یکی از آثار قلمی این طلبه سیره خضر نبی علیه السلام است که در تلگرام بخشی از آن را روایت کردیم اکنون ادامه آن را نیز تقدیم محضر شریف مهمان علاقمندان به بحث یادشده مینماییم
✅سیره خضر نبی ع (12)
فصل اول: لزوم استاد در تکامل انسان
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم.
(31 / آل عمران)
بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید خدا دوستتان بدارد گناهان شما را بر شما بخشاید و خداوند آمرزنده و مهربان است.
دست از طلب ندارم
آیه:
و اذ قال موسی لفتیه لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او أمضی حقبا. (60)
و [یادآور] هنگامی که موسی به جوانش گفت: دست بر نخواهم داشت تا به محل برخورد دو دریا برسم یا اینکه سالیان دراز سیر کنم.
در این آیه شریفه سه نکته اساسی قابل تأمل است؛
1 - موسی نامبرده در این آیه کیست؟ آیا همان حضرت موسی کلیم (علیه السلام) است؟
روشن شدن این نکته بر اهمیت این موضوع می افزاید.
2 - مقصود از فتی کیست؟
3 - چرا موسی می خواهد به مجمع البحرین برسد و این وصول و بلوغ چقدر دارای اهمیت است که موسی می گوید: عمری دراز را در راه رسیدن به مجمع البحرین سپری خواهم کرد مگر آنکه به آن برسم.
نکته اول:
مورخان و مفسران پیرامون موسی (علیه السلام) در این آیه اختلاف دارند. برخی بر این باورند موسی نامبرده حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) نبوده است، چون موسی کلیم از پیغمبران اولوالعزم و در زمان خود مطاع همگان بود لذا تعلیم وی از آن عالم درست نمی باشد لذا موسی نامبرده فردی دیگر از انبیاء بود که همنام حضرت موسی کلیم می باشد.
گویند وی موسی بن منسی بن یوسف یا موسی بن افرائیم بن یوسف و یا موسی بن میشا بن یوسف بن یعقوب بود که از انبیاء بنی اسرائیل بوده است.
فخر رازی در تفسیر کبیر از یهود نقل می کند که آنها معتقدند مراد از موسی، موسی بن میشا بن یوسف بن یعقوب است و او قبل از موسی بن عمران (علیه السلام) است(33).
ولی این نظریه نزد پژوهشگران و محققان مردود است و مرحوم علامه طباطبایی (ره) بعد از نقل این نظریه آن را رد می فرماید و می نویسد:
این موسی که در این داستان اسم برده شد همان موسی بن عمران رسول معظم خدای تعالی است که بنا بر روایات وارده از طریق شیعه و سنی یکی از انبیاء اولوالعزم و صاحب شریعت است(34).
آنچه رأی اول را تضعیف می کند به طوری که دیگر قابل اعتماد نمی باشد چند نکته است.
1 - نام حضرت موسی در قرآن بیش از 130 مورد برده شده است که در همه آنها مقصود، موسی بن عمران می باشد. اگر در خصوص این یک مورد موسی دیگری مقصود بوده است باید قرینه ای آورده می شد تا ذهن خواننده به دیگری منتقل نگردد.
2 - آنچه در روایات شیعه آمده است مؤید این است که شخص نام برده همان موسی بن عمران است و همچنین روایاتی از اهل سنت در تأیید این معنی آمده است که بر برخی از این روایات در مباحث آتی اشاره خواهد شد.
نکته ای موجب انحراف برخی از مورخان و مفسران شده، تعلم موسی از خضر است که به نظرشان با اولوالعزم بودن حضرت موسی کلیم سازگار نمی باشد.
این شبهه در تفسیر قمی آمده است.
محمد بن بلال گوید یونس نامه ای به امام رضا (علیه السلام) نوشت و از آن حضرت پرسید: موسی و آن عالمی که نزدش رفت کدام داناتر بودند؟ دیگر اینکه آیا جایز است پیامبری چون موسی که خود حجت خداست حجتی دیگر در زمان او بوده باشد؟
امام فرمود:
موسی نزد آن عالم رفت و او را در جزیره ای از جزایر دریا دیدار نمود که نشسته بود و یا تکیه می داد. موسی سلام داد و او معنی سلام را ندانست چون در روی زمین سلام نبود.
پرسید تو کیستی؟ گفت: من موسی بن عمرانم. پرسید و تو آن موسی بن عمرانی که خداوند با او تکلم کرده است؟ گفت: آری. پرسید چه حاجت درای؟ گفت: آمده ام تا مرا از آن رشدی که تعلیم یافته ای تعلیم دهی. گفت: من موکل بر امری شده ام، که تو طاقت آن را نداری همچنان که تو مأمور به امری شده ای که من طاقت آن را ندارم(35).
در تفسیر عیاشی آمده:
هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: موسی داناتر از خضر بوده است(36).
برای اینکه پاسخ امام (علیه السلام) را بهتر درک کنیم، لازم است که یادآور شوم صاحب علم الهی و آنها که از اسم اعظم برخوردارند متفاوت هستند، برخی یک یا چند اسم از اسماء الهی را برخوردارند برخی از همه اسماء بهره مندند، لذا منافات ندارد کسی که دارای اسمی از اسماء الهی است برای فراگرفتن اسم دیگر حق تعالی نزد آن کسی از آن برخوردار است برود و از او تعلیم بگیرد و این حقیقت عرشی در حدیث آقا امام رضا (علیه السلام) اشاره شده است. چه بسا آن که در مقام تعلیم قرار می گیرد دارای اسماء بیشتری از استاد خود باشد منتهی چون فرد اعلم (داناتر) از آن اسم برخوردار نیست از هر کس که آن را دارا باشد، به اذن الهی فرا می گیرد در میان اولیاء الهی فقط حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیهما السلام) دارای تمامی اسماء الهی هستند و نیازمند شاگردی دیگران نمی باشند این حقیقت از آیه شریفه:
یقول الذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتب(37).
