از او هستند، همه تجلي او ميباشند و همه ميگويند: «خدا».
در دعاي کميل حضرت امير(ع) به ما آموخت که اينگونه خدا را بخوانيم «و بِأسمائک التي مَلأتْ أرکانَ کلَ شيءٍ»[4] «اسما» از «وسم» است «وسم» به معناي «نشانه»، ما در اين دعا خطاب به حضرت حق ميگوييم : خدايا اسما و نشانهاي تو، ارکان وجود عالم را پر کرده است؛ يعني همه تجلي او هستند اگر بحث «تجلي»، به خوبي تشريح شود ميبينيم که اين همان حرف عارف کامل امام رضوان الله تعالي عليه است که در يک جمله فرمود: «عالم محضر خداست»[5] يعني عالم تجلي اوست و اين حرف بلندي است، يعني از هر ذرهاي که ميبينيم پي به حقيقت عالم ميبريم چون اين وجود يک وجود بريده نيست، در متن عالم، تجافي راه ندارد و يک ذره از حقيقت عالم را نمييابيد که از تمام جهت از حقيقتش خارج شده باشد.
* تجلي حق مراتب گوناگون دارد
نکته دوم: تجلي حق؛ مقول به تشکيک است، يعني داراي مراتب گوناگوني است. عالم تجلي خداست، اما اين تجلي مراتبي دارد، به اين بيان که «تشکيک و تعدد مراتب که در درجات تجلي، مشهود است به مراتب ظهور بر ميگردد» اين مراتب تجلي که همان مراتب ظهور حق تعالي است، آن قدر اوج ميگيرد تا به «تجلي اعظم» ميرسد پس همه عالم تجلي خداست و اين مراتب تجلي ناظر به مراتب ظهور است و اين تجليات، در نهايت به حقيقتي ميرسد که از آن تعبير به «تجلي اعظم» ميشود، چراکه او عاليترين مرحله از مراتبي است که تجلي حضرت حق در اوست.
حقيقت ختميمرتبت در سير صعودي و ارتقا وجودياش به مرحلهاي رسيده است که با صادر نخستين پيوند وجودي پيدا کرده است و «صادر نخستين» که «رق منشور»[6] نظام هستي است، تمام کلمات بر او منقش است و از آن جايي که وجود مبارک خاتمالانبياء عاليترين مرتبه ظهور حق را داراست، تجلي اعظم حق تعالي است، هر چند ديگر موجودات هم تجلي خدا هستند، اما اين وجود مبارک به خاطر شدت قرب و سعه وجوديش به اين مقام راه يافته است، قرآن فرموده است «وَ أَنَّ إِلي رَبِّکَ الْمُنْتَهي»[7] همه وجودات عالم امکان به منزله رود و جويهايي هستند که به رود نظام هستي که وجود خاتم انبياست متصل ميشوند، به پيامبر(ص) خطاب ميکند که همه اين «سير حُبي» نظام هستي به سوي رب توست، رب تو يعني «رود نيل» نظام هستي پس وجود مبارک ختمي مرتبت به بارگاهي رسيده است که عاليترين مرتبه ظهور حق را داراست به اين جهت او تجلي اعظم شده است.
کفعمی در بلد الامین فرموده که در شب مبعث این دعا را بخوانند:
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی الْأَعْظَمِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا مَا أَنْتَ بِهِ مِنَّا أَعْلَمُ یَا مَنْ یَعْلَمُ وَ لا نَعْلَمُ......
اللَّهُمَّ فَإِنَّا نَسْأَلُکَ بِالْمَبْعَثِ الشَّرِیفِ وَ السَّیِّدِ اللَّطِیفِ وَ الْعُنْصُرِ الْعَفِیفِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ أَعْمَالَنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی سَائِرِ اللَّیَالِی مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ حَسَنَاتِنَا مَشْکُورَةً وَ سَیِّئَاتِنَا مَسْتُورَةً وَ قُلُوبَنَا بِحُسْنِ الْقَوْلِ مَسْرُورَةً وَ أَرْزَاقَنَا مِنْ لَدُنْکَ بِالْیُسْرِ مَدْرُورَةً.......
اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا الذَّنْبَ الْعَظِیمَ إِنَّهُ لا یَغْفِرُ الْعَظِیمَ إِلا الْعَظِیمُ...........فَأَسْأَلُکَ بِهِ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ الَّذِی خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِی ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَی غَیْرِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَنَا مِنَ الْعَامِلِینَ فِیهِ بِطَاعَتِکَ وَ الْآمِلِینَ فِیهِ لِشَفَاعَتِکَ......
عید مبعث بر همه شما ارادتمندان به رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم مبارک باشد
هدایت شده از صدای ایران | VOI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وضعیت عجیب در بیمارستانهای #اسپانیا بعد از ورود #کرونا
🔻 در صدای ایران همه چیز را شفاف ببینید👇
http://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9
هدایت شده از KHAMENEI.IR
990103_ سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب.mp3
11.9M
🎙 بشنوید | صوت کامل سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب.
۱۳۹۹/۱/۳
💻 @Khamenei_ir
💐 بخش سوم:
3⃣ شرح و توضیح
🌺 یکی از راه هایی که انسان می تواند از طریق آن، با خدای خود مناجات و راز و نیاز کند، دعا و نیایش است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
دعا، اسلحه مومن و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است.
دعا یکی از بهترین عبادت ها و موجب کمال نفس و قرب به خداوند است. خداوند در قرآن کریم بندگان را به دعا کردن دعوت فرموده و می فرماید:
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از عبادت من تکبر ورزند به زودی با ذلّت داخل دوزخ خواهند شد.
خداوند انسان را تشویق می کند که هنگام فقر و نیاز دست به درگاه خدا بر دارد تا از منبع فیض لایزال الهی نیازمندی های خویش را بر طرف سازد.
🌷 انسان به چهار دلیل باید پیوسته با خدا راز و نیاز بگوید:
1⃣ برای رفع نیازمندی های مادی و معنوی
2⃣ حفظ دستاوردهای مادی و معنوی
3⃣ برای برطرف کردن زیان های اجتماعی که مولود حوادث و غفلت ها و هواهاست. به همین جهت در حدیث آمده "دعا بلا را دفع میکند".
4⃣ دعا غذای روح است. انسان مومن همیشه و در هر حال دعا می کند، پس باید در هر حال نه فقط در حال اضطرار و بن بست خدا را بخواند.
بر گرفته از کانال بر بال صحيفه از حجتالاسلام طاهر خوش دامت افاضاته
هوالحکیم
بلا انسان ها ستوده میکند👇
🔰 داستان:
☘ توی یه موزه معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود، مجسمه بسیار زیبای مَرمَرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دورو نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه.
☘ یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود با مجسمه، شروع به حرف زدن کرد و گفت: این، منصفانه نیست! چرا همه پا روی من می ذارن تا تو رو تحسین کنن؟! مگه یادت نیست؟! ما هر دومون توی یه معدن بودیم، مگه نه؟ این عادلانه نیست! من خیلی شاکیم!
🌿 مجسمه لبخندی زد و آروم گفت: یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه، چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟
برگرفته از کانال بربال صحيفه
طاهر خوش
خوی خویش، خوی خدا
نویسنده: ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]
به نام خدا. سلام. مولوی در دیوان شمس غزلی دارد ڪه دانستن آن لطفی بر روح و روان آدمیست. از درخت آغاز میشود و با یڪ سیر طبیعی و تاریخی، به ملڪوت و خوی و خُلق خدا میرسد. هدف درین غزل شناساندن انسان به اصل حرڪت و هجرت و تحرّڪ است. با این مطلع:
درخت اگر متحرّڪ بُدی ز جای به جا
نه رنج ارّه ڪشیدی نه زخمهای جفا
شرح میڪنم ڪمی، تا محتوای این غزل در دسترس باشد، البته به فهم اندڪم:
مولوی پس از مثال درخت -ڪه همیشه اسیر ارّه و تبر است، چون یڪ «جا» ایستاده است و قدرت حرڪت و جابهجایی و هجرت ندارد- برای آثار و نتایج اصلِ حرڪت، وارد مثالهای مهم میشود تا اثبات ڪند حرڪت بر سڪون چه فضیلتهایی به بار میآورد؛ ازینرو در بیت دوم از مهتاب میگوید ڪه اگر ساڪن میبود، مانند صخرهی سخت بود و نوری از آن بر ما نمیتابید.
