یک دقیقیه اندیشه در قدرخودشناختن
علی علیه السلام فرمود
هلک امرء لم یعرف قدره /حکمت 149نهج البلاغه
انسانی که قدر منزلت خود نشناخت به هدر رفت
کم نیستند برخی افراد توانستند در کاری مانند ورزش ، رشته علمی مانند فیزیک یا پژشکی قهرمان ملی یا حتی جهانی شوند اما از خود غافل باشند در این صورت مورد ستایش همگان است اما بدون شناخت این جایگاه بلند کاری میکند کسی باور نمیکند او همان قهرمان ملی یا جهانی باشد اما زمانی به خود میاید که فرصت جبران ندارد
به داستان زیر دقت کنید جالب است گویند:
مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترك اعتياد در آسایش روانی بستری بود، وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد:
اونجا ديوانه های زيادی بودند، يكی ميگفت من چگوارا هستم همه باور ميكردن، يكی ميگفت من گاندی ام همه قبول ميكردن.
ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم همه خنديدن و گفتن هيچ كس مارادونا نميشه.
اونجا بود كه من خجالت كشيدم كه چه بر سر خودم آوردم.
در اين دنيا غرور دَمار از روزگار آدم در مياره و دقيقا گرفتار چيزی ميشی كه فكر ميكنی هرگز در دامش نخواهی افتاد.
مراقب خودمان باشيم برگ ها هميشه زمانی ميريزند كه فكر ميكنند طلا شدند.
حقا که علی علیه السلام چه نیکو فرمود
به هدر رفته آن کس که خود نشناخته است.
در جای دیگر فرمود
رحم الله امرءا عرف من این وفی عین والی عین
رحمت خدا شامل آن کسی است که بداند از کجا آمده به کجا آمده به کجا خواهد رفت
التماس دعا عمادی از قم
اولین دعوت اسلام
🌸✳️🌸
قولوا لا اله الا الله تفلحوا
پیامبر ص در آغاز دعوتش به مردم فرمود
《لا اله الا الله 》بگویید تا رستگار شوید (بحار ج18ص202)
اما امام رضا علیه السلام در سفر به ایران درشهر نیشابور در جمع کثیری از دانشمندان ضمن حدیث قدسی فرمود خدای سبحان فرمود: کلمه لا اله الا الله دژه محکم من است هر کس در آن درآید از عذابم در امان است
سپس امام رضا ع اضافه فرمود به شروطها ومن از جمله شروط (لا اله الا الله ) هستم
توحید صدوق ص25 و بحار ج3ص7
مراد من از شروط آن هستم یعنی با تمسک و پیروی از من به عنوان امام عصرتان از عذاب در امان خواهی بود
🌸🌸🌸
داستان طوطی تسبیح گو
💐 شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت لااله الاالله را برایشان شرح میداد و شیخ یک طوطی نیز داشت که آنرا بسیار دوست میداشت و آن را در درسش حاضر میڪرد تا آنکه طوطے توانست بگوید لااله الا اللّه طوطی شب و روز لااله الا الله میگفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه میڪند وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد گفتند برای این گریه میکنے؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه میکنیم شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمیڪنم ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد با آن همه لااله الاالله که میگفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد میزد زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود سپس شیخ گفت میترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است آیا ما لااله الااللّه را با دلهایمان آموخته ایم؟!
یکی از آثار قلمی این طلبه سیره خضر نبی علیه السلام است که در تلگرام بخشی از آن را روایت کردیم اکنون ادامه آن را نیز تقدیم محضر شریف مهمان علاقمندان به بحث یادشده مینماییم
✅سیره خضر نبی ع (12)
فصل اول: لزوم استاد در تکامل انسان
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم.
(31 / آل عمران)
بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید خدا دوستتان بدارد گناهان شما را بر شما بخشاید و خداوند آمرزنده و مهربان است.
دست از طلب ندارم
آیه:
و اذ قال موسی لفتیه لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او أمضی حقبا. (60)
و [یادآور] هنگامی که موسی به جوانش گفت: دست بر نخواهم داشت تا به محل برخورد دو دریا برسم یا اینکه سالیان دراز سیر کنم.
در این آیه شریفه سه نکته اساسی قابل تأمل است؛
1 - موسی نامبرده در این آیه کیست؟ آیا همان حضرت موسی کلیم (علیه السلام) است؟
روشن شدن این نکته بر اهمیت این موضوع می افزاید.
