eitaa logo
❤سَـبک زنـدگی❤
8هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
13 فایل
لطفا کانال را به عزیزانتان معرفی کنید. نظرات و پیشنهادات👈 @RedFish6 تبلیغ بصورت محدود و قیمت مناسب هم داریم 👇 @RedFish6 ادمین تبادل: @SSbb_rr کانال دیگر ما👇 🇮🇷 @tarigh_alhagh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 💠 پس از مراجعت همسرتان به خانه، کارهای خود را حتی‌الامکان کنار بگذارید و لحظاتی در حضور او بنشینید و از او پذیرایی کنید. 🍃❤️@SabkeZendegi6
سه عنصر موثر در❣خوب شدن زندگی❣ ۱. توجه ۲. محبت ۳. تشکر و قدردانی اگر این سه عنصر در زندگی رعایت شود، شما بهترین زن و شوهر برای همدیگر خواهید بود. این سه تا هزینه چندانی ندارد، فقط کمی حوصله و مدیریت می‌خواد. زندگی را به کام خود شیرین کنید... ❣❣ 🍃❤️@SabkeZendegi6
همسرداری و مراقبت از زبان 🔹استاد فاطمي نيا: نقل است که : مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله علیه) با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان زن و شوهری بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند. در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، خانم نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید. هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت می شوند و آقا شیخ رجبعلی به افراد (به اصطلاح) زیارت قبولی می گوید؛ به آن خانم که می رسد، می فرماید: تو که هیچ، همه را ریختی زمین! آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا؛ مگر من چکار کرده ام؟! فرمود: از حرم آمدیم بیرون، نیشی که زدی، همه اش رفت! یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عملت از بین بردی! 🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 💠 شوخ طبع باشید و جمله‌ای بگویید که معمولا همسرتان را به می‌اندازد. برای این کار باید قلق همسرتان را بدانید. 💠 مهم این است که همسرتان را از فضای ناراحتی و قهر با یک خارج کنید. ولو با یک 😜 🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 💠 هیچ زنی، بی‌انگیزه صبح‌ها زود بیدار نمی‌شود چای دم نمی‌کند، سفره‌یِ صبحانه را پهن نمی‌کند، هیچ جایِ خانه را با عشق برق نمی‌اندازد. دم دمایِ ظهر بویِ ته چینش کلِ خانه را برنمی‌دارد در کل هیچ زنی خانه را اینطور گرم نگه نمی‌دارد مگر اینکه، یک "دوستت دارمِ" جانانه از طرفِ مردی که دوستش دارد شنیده باشد! 🍃❤️@SabkeZendegi6
✅ امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم این رسانه‌ها و این بستر‌های جدید وجود دارد؛ بنابراین باید سعی کنیم برنامه‌های سازنده‌ای تولید کنیم که بچه‌ها به واسطه همین وسیله‌ها و رسانه‌ها حتی در قالب تفریح، دین را یاد بگیرند؛ ⚠️ و الا نمی‌شود رادیو و تلویزیون را از خانه برداشت. موبایل و اینترنت و رسانه ها را به صورت مطلق نمی‌توان از بچه‌ها گرفت که اگر چنین کنیم خطرهای بیشتری پدید می‌آید و بچه‌ها از خانه جدا می‌شوند و از پدر و مادرها می‌بُرند. ۹۸/۸/۹ 🍃❤️@SabkeZendegi6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤سَـبک زنـدگی❤
💚 #رمان_آموزشی❣خانه مریم و سعید❣ قسمت هفتم سعید گوشه های زیر سفره ای رو صاف کرد. سفره رو کمی به با
💚 ❣خانه مریم و سعید❣ قسمت هشتم مریم و سعید عادت دارن وقتی خونه خودشون سر سفره هستند رو به روی هم بشینند. وقتی هم که به مهمونی می روند یا مهمون دارند سعی می کنند کنار هم بشینند. بچه ها هم که مسلماً تلاش می کنند تا نزدیک ترین نقطه به مامان و بابا رو به چنگ بیارند. مریم و سعید اهتمام تامی هم دارند بر اینکه تو خونه همواره آراسته باشند. در واقع به ظاهر خودشون در منزل بسیار اهمیت میدند. اون شبم که پای سفره نشسته بودند، مریم یه دامن بلند گلبهی با یه لباس صورتی ملایم پوشیده بود. آستیناش تا آرنجشو می پوشوند. قبلاً که علی کوچیکتر بود آستین کوتاه تر هم می پوشید. ولی چون داره به سن بلوغ نزدیک میشه مریم هم رعایت می کنه. میخواد یه سری معیارهای اصیل براش جا بیفته. میخواد ذهن نوجوونش پیش از موقع درگیر مباحث جنس مخالف نشه. دچار کنجکاوی بیخود و بی جهت نشه و ضرر نبینه. میخواد پسرش تو امنیت و آرامش روانی دوران بلوغ رو طی کنه و مرد بشه. پسرش باید در