eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
جـسم‌ هایی که روی سـیم خـاردار می‌خوابیدند ! تا وسیله‌ای باشند برای فـتحی و ادای تکلیف‌.... کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
{با دعوت شهدا اومدید به کانال؛پس لفت ندید💫}
🕊🕊 🍃چشمِ ستارگانِ فلڪ از تو روشن است 🍃رنگین‌ ڪمان، به شوق تو خندید ای شهـید...😊 #شهید_احمد_مشلب🥀🕊 #شبتون_شهدایی 🌙 کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَبکِ شُهَدا♡ ➕خاطراتی ناب از شهدا ➕برگزاری چله و ختم قرآن ➕مطالب ناب مذهبی ➕پاسخ به برخی سوالات اعتقادی ➕معرفی شهدای مدافع حرم و شهدای۸سال دفاع مقدس [مَن شَنیدَم سَر عُشّاق بِه زانویِ شُماستººº وَ اَز آن روز سَرَم مِیل بُریدَن دارَدººº] @sabkeShohada 💫 {با دعوت شهدا اومدید به کانال پس لفت ندید }
°•|🌿🌹 : ۱۳۴۰/۱۰/۵ : زرند - ساوه : ۱۳۶۵/۱۲/۱۰ : شلمچه 🔺بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) 🔹🔷💠🔷🔹 💢 ◽️"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم، از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمیگذرم..." کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
°•|🌿🌹 #شهید_محمدرضا_فتحى‏ #سردار #ولادت : ۱۳۳۷ #محل_تولد : زنجان #شهادت : ۱۳۶۱ 🔺فرمانده عمليات سپاه‏ و گردان جندالله سقز 🔹🔷💠🔷🔹 🔴 فرمانده ای که ۱۲ زن اسیر ایرانی را از دست کومله‌ها نجات داد 🔸روز هفده شهريور ماه ۱۳۶۱ افراد حزب كومله، ۱۲ تن از زنان مسلمان را اسير كرده و به محل استقرارشان می‌برند. اين خبر وقتی به سپاه رسيد مسئولين سپاه، محمدرضا و دوستانش را مأمور آزاد كردن اسراء كردند. 🔸محمدرضا و يارانش بعد از درگيرى و به هلاكت رساندن يكى از افراد كومله، زنان مسلمان را آزاد كرده و به سوى مقر خود در زنجان حركت دادند. 🔸هنگام بازگشت، افراد كومله در منطقه سقز به خودروى آنها كمين زده و نارنجكى به داخل آن انداختند، كه پس از انفجار، خودرو آتش گرفت و همراهانش به شهادت رسيدند. 🔸در اين انفجار ماشين محمدرضا كاملاً سوخته بود و به زحمت قابل شناسایی بود. در آن ايام هركس كه خبر شهادت محمدرضا را مى‏‌شنيد، اشك می‌ريخت و ناله میکرد. مردان و زنان زيادى از اهالى روستاها و شهرهاى دور و نزديك زنجان براى تشييع جنازه او به زنجان آمدند و شهر زنجان تا يك هفته سياه پوش بود. #سالروز_ولادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
°•|🌿🌹 #شهید_امیر_سیاوشی #مدافع_حرم #ولادت : ۱۳۶۷/۳/۱۵ #محل_تولد : تهران #شهادت : ۱۳۹۴/۹/۲۹ #محل_شهادت : سوریه - حلب 🔹🔷💠🔷🔹 ◽️قبل از اربعین با کاروانی از بچه‌های چیذر به کربلا رفته بودیم که در مسیر، امیر از بچه‌ها حلالیت طلبید، بچه‌ها کمی سر به سرش گذاشتند و گفتند «امیر نکند که بدون پا برگردی» ◽️امیر پاسخ داد: «برگشتی ندارد، می‌روم و با یک خال در پیشانی بر می‌گردم» ◽️آخرین پیغامی بود که از امیر به ما رسید. آن لحظه تصور نمی‌کردیم که کمی بعد خبر شهادتش را خواهیم شنید. #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
🔷رکورد ۱۷۵ دقیقه شنا با دستان بسته‌اش را به شهدای غواص تقدیم کرد. 🔹اکرم کناری بانوی شناگر از امیدیه خوزستان که 175 دقیقه در مسافت 5 هزار و 65 متر با دستانی که از پشت بسته بود، به یاد شهدای_غواص شنا کرد. «باید حق مطلب ادا می‌شد، جوان‌های رعنای #غواص ما همین‌طور #شهید شدند.» ✍ سیدعماد کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