بعد، از فُرات و دجله و جیحون نام میبرَد ڪه اگر مانند دریا راڪد بودند، تلخ و شور میشدند. و بعد از هوا، اسم میبرَد ڪه اگر حاقِن (=حبس و ساڪن) بود، چاه زهر میشد نه اڪسیژن و مایهی حیات.
آنگاه آب دریا را مثال میزند ڪه چون به آسمان سفر ڪرد، از تلخی خلاص شد و باران شد و بارید. در بیت ششم اوج میگیرد و از زبانهی آتش یاد میڪند ڪه اگر شعله نڪشد در خاڪسترش میمیرد و به فنا میرود.
مولوی حالا با این شش مثال وارد تاریخ میشود. اول از حضرت یوسف (ع) اسم میآورَد ڪه چون از ڪنعان و ڪنار پدر به مصر هجرت ڪرد، به یڪ استثنا و نمونه تبدیل شد. و از حضرت موسی (ع) میگوید ڪه از ڪنار مادر به مدین آمد و مولا شد. و با مثال بعدی وقتی از حضرت عیسی (ع) یاد میڪند بر «دوام سفر» مسیح تأڪید میڪند ڪه مانند چشمه حیاتبخش شد.
آنگاه به نهایت عشق میرسد و میگوید: «نگر به احمد مُرسل ڪه مڪّه را بگذاشت» و آن حضرت ختمی مرتبت (ص) به مدینه هجرتی دستهجمعی ڪرد و با این حرڪت و ترڪ مڪه والا گشت. و آنگاه از سفر معراج یاد میڪند ڪه رسول رحمت (ص) به مرتبهی ملاقات نائل آمد. ملاقاتی آنچنان نزدیڪ و نزدیڪ، ڪه [قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى: به اندازهی فاصلهی دو ڪمان گشت یا نزدیڪ تر: همان آیهی آشنای ۹ نجم]
سپس مولوی از مخاطبان غزلش عذرخواهی میڪند اگر چنانچه با چند مثال پیدرپی، ملول گشتند و بلافاصله آخرین حرفش را در بیت ۱۴ به صحنه میآورد ڪه سفر و حرڪت از خُلق و خویِ خویش است به خوی و خُلق خدا. اینگونه زیبا:
چو اندڪی بنمودم بدان تو باقی را
ز خویِ خویش سفر ڪن به خوی و خُلقِ خدا
یعنی میفرماید من اندڪی ازین مثالهای حرڪت در طبیعت و تاریخ را برشمردم، باقیماندهی مثالها را خودتان حدس بزنید ڪه اوج همهی سفرها این سفر است:
ز خویِ خویش سفر ڪن به خوی و خُلقِ خدا.
۴ فروردین ۱۳۹۹
هدایت شده از کانال. قدسی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از کانال. قدسی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب گذشته مردم شهر طنجه كه در شمالى ترين نقطه كشور مغرب قرار دارد واز تاريخى كهن برخوردار است ، براى نخستين بار تمام ساكنين اين شهر بر بام خانه ها وبالكن ها وخيابانها آمده ونداى الله اكبر را با دلهاى شكسته وديده هاى اشكبار به سوى آسمان سردادند ودست استغاثه به سوى درگاه الهى دراز نمودند كه مورد رحمت وعفو قرار گرفته ومردم جهان را از اين بيمارى نجات دهد.........