2 - مقصود از فتی کیست؟
3 - چرا موسی می خواهد به مجمع البحرین برسد و این وصول و بلوغ چقدر دارای اهمیت است که موسی می گوید: عمری دراز را در راه رسیدن به مجمع البحرین سپری خواهم کرد مگر آنکه به آن برسم.
نکته اول:
مورخان و مفسران پیرامون موسی (علیه السلام) در این آیه اختلاف دارند. برخی بر این باورند موسی نامبرده حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) نبوده است، چون موسی کلیم از پیغمبران اولوالعزم و در زمان خود مطاع همگان بود لذا تعلیم وی از آن عالم درست نمی باشد لذا موسی نامبرده فردی دیگر از انبیاء بود که همنام حضرت موسی کلیم می باشد.
گویند وی موسی بن منسی بن یوسف یا موسی بن افرائیم بن یوسف و یا موسی بن میشا بن یوسف بن یعقوب بود که از انبیاء بنی اسرائیل بوده است.
فخر رازی در تفسیر کبیر از یهود نقل می کند که آنها معتقدند مراد از موسی، موسی بن میشا بن یوسف بن یعقوب است و او قبل از موسی بن عمران (علیه السلام) است(33).
ولی این نظریه نزد پژوهشگران و محققان مردود است و مرحوم علامه طباطبایی (ره) بعد از نقل این نظریه آن را رد می فرماید و می نویسد:
این موسی که در این داستان اسم برده شد همان موسی بن عمران رسول معظم خدای تعالی است که بنا بر روایات وارده از طریق شیعه و سنی یکی از انبیاء اولوالعزم و صاحب شریعت است(34).
آنچه رأی اول را تضعیف می کند به طوری که دیگر قابل اعتماد نمی باشد چند نکته است.
1 - نام حضرت موسی در قرآن بیش از 130 مورد برده شده است که در همه آنها مقصود، موسی بن عمران می باشد. اگر در خصوص این یک مورد موسی دیگری مقصود بوده است باید قرینه ای آورده می شد تا ذهن خواننده به دیگری منتقل نگردد.
2 - آنچه در روایات شیعه آمده است مؤید این است که شخص نام برده همان موسی بن عمران است و همچنین روایاتی از اهل سنت در تأیید این معنی آمده است که بر برخی از این روایات در مباحث آتی اشاره خواهد شد.
نکته ای موجب انحراف برخی از مورخان و مفسران شده، تعلم موسی از خضر است که به نظرشان با اولوالعزم بودن حضرت موسی کلیم سازگار نمی باشد.
این شبهه در تفسیر قمی آمده است.
محمد بن بلال گوید یونس نامه ای به امام رضا (علیه السلام) نوشت و از آن حضرت پرسید: موسی و آن عالمی که نزدش رفت کدام داناتر بودند؟ دیگر اینکه آیا جایز است پیامبری چون موسی که خود حجت خداست حجتی دیگر در زمان او بوده باشد؟
امام فرمود:
موسی نزد آن عالم رفت و او را در جزیره ای از جزایر دریا دیدار نمود که نشسته بود و یا تکیه می داد. موسی سلام داد و او معنی سلام را ندانست چون در روی زمین سلام نبود.
پرسید تو کیستی؟ گفت: من موسی بن عمرانم. پرسید و تو آن موسی بن عمرانی که خداوند با او تکلم کرده است؟ گفت: آری. پرسید چه حاجت درای؟ گفت: آمده ام تا مرا از آن رشدی که تعلیم یافته ای تعلیم دهی. گفت: من موکل بر امری شده ام، که تو طاقت آن را نداری همچنان که تو مأمور به امری شده ای که من طاقت آن را ندارم(35).
در تفسیر عیاشی آمده:
هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: موسی داناتر از خضر بوده است(36).
برای اینکه پاسخ امام (علیه السلام) را بهتر درک کنیم، لازم است که یادآور شوم صاحب علم الهی و آنها که از اسم اعظم برخوردارند متفاوت هستند، برخی یک یا چند اسم از اسماء الهی را برخوردارند برخی از همه اسماء بهره مندند، لذا منافات ندارد کسی که دارای اسمی از اسماء الهی است برای فراگرفتن اسم دیگر حق تعالی نزد آن کسی از آن برخوردار است برود و از او تعلیم بگیرد و این حقیقت عرشی در حدیث آقا امام رضا (علیه السلام) اشاره شده است. چه بسا آن که در مقام تعلیم قرار می گیرد دارای اسماء بیشتری از استاد خود باشد منتهی چون فرد اعلم (داناتر) از آن اسم برخوردار نیست از هر کس که آن را دارا باشد، به اذن الهی فرا می گیرد در میان اولیاء الهی فقط حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیهما السلام) دارای تمامی اسماء الهی هستند و نیازمند شاگردی دیگران نمی باشند این حقیقت از آیه شریفه:
یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتب(37).