کسی که صاحب علم الکتاب است غیر از کسی است که صاحب علمی از کتاب است و از طرفی ملاقات اولیای الهی و شنیدن کلام الهی از آن، برای اولیاء الهی شیرین است. [به کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پایان این فصل مراجعه کنید].
لذا کسانی که در فهم قرآن دچار مشکل شده اند گفته اند مراد از موسی غیر از موسی بن عمران است و حتی بعضی دیگر اصل ماجرا را تخیلی پنداشته اند و گفته اند داستانی تخیلی و فرضی است برای افاده این غرض تصویر شده است که کمال معرفت، آدمی را به سرچشمه حیات رسانیده و از آب زندگانی سیرابش می کند و در نتیجه حیات ابدی می یابد که در پی آن مرگ نمی باشد.
علامه رحمه الله با نفی این احتمال می فرماید: این احتمال بدون تقدیر گرفتن درست نمی شود و تقدیر هم دلیل می خواهد و ظاهر کتاب عزیز، مخالف آن است و در آن هیچ خبری از قضیه چشمه حیات نیست...(38).
بنابر آنچه گذشت موسی همان موسی بن عمران بن یصهربن فاهث بن لاوی بن یعقوب (اسرائیل) بن اسحاق بن ابراهیم (الخلیل) (علیهما السلام) می باشد که همان موسی کلیم الله است. و نام مادرش یوکابد بنت لاوی ین یعقوب (علیه السلام) بود(39).
🔸 پانزدهمین هفته ختم قرآن کریم برنامه سمت خدا با یاد
🔹 امین الاسلام ، ابوعلی، فضل بن حسن طَبْرِسی، از دانشمندان نامی شیعه، در سده ششم هجری است. اصل او از تفرش، ولی زادگاهش به احتمال زیاد شهر مقدس مشهد است. طبرسی، در سال ۴۶۸ یا ۴۶۹ ق در این شهر به دنیا آمد و بیش از پنجاه سال از عمرش را در شهرهای مشهد و سبزوار، به تدریس و تحقیق و تألیف گذرانْد.
📝 نوشته ها و آثارمتعددی از امین الاسلام طبرسی به یادگار مانده که جملگی، از فضل و دانش آن عالم کوشا و اندیشمندِ توانا حکایت می کند.
📚 برخی از گنجینه آثار او بدین شرح است : مَجْمَعُ البَیانِ لِعلوم القرآن، جَوامِع الجامِع، الکافِی الشّافی، اِعلامُ الوَری بِاَعلامِ الهُدی، اَسرارُ الامامة، مِشکوةُ الانوار فی الاخبار، مَعارِج السّؤال، تاجُ الموالید، حقائق الامور، کُنوز النجاح و اَلفائق.
✨ مرحوم علامه طبرسی رحمه الله ، در مقدمه کتاب جوامع الجامع خود، قرآن کریم، این کلام بی مانند الهی را، چنین توصیف می کند: «قرآن، نور و دلیل است و برهانش آشکار و جلوه اش جدا کننده حق از باطل است. معجزه ای است که همواره باقی خواهد بود. دلیل و راهنمایی است پایدار، که برای همیشه، بشر را به گفتار و کردار نیک هدایت می کند و او را از لغزش و انحراف باز می دارد. قرآن کتابی است که گوش از شنیدنش آزرده نمی شود و جان ها را خسته نمی کند. معدن تمام علوم و سرچشمه همه دانش هاست. درمان دل های بیمار و هدایت و رحمت برای مؤمنان است که جبرئیل آن را بر خاتم پیامبران نازل کرد تا با زبان عربی رسا، به انذار مردم بپردازد».
🔹 امام و پیشوای مفسران، امین الاسلام طبرسی رحمه الله ، پس از ۷۹ یا ۸۰ سال زندگیِ با برکت و سراسر خدمت به اسلام و مردمان، شبانگاه روز نهم ذیحجه سال ۵۴۸ ق، در شب عید قربان، در شهر سبزوار به دیار حق شتافت و جهان اسلام را در عزایش سیه پوش ساخته، در سوگ نشاند.
🔸 البته برخی از نویسندگان اسلامی، شیخ طبرسی را به عنوان «شهید» یاد کرده و گفته اند که به احتمال فراوان، طبرسی هم مانند بسیاری از عالمان شیعه و سنی، در شورش غُزّان در منطقه بیهق، به درجه رفیع شهادت رسیده باشد.
▪️ پس از درگذشت علامه طبرسی رحمه الله ، پیکر پاکش، از سبزوار به شهر مقدس مشهد انتقال یافته و در نزدیکی حرم مطهر امام رضا علیه السلام ، درمحلی به نام قبرستان قتلگاه به خاک سپرده شد. آرام گاه آن عزیز که در ابتدای خیابان طبرسی واقع شده، از آغاز، محل زیارت مؤمنان بوده است.
▫️ درسال ۱۳۷۰ شمسی، به دلیل عملیات توسعه خیابان و اجرای طرح عظیم فلکه حضرت، با تزریق بتون به اطراف قبر، مکعّبی سیمانی حاوی جسد مطهر آن عالم فرزانه ساخته شد و قبر ایشان، به وسط «باغ رضوان» انتقال یافت.