@hodhod110
اندک اندک معلوم میشود که نه تنها دین و دعا و نیایش و توسل در برابر علم زانو نزد بلکه این علم پژشکی و دستگاههای عریض و طویل بهداشت با بودجه های سرسام آور است که شرمسار مردم و مردم شرمسار از خدای خویش که چرا با اندک رفا و خوشی حقیقت خود را فراموش میکند
ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی
عمادی
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تو برنامه کودکشو از کودک سوال میکنن قهرمان زندگیت کیه میگه حاج قاسم سلیمانی
اگر سردار سلیمانی مارا شهید کردند آمریکا با حاج قاسمهای آینده چه خواهد کرد؟
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
هدایت شده از بیداری ملت
🔴فقط یه لحظه تصور کنید بجای این پرستاران بیمارستانی در نیویورک که یکی از ثروتمندترین شهرهای دنیا است و هنوز لباسهای مخصوص دریافت نکرده اند و به کیسه زباله پناه برده اند، در یکی از بیمارستانهای شهر قم پرستاران از کیسه زباله برای محافظ از خود استفاده میکردند، چه اتفاقی در رسانه های داخلی و بین المللی می افتاد
در داخل که اصلاطلبان و ضدانقلاب و دیگر جماعت غربزده حتما بصورت رسمی اعلان جنگ با حکومت میکردند....
اما چون این تصاویر مربوط به آمریکاست خفه شده اند همه .....
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
هدایت شده از @AntiBBC
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به صراحت گفت دوراه پیش روی ماست
کاهش زادو ولد و افزایش مرگ و میر
افشای راز ارتباط کرونا با برنامه انتخاباتی ترامپ در شبکه الجزیره
وقتی اعراب هم آمریکا را مسئول شیوع کرونا می دانند!
@AntiBBC
قرائت دعای هفتم صحيفه به در درخواست برخی از مومنان.m4a
5.21M
از حاج آقای عمادی به درخواست برخی از مومنان قرائت و ارسال شد
هدایت شده از صدای ایران | VOI
🛳 #دزدی دریایی، راهکار دولت ایتالیا برای کمبود تجهیزات بهداشتی!
🔸وزیر تجارت تونس:
ایتالیاییها یک کشتی حامل مواد الکلی و ضدعفونیکننده را در دریای مدیترانه به مقصد تونس، به غارت بردهاند.
🔹اتفاقی که برای این کشتی رخ داد همانند سرقت محموله ماسکهای اهدایی چین به ایتالیا در جمهوری چک است.
🔸تمامی کشورهای اروپایی در ترس و دلهره به سر میبرند و همه آنها از ترس ویروس کرونا تجهیزان پزشکی را به سرقت میبرند.
🔹این کشورهایی که از یکدیگر دزدی میکنند اتحادیه اروپا هستند. البته اتحادیه اروپایی دیگر باقی نمانده است.
✍ظاهرا اروپا در حال بازگشت به دوره طلایی دزدان دریایی در قرن هفدهم میلادی است.
🆔 @voinews
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیوستن آمریکایی ها به صف نماز مسلمانان برای حل بحران کرونا
دنیا چه خبره؟😳
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh2 🔜 #پدرفتنه
https://www.instagram.com/pedarefetneh2
هدایت شده از حمید رسایی ✔️
.
♻️ بیماران کرونایی در خیابانهای ایتالیا
🔰 حمید رسایی: در حالی که بیماران ایتالیا در خیابانهای این کشور بستری هستند و ایتالیا همسایه زمینی فرانسه است اما حس انسان دوستانه فرانسویها گل کرده و تاکنون دو محموله به همراه پزشکان بدون مرز این کشور، عازم اصفهان شدهاند تا بیمارستان صحرایی راهاندازی کنند.
مسئولان وزارت بهداشت توییت زدهاند که نیازی به این کمک نیست، سئوال این است که اکیپهای فرانسوی با هماهنگی چه نهادی برای بار دوم وارد اصفهان شدهاند؟!
در دوره جنگ تحمیلی صدام علیه کشورمان، آلمان و انگلیس سلاح شیمیایی به عراق میفروختند و جانبازان شیمیایی ایران را میپذیرفتند تا تاثیر سلاحهای خود را چک کنند!