کسی که صاحب علم الکتاب است غیر از کسی است که صاحب علمی از کتاب است و از طرفی ملاقات اولیای الهی و شنیدن کلام الهی از آن، برای اولیاء الهی شیرین است. [به کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پایان این فصل مراجعه کنید].
لذا کسانی که در فهم قرآن دچار مشکل شده اند گفته اند مراد از موسی غیر از موسی بن عمران است و حتی بعضی دیگر اصل ماجرا را تخیلی پنداشته اند و گفته اند داستانی تخیلی و فرضی است برای افاده این غرض تصویر شده است که کمال معرفت، آدمی را به سرچشمه حیات رسانیده و از آب زندگانی سیرابش می کند و در نتیجه حیات ابدی می یابد که در پی آن مرگ نمی باشد.
علامه رحمه الله با نفی این احتمال می فرماید: این احتمال بدون تقدیر گرفتن درست نمی شود و تقدیر هم دلیل می خواهد و ظاهر کتاب عزیز، مخالف آن است و در آن هیچ خبری از قضیه چشمه حیات نیست...(38).
بنابر آنچه گذشت موسی همان موسی بن عمران بن یصهربن فاهث بن لاوی بن یعقوب (اسرائیل) بن اسحاق بن ابراهیم (الخلیل) (علیهما السلام) می باشد که همان موسی کلیم الله است. و نام مادرش یوکابد بنت لاوی ین یعقوب (علیه السلام) بود(39).
🔸 پانزدهمین هفته ختم قرآن کریم برنامه سمت خدا با یاد
🔹 امین الاسلام ، ابوعلی، فضل بن حسن طَبْرِسی، از دانشمندان نامی شیعه، در سده ششم هجری است. اصل او از تفرش، ولی زادگاهش به احتمال زیاد شهر مقدس مشهد است. طبرسی، در سال ۴۶۸ یا ۴۶۹ ق در این شهر به دنیا آمد و بیش از پنجاه سال از عمرش را در شهرهای مشهد و سبزوار، به تدریس و تحقیق و تألیف گذرانْد.
📝 نوشته ها و آثارمتعددی از امین الاسلام طبرسی به یادگار مانده که جملگی، از فضل و دانش آن عالم کوشا و اندیشمندِ توانا حکایت می کند.
📚 برخی از گنجینه آثار او بدین شرح است : مَجْمَعُ البَیانِ لِعلوم القرآن، جَوامِع الجامِع، الکافِی الشّافی، اِعلامُ الوَری بِاَعلامِ الهُدی، اَسرارُ الامامة، مِشکوةُ الانوار فی الاخبار، مَعارِج السّؤال، تاجُ الموالید، حقائق الامور، کُنوز النجاح و اَلفائق.
✨ مرحوم علامه طبرسی رحمه الله ، در مقدمه کتاب جوامع الجامع خود، قرآن کریم، این کلام بی مانند الهی را، چنین توصیف می کند: «قرآن، نور و دلیل است و برهانش آشکار و جلوه اش جدا کننده حق از باطل است. معجزه ای است که همواره باقی خواهد بود. دلیل و راهنمایی است پایدار، که برای همیشه، بشر را به گفتار و کردار نیک هدایت می کند و او را از لغزش و انحراف باز می دارد. قرآن کتابی است که گوش از شنیدنش آزرده نمی شود و جان ها را خسته نمی کند. معدن تمام علوم و سرچشمه همه دانش هاست. درمان دل های بیمار و هدایت و رحمت برای مؤمنان است که جبرئیل آن را بر خاتم پیامبران نازل کرد تا با زبان عربی رسا، به انذار مردم بپردازد».