🌷 روانش شاد باد
☑️ @samtekhoda3
کمال الدین
🔸 پانزدهمین هفته ختم قرآن کریم برنامه سمت خدا با یاد 🔹 امین الاسلام ، ابوعلی، فضل بن حسن طَبْرِسی،
یکی از عحایب روز گار ما تغییر زادگاه مفسر بزرگ علامه طبرسی است حضرت علامه حسن زاده آملی از اینکه مرحوم طبرسی را به تفرش منسوب کردند سخت شگفت زده شده بود و نکته ای فرمود شایسته بیان نمی دانم گرجه بیانشان حق بود قرنها به نام طبرسی معروف است و در دنیا او را به این نام یخوانند و در شهر مقدس مشهد خیابانی به نام مبارک طبرسی نام گذاری شد اما یک دفعه طبرسی اهل طبرستان مازندران تفرشی میشود
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
*خورشید آسمان فقاهت، شیخِ اَعظم انصاری دزفولی*
*بیست و سوم اردیبهشت سالروز ولادت خاتم الفقهاء و المجتهدین حاج شیخ مرتضی انصاری دزفولی رحمه الله علیه گرامی باد*
*فروش فرش*
زمانی حدود بیست هزار تومان نزد شیخ آوردند، شیخ مشغول تقسیم آن شد، شخصی آمد و درخواست چهار تومان طلب خود را از شیخ کرد و گفت فلان وقت گندم برایتان آوردهام و مبلغ آن را ندادهاید، شیخ فرمود: چند روز مهلت بده، آن مرد قبول کرد و رفت، یکی از علما پرسید: استاد، این مقدار اموال در دست شماست، چرا طلب مرد کاسب را ندادید؟
شیخ پاسخ داد: اینها مال فقراست، ربطی به من ندارد، از مال خود چیزی ندارم که بدهم، قصد دارم این فرش را بفروشم و ادای دین خود کنم به این لحاظ مهلت خواستم.
*شیخ و شاهزاده*
آن روز دختر ناصرالدین شاه، برای دیدار شیخ انصاری، وارد منزل وی در نجف اشرف شد، کمی سرگین که به جای ذغال در منقل مشتعل بود، سفره حصیری آویزان به دیوار و پیهسوز سفالی که اتاق را نیمه روشن کرده بود، توجهش را جلب کرد، شاهزاده وقتی وضع اتاق را دید، نتوانست احساس خویش را پنهان کند، از این روز گفت: اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی چه میگوید؟ هنوز سخنش تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفرآمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی یک لحظه هم در اینجا نمان، زیرا میترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد ...»
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، شیخ خطایش را بخشید و فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟! او حق دارد و باید آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان گونه زندگی کرد، ولی من در میان طلاب و مستمندان هستم؛ باید وضعم و امور زندگیم همانند همین انسانها باشد»
استاد شهید مرتضی مطهری درباره دقت شیخ انصاری در مصرف بیتالمال مینویسد: «شیخ انصاری آن مردی که مرجع کل فی الکل شیعه میشود، آن روزی که میمیرد، با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی وارد نجف شده است، فرقی نکرده است. وقتی که خانه او را نگاه میکنند، میببینند، مثل فقیرترین مردم زندگی میکند. یک نفر به ایشان میگوید: آقا! خیلی هنر میکنید که این همه وجوه به دست شما میرسد، هیچ تصرفی در آنها نمیکنید.
میفرماید: چه هنری کردهام؟ عرض میکند: چه هنری از این بالاتر؟!
میفرماید: «حداکثر کار من، کار خرکچیهای کاشان است که تا اصفهان میروند و برمیگردند، خرکچیهای کاشان را که پول به آنها میدهند که بروند از اصفهان کالا بخرند و کاشان بیاورند، آیا دیدهاید که به مال مردم، خیانت کنند؟ آنها امین هستند و حق ندارند.
هدایت شده از مالک رجبی دارابی
*خورشید آسمان فقاهت، شیخِ اَعظم انصاری دزفولی*
*بیست و سوم اردیبهشت سالروز ولادت خاتم الفقهاء و المجتهدین حاج شیخ مرتضی انصاری دزفولی رحمه الله علیه گرامی باد*
*فروش فرش*
زمانی حدود بیست هزار تومان نزد شیخ آوردند، شیخ مشغول تقسیم آن شد، شخصی آمد و درخواست چهار تومان طلب خود را از شیخ کرد و گفت فلان وقت گندم برایتان آوردهام و مبلغ آن را ندادهاید، شیخ فرمود: چند روز مهلت بده، آن مرد قبول کرد و رفت، یکی از علما پرسید: استاد، این مقدار اموال در دست شماست، چرا طلب مرد کاسب را ندادید؟
شیخ پاسخ داد: اینها مال فقراست، ربطی به من ندارد، از مال خود چیزی ندارم که بدهم، قصد دارم این فرش را بفروشم و ادای دین خود کنم به این لحاظ مهلت خواستم.
*شیخ و شاهزاده*
آن روز دختر ناصرالدین شاه، برای دیدار شیخ انصاری، وارد منزل وی در نجف اشرف شد، کمی سرگین که به جای ذغال در منقل مشتعل بود، سفره حصیری آویزان به دیوار و پیهسوز سفالی که اتاق را نیمه روشن کرده بود، توجهش را جلب کرد، شاهزاده وقتی وضع اتاق را دید، نتوانست احساس خویش را پنهان کند، از این روز گفت: اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی چه میگوید؟ هنوز سخنش تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفرآمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی یک لحظه هم در اینجا نمان، زیرا میترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد ...»
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، شیخ خطایش را بخشید و فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟! او حق دارد و باید آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان گونه زندگی کرد، ولی من در میان طلاب و مستمندان هستم؛ باید وضعم و امور زندگیم همانند همین انسانها باشد»
استاد شهید مرتضی مطهری درباره دقت شیخ انصاری در مصرف بیتالمال مینویسد: «شیخ انصاری آن مردی که مرجع کل فی الکل شیعه میشود، آن روزی که میمیرد، با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی وارد نجف شده است، فرقی نکرده است. وقتی که خانه او را نگاه میکنند، میببینند، مثل فقیرترین مردم زندگی میکند. یک نفر به ایشان میگوید: آقا! خیلی هنر میکنید که این همه وجوه به دست شما میرسد، هیچ تصرفی در آنها نمیکنید.
میفرماید: چه هنری کردهام؟ عرض میکند: چه هنری از این بالاتر؟!
میفرماید: «حداکثر کار من، کار خرکچیهای کاشان است که تا اصفهان میروند و برمیگردند، خرکچیهای کاشان را که پول به آنها میدهند که بروند از اصفهان کالا بخرند و کاشان بیاورند، آیا دیدهاید که به مال مردم، خیانت کنند؟ آنها امین هستند و حق ندارند.
تقدیم به شما مهمانان ارزشمند به مناسب خروج آمریکای بی عهد از برجام که پیش از این هم از ورودش چز شر و پلیدی برای ملت مانداشت خدا را شکر که اسباب ازهم گسستن رابطه نامیمون ما با این کشور آلوده به سم مهلک استکباری و سلطه و خونخواری و منشاء تباهی و فساد قرن حاضر را فراهم آورد امیدواریم هموطنان ما پی به ماهیت پلید این کشور سلطه جوی بی عهد و پیمان را برده باشند
هدایت شده از سیدحسین شفیعی دارابی
سفارشات دوازده گانه امام رضا (علیه السّلام) در آخرین جمعه از ماه شعبان
شیخ صدوق (ره) در کتاب «عیون أخبار الرّضا» (علیه السّلام) نقل نموده است:ابَوُالصّلت هِرَوى روایت کرد: در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رفتم؛ آن حضرت فرمود: اى ابوالصَّلْت، اکثَر ماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است پس:
1- در آنچه از این ماه مانده است، تدارک و تلافى کن تقصیرهایى را که در ایّام گذشته این ماه کردهاى؛
2- و بر تو باد که رُوآورى بر آنچه نافع است براى تو؛
3 و4- و دعا و استغفار بسیار بکن؛
5-و تلاوت قرآن مجید بسیار انجام ده؛
6- و بسوى خدا از گناهان خود توبه کن تا آنکه چون ماه مبارک درآید خالص گردانیده باشى خود را از براى خدا؛
7- و مگذار ،در گردن خود امانت و حق کسى را مگر آنکه ادا کنى؛
8- و مگذار در دل خود کینه کسى را مگر آنکه بیرون کنى؛
9- و مگذار گناهى را که مىکردهاى مگر آنکه ترک کنى آن را؛
10- و از خدا بترس (و تقوا پیشه کن)؛
11- و در امور خود، د ر پنهان و آشکار بر خدا توکّل کن،و(بدان) هر که بر خدا توکّل کند خدا بس است او را؛
12- و در بقیّه این ماه، دعاء «اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ، فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ» را بسیار بخوان؛ یعنی: «خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته، ما را نیامرزیدهاى در آن قسمت که از این ماه مانده، بیامرزمان»؛ زیرا حقّ تعالى براى حرمت ماه مبارک رمضان، بنده هاى بسیاری را در ماه شعبان، از آتش جهنّم آزاد مىگرداند» (شیخ صدوق، محمّد بن علىّ ابن بابويه، عيون أخبار الرّضا عليه السّلام، ج2، ص51، ح 198، تهران، چاپ: اول، 1378ق).
(حوزه علمیه قم. سید حسین شفیعی دارابی، روز جمعه 21/2/ 1397ش= روز بیست و چهارم ماه شعبان 1438ق).
خاطرهای از ملاقات سیدحسن نصرالله با رهبر انقلاب دربارۀ زمان نابودی اسرائیل
مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به بیان خاطراتی از دیدار سید حسن نصرالله با رهبر انقلاب اسلامی درباره وعده نابدی اسرائیل پرداخت
وی افزود: کتاب «1401 سال سقوط اسرائیل» عنوان کتابی است که توسط بنده نوشته شد و به دست ایشان نیز رسیده بود. ایشان فرمود "این کتاب یکی از کتابهایی است که بنده آن را کنار گذاشتهام تا بهدقت مورد مطالعه قرار دهم" و اندکی هم از کثرت ملاقاتها و کمی فرصت گفتند. من نیز خلاصهای از کتاب را خدمتشان ارائه کردم و در مورد تاریخچه کتاب و نحوه نگارش تقریظ توسط مرحوم آیتالله خزعلی مطالبی بر آن را عرضه داشتم.
مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اظهار کرد: در طول مدتی که در مورد پیشبینی زوال اسرائیل بر اساس محاسبات ریاضی قرآن از جنبههای مختلف به سال 1444 هجری قمری اشاره میکردم، ایشان با دقت تمام گوش میدادند. بعد از اتمام وقت 45دقیقهای ملاقات، بارها تلفن کنار دست ایشان زنگ خورد که ملاقات بعدی را یادآوری کنند، اما ایشان هر بار میگفت که "هنوز داریم صحبت میکنیم و جلسه تمام نشده است"، در حین توضیح دادن در مورد محتوای کتاب دوباره تلفن زنگ خورد و این بار ایشان اصلاً گوشی را برنداشتند. بعد از اتمام عرایض بنده در این رابطه ایشان فرمود "پیشبینی رهبر معظم انقلاب اسلامی زودتر از اینهاست". ایشان نسبت به مقام معظم رهبری جدا از رابطه رسمی و تشکیلاتی، ارادت و اخلاص ویژهای داشتند و آنگاه در مقام بیان علت این ارادت و اخلاص فرمود "دلیل این اعتقاد من به رهبر معظم انقلاب مواردی است که خودم شخصاً از ایشان دیدهام" و موارد زیر را مطرح کردند و فرمودند که بعضی از این موارد را تا حالا به کسی نگفتهاند.
حجتالاسلام حسینی درباره انعقاد قرارداد صلح بین «حافظ اسد» و «اسحاق رابین» گفت: "مورد اول، درباره قرارداد صلحی بود که قرار بود بین «حافظ اسد» و «اسحاق رابین» منعقد شود. این قرارداد مراحل پایانی خودش را طی میکرد و اگر امضاء میشد کمپ دیوید دوم شکل گرفته بود. بر اساس این قرارداد قرار بود بلندیهای جولان آزاد شود و راه مواصلاتی به لبنان و فلسطین بسته شود. اگر این قرارداد منعقد میشد در حقیقت ارتباط ما با ایران قطع میشد و بهصورت طبیعی حزبالله پل ارتباطی خودش با ایران را از دست میداد". سید حسن نصرالله فرمود "ما که امضاء قرارداد را قطعی و مسلم میدانستیم، برای بررسی چگونگیهای ادامه کار حزبالله در لبنان و نحوه تعامل با ایران و اتخاد تصمیمات متناسب به ایران رفتیم. من هر وقت به ایران میآیم، همیشه آخرین کسی که خدمتشان میرسم رهبر معظم انقلاب است، چراکه نتیجه سفر را باید بهاطلاع ایشان برسانم و ملاقات ایشان حُسن ختام سفرهای بنده به ایران است".
وی افزود: "این بار هم که برای بررسی قرارداد صلح سوریه و اسرائیل و اتخاذ تصمیم در مورد آینده حزبالله در صورت امضاء قرارداد صلح به ایران آمده بودم، ابتدا با تمام نهادهای ذیربط جلسات مفصل و طولانی داشتم. سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، آقای خاتمی رئیس جمهور آن وقت و حتی جناب هاشمی رفسنجانی همه بالاتفاق نظرشان این بود که بعد از امضای این قرارداد، باید حزبالله به یک حزب سیاسی تبدیل و کلیه فعالیتهای نظامی حزبالله باید تعطیل شود، تا اینکه در پایان ملاقاتها خدمت رهبر معظم انقلاب مشرف شدم".
مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی افزود: "در این ملاقات گزارشی از جمعبندیها را ارائه کردم که در مجموع با تمام نهادهای انقلابی به این نتیجه رسیدهایم که بعد از امضاء قرارداد صلح بین «حافظ اسد» و «اسحاق رابین» باید فعالیتهای نظامی حزبالله تعطیل شود و تنها بهعنوان یک حزب سیاسی فعالیت کنیم".
حجتالاسلام حسینی خاطرنشان کرد: "بعد از ارائه گزارش، رهبر معظم انقلاب با اشاره دست و بدون مقدمه فرمودند: «قرار نیست قراردادی امضا شود، این قرارداد به جایی نمیرسد و شما نگران قرارداد نباشید. شما جنگ بزرگی در پیش دارید، نیروهایتان را سه برابر کنید» و به بنده دستور دادند 3000 نفر دیگر به نیروهای حزبالله اضافه کنم. همچنین به نهادهای مربوطه نیز دستور دادند که امکانات ما را سه برابر کنند. پس از این به لبنان بازگشتیم و در کمال ناباوری بعد از چند هفته «اسحاق رابین» توسط یک یهودی افراطی ترور و طرح صلح اسرائیل و سوریه کانلمیکن شد و چند سال بعد، اسرائیل به لبنان حمله کرد که اگر تصمیم آن روز رهبر معظم انقلاب نبود، قطعاً نمیتوانستیم با اسرائیل مقابله کنیم".
ادامه👇👇👇
وی یادآور شد: مورد دوم، درباره آینده سوریه و محور مقاومت بعد از «حافظ اسد» بود که سید حسن نصرالله فرمود "حافظ اسد حامی محور مقاومت است، اما بهعلت کهولت سن و بیماری روزهای آخرش را میگذراند. ما همه نگران بودیم که بعد از او چه اتفاقی خواهد افتاد. مجدداً برای تحلیل اوضاع سوریه بعد از «حافظ اسد» به ایران آمدیم و این بار نیز دیدارها و جلسات روتین خودم را با شخصیتها و نهادهای ذیربط انجام دادم. همه نگران شرایط مقاومت بعد از «حافظ اسد» بودیم و نگرانی ما هم جدّی بود، چون هم احتمال هرجومرج بود و هم احتمالات دیگر، طوری که در هر ملاقاتی که انجام میدادم اولین سؤال که از من پرسیده میشد اوضاع سوریه و محور مقاومت بعد از «حافظ اسد» بود تا اینکه خدمت رهبر معظم انقلاب مشرف شدم".
بهگفته مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، "بهخلاف انتظارم، ایشان اصلاً در این مورد از من چیزی نپرسیدند، طوری که برای من خیلی عجیب بود و من نتوانستم این تعجبم را پنهان کنم. به ایشان عرض کردم «در طول این سفر هر کسی را ملاقات کردهام همه اولین سؤالشان در مورد آینده مقاومت بعد از «حافظ اسد» بود، اما شما در این مورد چیزی نفرمودید». ایشان فرمودند «دلیلش این است که من نگران آینده شما بعد از «حافظ اسد» نیستم و شما نیز نگران نباشید، کسی که خواهد آمد بسیار بیشتر از پدرش از شما حمایت خواهد کرد» و این اتفاق در عمل افتاد و امروز «بشار اسد» واقعاً ما را بسیار بیشتر از پدرش حمایت میکند. مواردی را نیز در حمایتهای بیدریغ اسد مطرح کردند، بنده هم در تأیید فرمایشات ایشان عرض کردم که «شنیدهام «بشار اسد» روی میزشان عکس شما را گذاشتهاند»".
حجتالاسلام حسینی درباره فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر تبدیل شدن ایران به یک قدرت در منطقه در دوران جنگ 33روزه، گفت: مورد سوم، درباره جنگ 33روزه بود؛ سید حسن نصرالله فرمود "همان روزهای اولیه حمله اسرائیل پیامی از مرحوم آیتالله بهجت به دستم رسید که در آن فرموده بودند: «نگران نباشید، شما پیروز خواهید شد» و دیگر توضیحی نداده بودند. اما چند روز بعد سردار سلیمانی آمد و پیامی مفصل و کتبی از رهبر معظم انقلاب آورد. رهبر معظم انقلاب در یک صفحه نهتنها بشارت داده بودند ما پیروز میشویم که حتی فرموده بودند ما به یک قدرت نظامی منطقهای تبدیل خواهیم شد. طولی نکشید که دیدیم محور مقاومت پیروز شد و حزبالله پیروزی خودش را جشن گرفت و امروز بهعنوان یک قدرت غیر قابل حذف در منطقه حضور داریم".
ادامه👇👇👇
برای زوال اسرائیل 18 سال هم زیاد است
وی خاطرنشان کرد: "مورد چهارم، درباره زوال اسرائیل است. همه این موارد را گفتم که درمورد کتاب شما و پیشبینی رهبر معظم انقلاب صحبت کنم". سید حسن نصرالله فرمود "ما بعد از جنگ 33روزه پروژۀ نابودی اسرائیل را آغاز و در این رابطه حدود 20 طرح آماده کردیم. مبنای کار ما این بود که اسرائیل 18 سال کشید که از لبنان اخراج شود، بنابراین اخراج اسرائیل از فلسطین اشغالی خیلی بیشتر زمان خواهد برد، لذا طرحهایی را برای زوال اسرائیل در 30 سال آینده آماده کردیم و با این طرحها به ایران آمدیم. دوباره همان ملاقاتهای روتین انجام شد و تقریباً همه اتفاق نظر داشتند که پروژه زوال اسرائیل زمان بیشتری نیاز دارد تا اینکه خدمت رهبر معظم انقلاب مشرف شدیم. در این ملاقات من با آبوتاب در مورد این 20 طرح و تصمیمات اتخاذشده صحبت کردم. رهبر معظم انقلاب بعد از عرایض بنده فرمودند: «خب، این طرحها خیلی خوب است، خیلی خوب است که آمادگی لازم را برای هر کاری داشته باشیم، اما برای زوال اسرائیل 18 سال هم زیاد است» و با قاطعیت فرمودند اسرائیل زودتر از اینها نابود خواهد شد".
مشاور دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تأکید کرد: "تمام این مطالب را گفتم که شما بدانید پیشبینیهای رهبر معظم انقلاب که قبل از این همگی درست بودند، قبل از تاریخی که شما بهدست آوردهاید از زوال اسرائیل حکایت دارد". بنده عرض کردم اتفاقاً خود رهبر معظم انقلاب نیز در ملاقاتی که با ایشان داشتم وقتی کتابم را به ایشان تقدیم کردم پرسیدند: «خب، بالاخره اسرائیل در چهسالی ساقط خواهد شد؟»، عرض کردم بر اساس این محاسبات انشاءالله در سال 1444 هجری قمری مصادف با 2022 میلادی. فرمودند «چه دیر! ما امیدواریم زودتر از اینها اتفاق بیفتد». در ادامه به سید عرض کردم: بر اساس نص قرآن کریم یهودیان بهشدت از نابودی و مرگ میهراسند تا آنجا که قرآن از همین خاصیت آنان استفاده میکند و برای اثبات حقانیت، آنان را به مرگخواهی فرامیخواند ﴿فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ﴾، بنابراین اگر این کتاب در سطح گستردهای در جهان در اختیار یهودیان قرار بگیرد میتواند موج مهاجرت منفی از اسرائیل را کلید بزند. ایشان فرمود "در اینکه اسرائیل نابودشدنی است شکی نیست، اسرائیل همان خانۀ عنکبوت است که من نامگذاری کردهام و تنها کافی است مدتی آمریکا به مسائل خود مشغول باشد و از اسرائیل حمایت نکند، حیات
اسرائیل بدون حمایت آمریکا نمیتواند ادامه داشته باشد".
منبع:تسنیم
✨﷽✨
🔺در یکی از عملیاتهای منطقه غرب، دستور عقبنشینی صادر شد و بچهها سریع آن ارتفاع رو تخلیه کردن و به سمت نیروهای خودی بازگشتن. من هم زودتر از بقیه با یه سری از بچهها بقیه مهماتها رو آوردم عقب و چند روز بعد به مرخصی رفتم.