بر اساس شواهد و بررسی صورت گرفته و اعلام دانشمندان چینی و روسی، کرونا ویروس دستساز آمریکاست. برخی شواهد حکایت از همسان بودن بیشتر این ویروس با ژن ایرانیها دارد.
چرا پزشکان بدون مرز فرانسوی، عازم ایتالیا نیستند؟!
ایتالیا اعلام کرد که در روز گذشته ۶۰۲ نفر بر اثر ابتلا به کرونا در این کشور جان خود را از دست دادهاند و شمار جان باختگان به ۶ هزار و ۷۸ تن رسیده است.
🔺کانال حمید رسایی🔻
@rasaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه خوب است اززبان مخالف ،حقیقت خودمان رابشنویم
هدایت شده از بیداری ملت
🔴آقای زیباکلام (سخنگوی همیشه در صحنه استعمارگران در ایران)
هنوز جای تشویق روشنفکرانه ی(!) ارسال بزاق ایرانیان به خارج با ژست حمایت از علم؛ درد می کند
اگه شما قبل از اینکه جان خودت را در اختیار یک پزشک بگذاری در مورد سابقه و عملکرد او بررسی کنی، می شود ترجیح ایدئولوژی بر سلامت؟؟!
#حمیدرضا_ابراهیمی
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
هدایت شده از صدای ایران | VOI
گمرک آلمان گفته حدود ۶ میلیون ماسکی که آلمان برای کادر پزشکیاش خریده بود در فرودگاهی در کنیا گم شده است
اشپیگل به نقل از سخنگوی وزارت دفاع آلمان گفته مقامهای آلمانی در حال بررسی ماجرا هستند.
قرار بود این محموله بیستم مارس به آلمان برسد.اما اواخر هفته پیش در فرودگاه کنیا گم
شد
✍پ ن: گویا موساد به دزدی تجهیرات پزشکی از متحدینش روی اورده
🆔 @voinews
هو العالم الحکیم
سلوک فقهی مرحوم محقق داماد ره
از منظر علامه جوادی آملی دامت برکاته (11)
تدوین از سیدکمال الدین عمادی
دکتر سید مهدی معلمی
حدیث پژوهی مرحوم محقق داماد
با توجه به مطلب یادشده و غلبۀ صبغه تعبّدی در عبادات نسبت به معاملات، کار یک مجتهد ماهر و استاد کامل این است که بدون تسامح و تساهل، در روایات غور کند و غوّاصانه از روایات مایه علمی و پایه استنباطی بگیرد؛ نه آنکه خواستههای خود را بر روایات تحمیل کند که اگر کسی چنین کند توان استنباط فرع از اصل را ندارد. این نکته را ائمه (علیهم السلام) براساس «علینا إلقاء الأصول وعلیکم التفریع»بازگو کردند و شاگردان خوبی هم پروراندند.
حضرت استاد محقق داماد (ره) با این رویکرد در روایات غور میکرد و عمق روایات را ارزیابی و با کمال خضوع در پیشگاه روایات، متعبّدانه تعقّل مینمود و میکوشید چیزی را بر آنها نیفزاید و یا از آنها نکاهد و پیوسته «مستمع واع» باشد و به تعبیر قرآن کریم «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ»؛ یعنی گوش شنوا باشد ـ که ظرفیت آن فقط برای پُر کردن فرمایشات ائمه (علیهم السلام) آماده است ـ و از دریای روایات غوص شده با دست پُر بیرون آید. بنابراین سبک مرحوم محقق داماد (رضوان الله تعالی علیه) در بررسی روایات بسیار محققانه و عمیق و دارای مراحل ذیل بود:
یکم: بیان صدور حدیث و جهت آن
در اینجا بیان دو نکته لازم است:
الف. روايات غیر متواتر از سه بُعدْ، ظني است: 1. به لحاظ سند و اصل صدور؛ زيرا خبر متواتر؛ يا خبر واحدِ محفوف به قراينِ قطعآور، بسيار نادر است، 2. به لحاظ جهت صدور؛ چراكه احتمال تقيه در روايات وجود دارد، 3. به لحاظ دلالت؛ زيرا پشتوانه دلالت آن بر محتوا، اصول عقلائيه همانند اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت عدم تقييد و اصالت عدم تخصيص و اصالت عدم قرينه و مانند آن است.