🔹 امام و پیشوای مفسران، امین الاسلام طبرسی رحمه الله ، پس از ۷۹ یا ۸۰ سال زندگیِ با برکت و سراسر خدمت به اسلام و مردمان، شبانگاه روز نهم ذیحجه سال ۵۴۸ ق، در شب عید قربان، در شهر سبزوار به دیار حق شتافت و جهان اسلام را در عزایش سیه پوش ساخته، در سوگ نشاند.
🔸 البته برخی از نویسندگان اسلامی، شیخ طبرسی را به عنوان «شهید» یاد کرده و گفته اند که به احتمال فراوان، طبرسی هم مانند بسیاری از عالمان شیعه و سنی، در شورش غُزّان در منطقه بیهق، به درجه رفیع شهادت رسیده باشد.
▪️ پس از درگذشت علامه طبرسی رحمه الله ، پیکر پاکش، از سبزوار به شهر مقدس مشهد انتقال یافته و در نزدیکی حرم مطهر امام رضا علیه السلام ، درمحلی به نام قبرستان قتلگاه به خاک سپرده شد. آرام گاه آن عزیز که در ابتدای خیابان طبرسی واقع شده، از آغاز، محل زیارت مؤمنان بوده است.
▫️ درسال ۱۳۷۰ شمسی، به دلیل عملیات توسعه خیابان و اجرای طرح عظیم فلکه حضرت، با تزریق بتون به اطراف قبر، مکعّبی سیمانی حاوی جسد مطهر آن عالم فرزانه ساخته شد و قبر ایشان، به وسط «باغ رضوان» انتقال یافت.
🌷 روانش شاد باد
☑️ @samtekhoda3
کمال الدین
🔸 پانزدهمین هفته ختم قرآن کریم برنامه سمت خدا با یاد 🔹 امین الاسلام ، ابوعلی، فضل بن حسن طَبْرِسی،
یکی از عحایب روز گار ما تغییر زادگاه مفسر بزرگ علامه طبرسی است حضرت علامه حسن زاده آملی از اینکه مرحوم طبرسی را به تفرش منسوب کردند سخت شگفت زده شده بود و نکته ای فرمود شایسته بیان نمی دانم گرجه بیانشان حق بود قرنها به نام طبرسی معروف است و در دنیا او را به این نام یخوانند و در شهر مقدس مشهد خیابانی به نام مبارک طبرسی نام گذاری شد اما یک دفعه طبرسی اهل طبرستان مازندران تفرشی میشود
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
*خورشید آسمان فقاهت، شیخِ اَعظم انصاری دزفولی*
*بیست و سوم اردیبهشت سالروز ولادت خاتم الفقهاء و المجتهدین حاج شیخ مرتضی انصاری دزفولی رحمه الله علیه گرامی باد*
*فروش فرش*
زمانی حدود بیست هزار تومان نزد شیخ آوردند، شیخ مشغول تقسیم آن شد، شخصی آمد و درخواست چهار تومان طلب خود را از شیخ کرد و گفت فلان وقت گندم برایتان آوردهام و مبلغ آن را ندادهاید، شیخ فرمود: چند روز مهلت بده، آن مرد قبول کرد و رفت، یکی از علما پرسید: استاد، این مقدار اموال در دست شماست، چرا طلب مرد کاسب را ندادید؟
شیخ پاسخ داد: اینها مال فقراست، ربطی به من ندارد، از مال خود چیزی ندارم که بدهم، قصد دارم این فرش را بفروشم و ادای دین خود کنم به این لحاظ مهلت خواستم.
*شیخ و شاهزاده*
آن روز دختر ناصرالدین شاه، برای دیدار شیخ انصاری، وارد منزل وی در نجف اشرف شد، کمی سرگین که به جای ذغال در منقل مشتعل بود، سفره حصیری آویزان به دیوار و پیهسوز سفالی که اتاق را نیمه روشن کرده بود، توجهش را جلب کرد، شاهزاده وقتی وضع اتاق را دید، نتوانست احساس خویش را پنهان کند، از این روز گفت: اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی چه میگوید؟ هنوز سخنش تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفرآمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی یک لحظه هم در اینجا نمان، زیرا میترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد ...»
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، شیخ خطایش را بخشید و فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟! او حق دارد و باید آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان گونه زندگی کرد، ولی من در میان طلاب و مستمندان هستم؛ باید وضعم و امور زندگیم همانند همین انسانها باشد»
استاد شهید مرتضی مطهری درباره دقت شیخ انصاری در مصرف بیتالمال مینویسد: «شیخ انصاری آن مردی که مرجع کل فی الکل شیعه میشود، آن روزی که میمیرد، با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی وارد نجف شده است، فرقی نکرده است. وقتی که خانه او را نگاه میکنند، میببینند، مثل فقیرترین مردم زندگی میکند. یک نفر به ایشان میگوید: آقا! خیلی هنر میکنید که این همه وجوه به دست شما میرسد، هیچ تصرفی در آنها نمیکنید.