در مرخصی بودم که یکی از بچههای محل که در آن عملیات مجروح شده بود و پایش قطع شده بود تماس گرفت و گفت: "سید امشب بیا منزل ما شام دور هم باشیم". من هم قبول کردم و ساعت حدود ۹ شب بود که رفتم خانه دوستم، اما مجلس، یک شام معمولی نبود تقریباً همه فامیل او حضور داشتن . سفره مفصلی هم چیده شده بود.
خیلی تعجب کردم که چرا من رو دعوت کرده، اون هم میون این همه غریبه، با اشاره به او گفتم: "خبریه؟"
با دست اشاره كرد: "صبرکن"، پدر دوستم که آدم تحصیلکرده و با شخصیتی بود نگاهی به فامیلها کرد و گفت: "دوستان، منتظر آقا سید بودیم که تشریف آوردن"، بعد مکثی کرد و ادامه داد: "این آقا سید کار بسیار بزرگی کردن که من خیلی مدیون ایشون هستم و این مهمانی رو برای تشکر از ایشون ترتیب دادم".
و بعد ادامه داد: "تنها پسر من توی این عملیات مجروح میشه و همه نیروها با سرعت در حال عقب نشینی بودن، ایشون با بستن پای پسرم جلوی خونریزی اون رو میگیره و حدود ۸ کیلومتر روی دوش خودش اون رو عقب میآره، اون هم در كوهستان، اگر ایشون این کار رو نمیکرد معلوم نبود پسرم الان شهیدِ یا اسیر عراقیها شده . برای همین ما این مجلس رو برای تشکر از این سید اولاد پیغمبر تشکیل دادیم و این هدیه ناقابل رو هم من و همسرم برای ایشون تهیه کردیم".
من که بهت زده داشتم صحبتهای پدر دوستم رو گوش میکردم گفتم: "ببخشید، فکر میکنم اشتباه شده. چون من یه سری وسائل همراهم بود و زودتر از بقیه از منطقه خارج شدم. من چنین کاری رو نکردم.
" دوستم برگشت و گفت: "اینجا جای تعارف نیست سید، خودم یادمه اون شب با بند پوتین جلوی خونریزی پامو گرفتی و من رو انداختی روی کولت، خودم مرتب میگفتم: سید محمد از اینجا برو، سید محمد..."
اما من هر چی میگفتم به خدا من نبودم، اونها باور نمیکردن و اصرار داشتن که من هدیه رو بگیرم و با اونها شام بخورم. کمی فکر کردم ، ناگهان چیزی به ذهنم رسید، سریع گفتم: "تلفن دارین ؟"
دوستم گفت: "آره" و بعد گوشی رو پیش من آورد. من هم به شخصی زنگ زدم و در حالی که بیرون میرفتم گفتم: "من سریع برمیگردم " حدود يك ساعت بعد به همراه شخص ديگري برگشتم.
حالا من شروع به صحبت کردم و بقیه گوش میکردن، گفتم: "دوستان کسی رو که باید ازش تشکر کنین رو آوردم، چون من اصلاً آدمی نبودم که بتونم کسی رو ۸ کیلومتر اون هم توی کوه با خودم عقب بیارم، برای همین فهمیدم باید کار چه کسی باشه. یه آدمی که کم حرف میزنه، هم هیکل من باشه و قدرت بدنی بالائی داشته باشه و هر دوی ما رو بشناسه، فهمیدم کار خودشه،آقا ابراهیم هادی".
ابراهیم سرش رو پائین انداخته بود و چیزی نمیگفت، گفتم: "آقا ابرام به جدم اگه حرف نزنی از دستت ناراحت می شم، بگو اون شب چیکار کردی"، ولی ابراهیم چیزی نمیگفت. همه مهمانها ساکت بودن. دوباره قَسَمش دادم، ابراهیم که از دست من خیلی عصبانی شده بود گفت: "سید چی بگم؟!"
بعد مكثي كرد و با آرامش گفت: "من دست خالی داشتم عقب میآمدم که ایشون یه گوشه افتاده بود. پشت سر من هم کسی نبود و من تقریباً آخرین نفر بودم، توی اون تاریکی خونریزی پاش رو با بند پوتین بستم و آوردمش به سمت نیروهای خودی، توی راه به من میگفت سید، من هم فهمیدم که باید از رفقای سید محمد باشه برای همین چیزی نگفتم و رسوندمش به بچههای امدادگر". ابراهیم بعد از آن از دست من خیلی عصبانی شد ... علتش را ميدانستم، او هميشه ميگفت كاري كه براي خداست گفتن نداره.
📚 نرم افزار اندرویدی سلام بر ابراهیم.
📗کتاب سلام بر ابراهیم،ناشر : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی.
@erfanshia
ﻭ ﻣﻦ ﻛﻼﻡ ﻟﻪ ( ﻋﻠﻴﻪ اﻟﺴﻼﻡ )
ﻟﻤﺎ ﺃﻇﻔﺮﻩ اﻟﻠﻪ ﺑﺄﺻﺤﺎﺏ اﻟﺠﻤﻞ ﻭَ ﻗَﺪْ ﻗَﺎﻝَ ﻟَﻪُ ﺑَﻌْﺾُ ﺃَﺻْﺤَﺎﺑِﻪِ ﻭَﺩِﺩْﺕُ ﺃَﻥَّ ﺃَﺧِﻲ ﻓُﻼَﻧﺎً ﻛَﺎﻥَ ﺷَﺎﻫِﺪَﻧَﺎ ﻟِﻴَﺮَﻱ ﻣَﺎ ﻧَﺼَﺮَﻙَ اﻟﻠَّﻪُ ﺑِﻪِ ﻋَﻠَﻲ ﺃَﻋْﺪَاﺋِﻚَ
ﻓَﻘَﺎﻝَ ﻟَﻪُ ( ﻋﻠﻴﻪ اﻟﺴﻼﻡ ) ﺃَ ﻫَﻮَﻱ ﺃَﺧِﻴﻚَ ﻣَﻌَﻨَﺎ ﻓَﻘَﺎﻝَ ﻧَﻌَﻢْ ﻗَﺎﻝَ ﻓَﻘَﺪْ ﺷَﻬِﺪَﻧَﺎ ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﺷَﻬِﺪَﻧَﺎ ﻓِﻲ ﻋَﺴْﻜَﺮِﻧَﺎ ﻫَﺬَا ﺃَﻗْﻮَاﻡٌ ﻓِﻲ ﺃَﺻْﻼَﺏِ اﻟﺮِّﺟَﺎﻝِ ﻭَ ﺃَﺭْﺣَﺎﻡِ اﻟﻨِّﺴَﺎءِ ﺳَﻴَﺮْﻋَﻒُ ﺑِﻬِﻢُ اﻟﺰَّﻣَﺎﻥُ ﻭَ ﻳَﻘْﻮَﻱ ﺑِﻬِﻢُ اﻹِْﻳﻤَﺎﻥُ
نهج ابلاغ خطبه 12
.
وقتی امام علی ع در جنگ جمل پیروز شد یکی از یاران گفت ای کاش به برادرم حضور داشت و شاهد پیروزی شمابود
امام فرمود آیا میلش با ما بود گفت آری
امام فرمود
به تحقیق او شاهد این پیروزی بود بلکه در این لشگر کسانی بودند که هنوز در صلب پدران و رحم مادران خود هستند زمان در آینده آنان را بروز خواهد داد و ایمان بواسطه آنان نیرومند خواهد شد
در این بیان نورانی امام به قدرت قدسی عشق و ایمان در عبور از مرز زمان و اتصال به اردوگاه اشاره دارد
در سفر روحانی بعد منزل نبود
کمال الدین
خاطرهای از ملاقات سیدحسن نصرالله با رهبر انقلاب دربارۀ زمان نابودی اسرائیل مشاور دبیرکل مجمع جهان
سلام بر مهمانان گرانقدر کمال الدین در باره این خبر اینکه کسی ادعا کند بر اساس محاسبات علمی ریاضی در قرآن دانسته شد در سال 1444 سقوط اسرائیل خواهد بود اساس علمی صحیح ندارد همین نکته موجب تردید اصل مساله است اگر چه سخن حضرت آقا در این باره به نحو امید نه حتمیت
هدایت شده از سیدکمال الدین عمادی
پاسخ آیت اللّه حکیم ره به مفتی عربستان
مرحوم آیه اللّه العظمی سید محسن حکیم علیه الرحمه که مرجع شیعیان و زعیم حوزه علمیه نجف بودند، در سفری که به عربستان داشتند، در جلسه ای با «بن باز» مفتی عربستان «که نابینا بود» مواجه شدند.
«بن باز» ظاهراً به دیدن آقای حکیم رفته بود ولی در واقع قصد داشت با ایشان جدال کند و افکار وهابی گری خود را مطرح نماید. در این جلسه بن باز از آیه اللّه حکیم پرسید: شما شیعیان چرا به ظواهر قرآن عمل نمی کنید؟
آیه اللّه حکیم در جواب فرمودند: این دیدار جای چنین صحبت هایی نیست بگذارید به احوالپرسی برگزار شود.
بن باز، سماجت و لجاجت کرد و خواستار دریافت جواب شد.
آیه اللّه حکیم، ناچار به بن باز گفتند: اگر قرار باشد به ظاهر قرآن تکیه کنم و همان را معیار فهم قرآن و عمل به آن قرار دهیم، باید معتقد شویم که شما به جهنم خواهید رفت.
بن باز با تعجب پرسید: چرا؟ آیه اللّه حکیم فرمودند: چون قرآن می فرماید: «وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» [ - سوره اسراء: آیه 72.] .
کسی که در این جهان «از دیدن چهره حق» نابینا باشد، در جهان آخرت هم نابینا و گمراه تر خواهد بود و شما که از دو چشم نابینا هستید طبق ظاهر این آیه باید در آخرت هم نابینا باشید و در زمره گمراهان که اهل جهنّمند قرار بگیرید، بنابراین ظاهر بسیاری از آیات قرآن مقصود نیست [ - روزنامه جمهوری اسلامی: 30/12/76 - .
برگرفته از نرم افزار جامع گلبرگها
چه بسیار افراد نابینا دارای مقام پارسایی و اهل بهشت بودند همیشه در همه موارد ظاهر آیات اگر ملاک باشد با حقایق سازگاری ندارد
✨﷽✨
#تـلـنـگـر
✨امام الصادق علیه السلام فرمودند:
💠سه چیز نزد خدا شکایت می کنند:
👈مسجد ویرانه ای که
مردم در آن نماز نمی گذارند؛
👈دانشمندی که در
میان مردم نادان قرار دارد؛
👈قرآنی که برای زیبایی در منزل
گذاشته شده که گرد و خاک روی آن
نشسته است و کسی آن را نمی خواند.
📚:خصال ج1 ص142
h