در مدتی که در حلب بود، زبان عربی را دست و پا شکسته یاد گرفته بود.
اگر نمیتوانست کلمهای را بیان کند با حرکات دست و صورتش به طرف مقابل میفهماند که چه میخواهد بگوید.
یک روز به تعدادی از رزمندههای نبل و الزهراء درس میداد.وسط درس دادن ناگهان همه دراز کشیدند!
به عربی پرسید:«چتون شده؟» گفتند:«شما گفتید دراز بکشید!»😁😂
به جای این که بگوید ساکت باشید، کلمهای به کار برده بود که معنیاش میشد دراز بکشید!
به روی خودش نیاورد. گفت:«میخواستم ببینم بیدارید یا نه!»
بعد از کلاس که این موضوع را برای دوستانش تعریف کرد، آنقدر خندید و خندیدند که اشک از چشمانشان جاری شد.😂😂
شهید حسین جوینده🕊🌹
راوی همرزم شهید
❣️#سلام_امام_زمانم❣️
سلام اے همه #هَستیَم، تمام دلم
سلام اے ڪه به #نامت،سرشته آب و گلم
سلام #حضرت دلبر، بیا و رحمے ڪن
به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم..
امام خوب #زمانم هر ڪجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام
السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ،
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
💌💚 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 💛
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری| #استاد_شجاعی
⭐️ چرا عظمت حضرت عبدالعظیم علیهالسلام به اندازهی امام حسین علیهالسلام است؟
📸افتخار دانشجوی ایرانی پس از عملیات وعده صادق
دوستی دارم که در دانشگاه یکی از مرفه ترین کشورهای دنیا استاد است امروز تماس گرفته بود می گفت چه خبر است؟ می گفت آنچه این روزها در آن کشور و در مواجهه با خودش میبیند را باور نمی.کند می گفت اینجا تا چند وقت پیش ایران را به زور از افغانستان تشخیص می دادند اما حالا همه جا در مورد ایران صحبت می.کنند میگفت در اتاقم را میزنند می آیند داخل و به من تبریک می گویند می گفت بعد از حمله ایران به اسرائیل فکر میکردم باید نگران باشم خودم را آماده کرده بودم بتوانم احتمالا فشاری که از جانب محیط خواهد آمد را مدیریت کنم اما همه چیز برعکس است. می گفت برای اولین بار در خارج از ایران حس غرور دارم.
ساعت ۱۱ صبح بود که برای دو هفته به مرخصی رفت، هواپیماهای دشمن به پادگان حمله کردند و سه بار در ساعتهای ۱۲، ۱۳ و ۱۴ بعداز ظهر، محوطه پادگان را به شدت بمباران کردند. با بچه های لشگر در حال جمع آوری پیکر شهدا بودیم که دیدیم یک نفر مجروحی را بر دوش گرفته و به طرف آمبولانس می آید. اول باور نکردم، پرسیدم: مگر نرفتی مرخصی؟ گفت: سه نفر دیگر در گودال مجروح شده اند برویم بیاریمشان. بعدا معلوم شد که وقتی از بمباران آگاه شده به همراه آمبولانس به پادگان بازگشته است.
#شهید_عبدالحمید_اکرمی🕊🌹
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ
البقره/۱۸۶
وقتی بندگانم درباره من از تو میپرسند بگو:
من نزدیکم
خدایا ببخش...
بعد از همه ی دور زدنهامون آخرین مرحله میرسیم به تو...
آخرین مرحله میرسیم به نزدیکترین راهِ چاره...
خدایا حال ما رو دریاب!!
#قرآن_بخوانیم 🍃
راز ۲۱
سردار شهید سید علی دوامی در ۲۱ رمضان سال ۱۳۴۶ در شهر ساري در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. نامش را خود به همراه آورده بود يعني علي.
جریان انقلاب اسلامی شروع گرديد، این جرقه اي بود تا آتش درون علي شعله ور گردد.
دوران انقلاب در تظاهرات شركت مي نمود عشق او هر لحظه به خدا و امام بيشتر مي شد تا اينكه جنگ تحميلي آغاز گشت. از آنجايي كه علي عاشق امام و انقلاب بود، روانه جبهه ها گشت.
او عاشق جدش امیر المومنین علیه السلام و پسرش حسين ابن علي بود.
علي هيچگاه براي شهدا گريه و زاري و سياه نمي پوشيد حتي براي دايي خودش كه به شهادت رسيده بود.
او آرزوي شهادت در روز تولدش را داشت و براي دوستانش ميگفت: همان شبي كه بدنيا آمدم از دنيا خواهم رفت.
سعي ميكرد روز تولدش در جبهه ها باشد تا اينكه طبق آرزویش در ۲۱ رمضان سال ۱۳۶۷ به فيض شهادت نايل گرديد.
دوستانش ميگفتند: در شب شهادت حضرت علي(ع) لباس سياه بر تن كرد و شال سبز بركمر بست و خود را معطر ساخته بود بسيار خوشحال بود و مي گفت امشب شب شهادت من است.
مادر شهید " سیدعلی دوامی " راز ۲۱ را این چنین تعریف کرد: در سن ۱۵ سالگی ازدواج کردم ۲۱ ساله بودم که در۲۱ رمضان، علي به دنيا آمد و در ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۶۷ مصادف با ۲۱ رمضان و در حالی که علي تنها ۲۱ سال از عمرش میگذشت در خاک مقدس شلمچه به درجه شهات نايل گشت تا "سردار راز ۲۱" لقب بگیرد...
📙برگرفته از داستان راز۲۱، کتاب فدائیان ولایت اثر گروه شهید هادی
May 11