را کردند. ملتهایشان مخالفند. اینها می‌نشینند با همدیگر آنجا قهوه میخورند ملتهایشان آن پایین علیه آنها مشت گره میکنند و شعار میدهند. بعلاوه رژیم صهیونیستی اینها را می‌مکد، از اینها بهره‌مندی، و استثمار میکند، اینها ملتفت نیستند نمی‌فهمند البته بعد از چندی خواهند فهمید که امیدواریم دیر نشده باشد. اینها باید افشا بشود. 🔻تنها چیزی که این دولتها را وادار میکند خواست آمریکا است، میخواهند بر طبق خواست آمریکا عمل کنند چون دل آمریکا میخواهد، میخواهند عمل کنند، چون فشار آمریکا است میخواهند عمل کنند فقط همین والّا واقعاً هیچ فایده‌ای برای آنها ندارد. 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR