May 11
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠
#دغدغهمردم
🌸قرار بود صبح زود با هم به جايي برويم. مي دانستم كار مهمي دارد. اما ابراهيم از من خواست به منزل يكي از سادات محل برويم. تا ظهر وقت ما گرفته شد. نمي دانستم چرا ابراهيم به اين پيرمرد سيد التماس مي كند! ماجرا از اين قرار بود كه پسر او، سيگار كشيده بود و پدر او را از خانه بيرون كرده بود. حالا ابراهيم آمده بود تا اين خانواده مومن را آشتي دهد. سرانجام توانست دل پدر را نرم كند. او براي تمام مردم محل اينگونه بود.
📙 سلام بر ابراهیم
@sabkeShohada
💠من نوکر شما بسیجیها هستم💠
آن وقتها حسن رو به قیافه نمیشناختم فقط این طرف و آن طرف چیزهایی دربارهش شنیده بودم، چند ساعتی بود که در محوطه دیدبانی بود و هی دستور میداد و سازماندهی میکرد، من هم که اعصابم خیلی بجا نبود، از این همه جنب و جوش او به ستوه آمدم، آخر سر کفری شدم و از آن بالا داد زدم سرش: "ببینم تو اصلا کی هستی که این قدر به پرو پای بچهها میپیچی و سین جیمشان میکنی؟"
سرش رو بلند کرد، نگاهی به من انداخت، لبخندی زد و خیلی آروم جواب داد: "من نوکر شما بسیجیها هستم!"
🌷 #شهید_حسن_باقری
@sabkeShohada