⭕️ 🔷🔶خاطره شنیدی راننده ورامینی از شهید ابراهیم هادی 🔰سال ها از دوران دفاع مقدس گذشت. سال ۱۳۹۳ من در یکی از مراکز دینی، کار آهنگری انجام می دادم. بار آهن خواسته بودم. 🔰راننده نیسان آمد و گفت: بار را کجا خالی کنم⁉️ بعد از تخلیه بار به سراغ من آمد تا پولش را دریافت کند. 🔰وارد اتاق کار من شد لیوان آب را برداشت تا از کلمن آب بردارد. نگاهش به عکس آقا ابراهیم روی دیوار افتاد. 🔰همینطور که لیوان دستش بود خیره شد به عکس و گفت: خدا تو رو رحمت کنه آقا ابراهیم‌. 🔰داشتم فاکتور را نگاه می کردم سرم را بالا آوردم و با تعجب گفتم: با آقا ابراهیم جبهه بودی؟ گفت: نه 🔰گفتم: بچه محلشون بودی⁉️ 🔰پاسخش دوباره منفی بود. گفتم: از کجا می شناسیش⁉️ 🔰نفسی کشید و گفت: ماجراش طولانی و باورش سخته بگذریم. 🔰من خودم رو در تمام مراحل زندگی مدیون آقا ابراهیم می دونستم جلو آمدم و گفتم: جالب شد بگو چی شده⁉️ 🔰راننده که اشتیاق من را شنید گفت: من ساکن ورامین هستم حدود پانزده سال پیش وانت داشتم و بار می بردم. 🔰یه بار زده بودم برای خیابان ۱۷ شهریور تهران. آمدم خانه. دختر کوچک من با چند بچه دیگر بیرون از خانه مشغول بازی بودند. 🔰من وارد اتاق شده و گرم صحبت بودم. چند دقیقه بعد همینطور که صحبت می کردم یکباره صدای جیغ همسایه را شنیدم. از خانه پریدم بیرون. 🔰دخترم رفته بود کنار استخر کشاورزی که در زمین مجاور قرار داشت. او افتاده بود داخل آب. تا بزرگتر ها خبردار شوند مقداری از آب کثیف استخر را خورده بود.. 🔰خانم من دوید و چادرش را سر کرد و سریع دخترم را به بیمارستان بردیم. 🔰حال دخترم اصلا خوب نبود. دکتر اوژانس بلافاصله او را معاینه کرد. از ریه اش هم عکس گرفتند. 🔰دکتر چند دقیقه بعد من را صدا زد و گفت: ما تلاش خودمان را انجام می دهیم اما آب های آلوده داخل ریه این دختر شده و بعید است این مشکل حل شود.😔 🔰خیلی حالم گرفته بود. خانم من با ناراحتی در کنار تخت دخترم نشسته بود. خبر نداشت چه اتفاقی افتاده. من هم چیزی نگفتم و دلداری اش دادم. 🔰بار مشتری هنوز توی وانت بود. من رفتم این بار را تحویل بدم. 🔰راه افتادم اما حسابی ناامید بودم. در خیابان ۱۷ شهریور تهران و در حوالی پل اتوبان محلاتی بار را تحویل دادم. 🔰همینطور که مشغول تخلیه بار بودم نگاهم به چهره یک شهید افتاد که روی دیوار ترسیم شده بود. چهره جذاب و ملکوتی داشت. 🔰جلو رفتم و به تصویر شهید خیره شدم. گفتم: من یقین دارم که شما از اولیاءالله هستید. یقین دارم که شما پیش خدا مقام دارید. از شما می خواهم که برای دخترم دعا کنی و از خدا بخواهی او را به ما برگرداند. 🔰اینها را گفتم و برگشتم. نام شهید را از پایین عکس خواندم. شهید 🔰آن شب را با همسرم در بیمارستان بودیم. شب سختی بود. همه پزشکان قطع امید کرده بودند. 🔰 من هم در نماز خانه منتظر فرجی در کار دخترم بودم. نزدیک سحر برای لحظاتی خوابم برد. دیدم که جوانی خوش سیما وارد شد و به من اشاره کرد و گفت دختر شما حالش خوب شد برو پیش دخترت. این را گفت: و رفت. 🔰یکباره از خواب پریدم. دویدم سمت بخش مراقبت های ویژه. همه در تکاپو بودند. دخترم به هوش آمده بود دخترم گریه می کرد و پرستار ها در کنارش بودند. دکتر بخش آمد. 🔰خلاصه بگویم دوباره از ریه هایش عکس گرفتند. پزشکان می گفتند که آب داخل ریه جذب بدن شده و از بین رفته! 🔰اما من می دانستم چه اتفاقی افتاده آن جوانی که در خواب دیدم همان بود. فقط چهره اش نورانی تر بود و شلوار کُردی پایش بود. 🔰صحبت های راننده که به اینجا رسید گفتم: دخترت الان چیکار می کنه؟ 🔰گفت: دانشجوی رشته مهندسی است. تمام خانه ما پر از تصاویر این شهید است. ما ارادت خاصی به این شهید داریم. کتابش را هم دخترم تهیه کرد و بارها خواندیم. 🔰با نگاهی پر از تعجب گفتم: باور این حرف ها سخته. قبول داری؟! 🔰راننده گفت: اتفاقا ۱۵ سال پیش عکس های ریه دخترم را نگه داشته ام. عکس اول نشان می دهد که ریه او پر آب است و عکس بعدی اثری از آب در ریه نیست. 🗣مرتضی پارسائیان 📕بر گرفته از کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada
🌷🌷بخشی از وصیت نامه🌷🌷 🌴سردارشهیدحاج حسن ترک🌴 خدایا تو را قسم می دهم به حق اولیائت قلوب ما را باانوار قدسیه خودت روشن بدار و توفیق ده که در همه حال به غیر از تو به دیگری مشغول نشویم که اگر مشغول شدیم،توراازیادخواهیم برد ودراصل بنیاد هستی خود را بن کنده ایم #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ #لحظه ای با شهدا کانال سَبکِ شُهَدا♡ @sabkeShohada @sabkeShohada