آینده یه تکیه گاه باشه تا یه زن بتونه با حمایتش رشد کنه. همه ی این ها می طلبه و ارزشش رو داره که پوشش مامان تو خونه نه تنها تحریک کننده نباشه که آرامش بخش باشه. موهای مریم هم طبق معمول شونه شده و مرتب بود. لباساشم که حسابی خوشبو. معطر به همون عطری که چند وقت قبل به همراه سعید انتخاب کرده بودند. مریم و سعید معمولاً تو انتخاب لباس و عطر به تنهایی خرید نمی کنند. برای انتخاب حتماً نظر همدیگرو جویا میشند. سعید هم یه لباس آستین کوتاه و یه شلوار سرمه ای پوشیده بود. موهاشم به زیبایی شونه کرده بود. عطری رو هم که مریم به مناسبت تولدش براش خریده بود، زده بود. علی و محمد کنار بابا نشسته بودند و فاطمه کنار مامان. میثم هم روی پای مامان در حال شیر خوردن بود. محمد رو به مریم کرد و گفت: _مامان آب میدی لطفاً؟ فاطمه بی معطلی جوابش داد: _داداش جون اگه آب بخوری باید از اول شروع کنیا. مریم برای بچه ها یه قانون گذاشته بود. هرکی تا چهل روز بین غذا آب نخوره یه جایزه می بره. یه کتاب، بازی فکری یا چیزی شبیه اینا. اگرم کسی بعد از چند روز رعایت آب نخوردن حالا آب بخوره، چهل روز از اول شروع میشه. محمدم با یادآوری فاطمه یادش اومد تا حالا پنج روزه که آب نخورده. نمی خواست این پنج روزش از بین بره. پس صرف نظر کرد. پرسید: _مامان الان چند روزه که من وسط غذا آب نخوردم؟ مامان لبخندی زد: _الان پنج روزه. با امشب میشه شش روز. تا سی و چهار روز دیگه که میخوای آب نخوری میشه چهل روز. محمد با خوشحالی به بچه ها گفت: _آخ جون. من سی و چهار روز دیگه جایزه می گیرم. مریم و سعید هم نگاهی به هم انداختند و لبخند رضایت روی لباشون نشست. اون ها با استفاده از گزاره ی تربیتی "قانون، تشویق، تنبیه" در شکل گیری رفتارهای خوب فرزندانشون یا رفع رفتار اشتباه اون ها موفقیت های زیادی داشتند. البته همه ی اینها به دلیل بودن آرامش در فضای خونه و خانواده ست. مریم و سعید هم مثل همه ی همسرها در برخی مسائل، سلایق و علایق و اختلاف نظرهایی دارند. اما هیچ گاه به خودشون اجازه ندادن در جلوی روی بچه ها مسائل اختلافی رو با تنش مطرح یا حل و فصل کنند. چند روز قبل، علی از پسر خاله ش یه جوک شنیده بود. خیلی خوشش اومده بود. می خواست برای مامان و بابا تعریف کنه. رو کرد به بابا و گفت: _بابا یه جوک بگم؟ بابا با خنده جواب داد: _بگو بابا؛ بچه ها علی میخواد جوک بگه لبخند روی صورت علی هی داشت کش می امد و نزدیک بود با یه انفجار تبدیل بشه به یه خنده ی بلند. پس ادامه داد: _یه روز یه آقاهه می خواست بره عربستان. بلد نبود اونجا چه جوری صحبت کنه. یکی بهش گفت: این که کاری نداره. فقط کافیه اول هر کلمه یه "ال" بذاری دیگه درست میشه. مثلاً بگو الچطوری؟ الخوبی؟ خلاصه این آقاهه رفت عربستان. گشنه ش بود رفت یه رستوران. به گارسون گفت: اللطفاً الیک الچلو و الکباب و النوشابه و السالاد البیارید. گارسونم سریع هرچی سفارش داده بود براش آورد! آقاهه خیلی از دست خودش راضی بود که اینقدر زود عربی یاد گرفته. وقتی می خواست پول غذا رو حساب کنه گارسونه اومد نزدیک گوشش یواش گفت: برو خدا رو شکر کن که من فارسی بلدم وگرنه "الکوفت" هم بهت نمی دادم! مریم و سعید و بچه ها زدند زیر خنده. سعید که انگار خیلی خوشش اومده بود گفت: _البیزحمت النمکدان را البدهید... و دوباره همه با هم خندیدند. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی ویراستار: ح. علی پور 🍃❤️@SabkeZendegi6
چند مورد از انواع دوستت دارمو مرور کنیم: -خیلی مواظب خودت باش -انقدر خودتو اذیت نکن -هوا سرده خوب بپوشون خودتو -دوس ندارم ناراحتیتو ببینم -رسیدی حتما بهم زنگ بزن -زود بخواب خسته ایی 🍃❤️@SabkeZendegi6
تشکر و سپاسگزاری از شوهرتان،💑 برای زحمتها و سختیهایی که برای تهیه مخارج زندگی میکشه؛ 👈انگیزه هاشُ، برای تلاش دوچندان می کنه... ❌پس هیچ وقت نگین وظیفشه... 💞برای اینکه زندگی خوب وخوشی داشته باشیم،لازمه که قدرمحبت هاوزحمات همدیگه روبدونیم،وازهم تشکرکنیم💕 .🍃❤️@SabkeZendegi6
💚 یا بقیة الله صد دیده ایم و شما را ندیده ایم از درد گفته ایم و دَوا را ندیده ایم چشمان ما هر آنچه به جُز یار دیده است از بختِ تیره وَجه یار را ندیده ایم اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرج .🍃❤️@SabkeZendegi6