ب. سخن منسوب به معصوم(عليهالسلام) زمانی قابل استناد است که داراي سه ركن اساسي يقينبخش باشد: 1. به لحاظ اصل صدور آن از معصوم(عليهالسلام) يقيني باشد نه ظنّي، مانند روایت متواتر یا خبر واحد محفوف به قرینه، 2. جهت صدور آن يقيني باشد؛ يعني براي بيان حكم واقعي صادر شده باشد، نه تقيّه و مانند آن. 3. دلالت آن سخن بر مقصود يقيني باشد، نه ظنّي.
با توجه به این دو نکته باید گفت، همانگونه كه علّت هر چيزي در برهان «لِمّ» و اَحَد المُتَلازمين در برهان «اِنّ» حدّ وسط اثبات آن چيز قرار ميگيرد و مايه يقين به آن ميشود، قول معصوم(عليهالسلام) نيز، در صورتي كه سه ركن اساسي يقينبخش یادشده را داشته باشد حدّ وسط استدلال قرار گرفته و پايه جزم نظري و سبب عزم عملي ميشود.
اگر يكي از اركان سهگانه يادشده يقيني نباشد، چون نتيجه تابع اخسّ مقدّمات است، نميتوان به اينگونه حديث، در معارفي كه جز يقين چيزي در آنها سودمند نيست، استدلال كرد. گرچه در معارف فقهی که یقین شرط نیست، سودمند است.
مرحوم محقق داماد (رضوان الله تعالی علیه) در استدلال به روایات، این روند را رعایت میکرد.🍀🌷🍀
رک:آموزگار فقاهت، سرگذشت فقیه مدقق مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمد محقق داماد ص 237
https://t.me/joinchat/L6BAsRaQONIaDEQK1lokqQ
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت و در حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم و نمي توانم بيايم.*
*قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت و گفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد و مهمانش را هم بياورد.*
*بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند، او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين، هر چه مي خورم تو هم بخور، تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن، و اگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.*
*مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.*
*وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پر از مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست، ولي مهمان رفت و در بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند و هر كس مي آمد در كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند، بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد و مهمان به دم در.*
*غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند، بعد از غذا ميوه آوردند، ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان مهمان بهلول چاقوي دسته طلايي از جيب خود در آورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.*
*مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود و دسته اي از طلا داشت.*
*مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا را ديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.*
*برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد و گفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.*
*قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟*
*برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.*
*پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند و گفتند چاقو متعلق به پدر آنهاست كه سالها پيش گم شده است.*
*قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد، يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند و چاقو را به برادر بزرگ برگردانند.*
*بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم، اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.*
*برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما از بين برود.*
*قاضي رو به بهلول كرد و گفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزاد كنم ؟*
*بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول مي دهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.*
*قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود و شب را با بهلول بماند و فردا صبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.*
*برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت و به خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد، به محض اينكه به خانه شان رسيدند، بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است و احتياج به غذا دارد.*
*مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است، گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.*
*بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود و در حال نشخوار علفها بود.*
*بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرد از شدت درد در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن، هر جا كه من نشستم تو هم بنشين، اگر از تو چيزي نخواستند، دست به جييبت نبر، چرا گوش نكردي هم خودت را به درد سر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش را نتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.*
*بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد و گفت: اي خر، گوش كن، فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست؟ بگو نه، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش بر گردانم، ولي متاسفانه صاحبش را پيدا نمي كردم.*
*اگر اين چاقو مال
اين شش برادر است، آن را به آنها مي دهم. اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي مگر در بيابان چاقو دسته طلا ريخته اند كه تو آن را پيدا كرده اي؟*
*بگو پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زيادي به همراه مي برد، و با آنها تجارت مي كرد، تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند.*
*من بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند و تمام اموالش را برده بودند و اين چاقو تا دسته در قلب پدرم فرو رفته بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم، در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم و منتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود، و من قاتل پدرم را پيدا كنم.*
*اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كرده ام، اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را پس بدهند*
*بهلول كه اين حرفها را در ظاهر به خر مي گفت ولي در واقع مي خواست صاحب خر گفته هاي او را بياموزد. او چوب ديگري به خر زد و گفت: اي خر خدا فهميدي يا تا صبح كتكت بزنم.*
*صاحب خر گفت: بهلول عزيز نه تنها اين خر بلكه منهم حرفهاي تو را فهميدم و به تو قول مي دهم در هيچ مجلسي بالاتر از جايگاهم ننشينم، و اگر از من چيزي نپرسيدند حرف نزنم، و اگر چيزي از من نخواستند، دست به جيب نبرم.*
*بهلول كه مطمئن شده بود مرد حرفهاي او را به خوبي ياد گرفته است رفت و به راحتي خوابيد. فردا صبح بهلول مرد را بيدار كرد و او را منزل قاضي رساند و تحويل داد و خودش برگشت.*
*قاضي رو به مرد كرد و گفت: اي مرد آيا اين چاقو مال توست؟*
*مرد گفت: نه اي قاضي، اين چاقو مال من نيست. من خيلي وقت است كه دنبال صاحب اين چاقو مي گردم تا آن را به صاحبش برگردانم، اگر اين چاقو مال اين برادران است، من با رغبت اين چاقو را به آنها مي دهم.*
*قاضي رو به شش برادر كرد و گفت: شما به چاقو نگاه كنيد اگر مال شماست، آن را برداريد. برادر بزرگ چاقو را برداشت و با خوشحالي لبخندي زد و گفت: اي قاضي من مطمئن هستم اين چاقو همان چاقوي گمشده پدر من است.*
*پنج برادر ديگر چاقو را دست به دست كردند و گفتند بلي اي جناب قاضي اين چاقو مطمئنا همان چاقوي گم شده پدر ماست.*
*قاضي از مرد پرسيد: اي مرد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي؟*
*مرد گفت: اي قاضي اين چاقو سرگذشت بسيار مفصلي دارد. پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت و آمد بود و مال التجاره زيادي به همراه داشت و شغلش تجارت بود، تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند، من سراسيمه بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند و تمام اموالش را برده بودند، و اين چاقو تا دسته در قلب پدر من بود.*
*من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم، در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم و منتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود و من قاتل پدرم را پيدا كنم. اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كردم. اين شش برادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را بدهند*
*شش برادر نگاهي به هم انداختند آنها بدجوري در مخمصه گرفتار شده بودند، آنها باادعاي دروغيني كه كرده بودند، مجبور بودند اكنون به عنوان قاتل و دزد، سالها در زندان بمانند. برادر بزرگ گفت: اي قاضي من زياد هم مطمئن نيستم اين چاقو مال پدر من باشد، چون سالهاي زيادي از آن تاريخ گذشته است و احتمالا من اشتباه كرده ام.*
*برادران ديگر هم به ناچار گفته هاي او را تاييد كردند و گفتند: كه چاقو فقط شبيه چاقوي ماست، ولي چاقوی ما نيست.*
*قاضي مدت زيادي خنديد و به مرد مهمان گفت: اي مرد چاقويت را بردار و برو پيش بهلول. من مطمئنم كه اين حرفها را بهلول به تو ياد داده است والا تو هرگز نمي توانستي اين حرفها را بزني.*
*مرد سجده ی شکر به جای آورد و چاقو را برداشت و خارج شد.*
*کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی*
*چون چیز نپرسند تو از پیش مگوی*
*دادند دو گوش و یک زبان از آغاز*
*یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی*
*التماس تفکر از همه شما خوبان*