میفرماید: چه هنری کردهام؟ عرض میکند: چه هنری از این بالاتر؟!
میفرماید: «حداکثر کار من، کار خرکچیهای کاشان است که تا اصفهان میروند و برمیگردند، خرکچیهای کاشان را که پول به آنها میدهند که بروند از اصفهان کالا بخرند و کاشان بیاورند، آیا دیدهاید که به مال مردم، خیانت کنند؟ آنها امین هستند و حق ندارند.
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
*خورشید آسمان فقاهت، شیخِ اَعظم انصاری دزفولی*
*بیست و سوم اردیبهشت سالروز ولادت خاتم الفقهاء و المجتهدین حاج شیخ مرتضی انصاری دزفولی رحمه الله علیه گرامی باد*
*فروش فرش*
زمانی حدود بیست هزار تومان نزد شیخ آوردند، شیخ مشغول تقسیم آن شد، شخصی آمد و درخواست چهار تومان طلب خود را از شیخ کرد و گفت فلان وقت گندم برایتان آوردهام و مبلغ آن را ندادهاید، شیخ فرمود: چند روز مهلت بده، آن مرد قبول کرد و رفت، یکی از علما پرسید: استاد، این مقدار اموال در دست شماست، چرا طلب مرد کاسب را ندادید؟
شیخ پاسخ داد: اینها مال فقراست، ربطی به من ندارد، از مال خود چیزی ندارم که بدهم، قصد دارم این فرش را بفروشم و ادای دین خود کنم به این لحاظ مهلت خواستم.
*شیخ و شاهزاده*
آن روز دختر ناصرالدین شاه، برای دیدار شیخ انصاری، وارد منزل وی در نجف اشرف شد، کمی سرگین که به جای ذغال در منقل مشتعل بود، سفره حصیری آویزان به دیوار و پیهسوز سفالی که اتاق را نیمه روشن کرده بود، توجهش را جلب کرد، شاهزاده وقتی وضع اتاق را دید، نتوانست احساس خویش را پنهان کند، از این روز گفت: اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی چه میگوید؟ هنوز سخنش تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفرآمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی یک لحظه هم در اینجا نمان، زیرا میترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد ...»
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، شیخ خطایش را بخشید و فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟! او حق دارد و باید آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان گونه زندگی کرد، ولی من در میان طلاب و مستمندان هستم؛ باید وضعم و امور زندگیم همانند همین انسانها باشد»
استاد شهید مرتضی مطهری درباره دقت شیخ انصاری در مصرف بیتالمال مینویسد: «شیخ انصاری آن مردی که مرجع کل فی الکل شیعه میشود، آن روزی که میمیرد، با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی وارد نجف شده است، فرقی نکرده است. وقتی که خانه او را نگاه میکنند، میببینند، مثل فقیرترین مردم زندگی میکند. یک نفر به ایشان میگوید: آقا! خیلی هنر میکنید که این همه وجوه به دست شما میرسد، هیچ تصرفی در آنها نمیکنید.
میفرماید: چه هنری کردهام؟ عرض میکند: چه هنری از این بالاتر؟!
میفرماید: «حداکثر کار من، کار خرکچیهای کاشان است که تا اصفهان میروند و برمیگردند، خرکچیهای کاشان را که پول به آنها میدهند که بروند از اصفهان کالا بخرند و کاشان بیاورند، آیا دیدهاید که به مال مردم، خیانت کنند؟ آنها امین هستند و حق ندارند.
تقدیم به شما مهمانان ارزشمند به مناسب خروج آمریکای بی عهد از برجام که پیش از این هم از ورودش چز شر و پلیدی برای ملت مانداشت خدا را شکر که اسباب ازهم گسستن رابطه نامیمون ما با این کشور آلوده به سم مهلک استکباری و سلطه و خونخواری و منشاء تباهی و فساد قرن حاضر را فراهم آورد امیدواریم هموطنان ما پی به ماهیت پلید این کشور سلطه جوی بی عهد و پیمان را برده باشند