🔴 #دفتر_نقاشی_زندگی
💠 دخترم ۱۰ سالشه دفتر نقاشی ۴ سالگیشو نگه داشته. امروز دفترشو آورد و به نقاشیاش نگاه میکرد بعضیاش واقعا نسبت به سنش قشنگ بود ولی گاهی هم میخندید و میگفت چقدر زشت کشیدم ولی اونموقع کسی بهم نگفته بود اینا زشته و فکر میکردم بهترین نقاشی رو کشیدم. گفتم بله نسبت به سنّت بعضیاش رو خوب کشیدی ولی بعضیاش هم از سر بیحوصلگی و تنبلی و نابلدی، زشت کشیدی.
💠 اگر انسان دفتر زندگی خودش را ورق بزند و اعمال گذشتهی خودش را بازنگری کند میبیند بعضی از کارهایش بچّهگانه یا ناپخته بوده. با خود گفتم خب ممکن است در آینده نیز نسبت به رفتارهای فعلیام، چنین قضاوتی داشته باشم پس نباید فکر کنم همیشه تمام تصمیماتم عاقلانه و زیباست ممکن است در آینده به برخی از تصمیمات و رفتارهایم بخندم و از آنها خجالت بکشم.
💠 این نگاه و این احساس، میتواند باعث شود تا برای رفتارها و تصمیماتم با تفکّر، بدون تعصّب و عجله و با مشورت و استفاده از تجربیات افراد مورد اعتماد پیش بروم.
🍃❤️@SabkeZendegi6
#استاد_عباسی_ولدی
نگویید دنیا رو به پیشرفت است ؛ ما را به عقب برنگردانید. ما در هر چیزی که پیشرفت کرده باشیم، درشیوه ی زندگی پسرفت داشته ایم. پیشرفت در شیوه ی زندگی نشانه دارد. اصلی ترین نشانه ی پیشرفت درشیوه ی زندگی، احساس آرامش است. خودتان به این پرسش ها پاسخ دهید :"شما در گذشته بیشتر احساس آرامش می کردید یا امروز؟ خانواده های دیروز ثبات بیشتری داشتند یا خانواده های امروز؟ آیا طلاق عاطفی و رسمی در گذشته و امروز با هم قابل مقایسه هستند؟"
باز هم کسی نگوید: "مگر اوضاع اقتصادی امروز، میگذارد که دل خوشی هم باقی بمانَد؟" بدون هیچ تردید، سطح رفاه عمومی و وضع معیشتی مردم در جامعه ما نسبت به دهه شصت، به مراتب بهتر است. ما یادمان نرفته صف های چند صدمتری نفت را... یادمان نرفته برای گرفتن دوشیشه شیر نیم لیتری، صف میکشیدیم. ما دوره ی کوپن را یادمان هست. فراموش نکرده ایم که برنج، خوراک هر روزمان نبود. وقتی می شنیدیم شمالی ها هر روز برنج می خوردند، تعجب میکردیم. ما برای حمّام رفتن هم دردسر داشتیم و برای صرفه جویی در نفت هم که شده به حمّام های عمومی و نمره می رفتیم.
آیا بچه های امروز فرق حمّام عمومی و نمره را می دانند؟ مبلمان، نشان ثروتمند بودن صاحب خانه بود. چند نفر از سی چهل ساله های امروز می توانند بگویند که از دوران کودکی شان، پدرشان صاحب ماشین بود؟
در شیوه زندگی امروزی، شخصیت اجتماعی، معنا و مفهوم اصیل دینی خود را از دست داده است. چه کسی میتواند انکار کند که بسیاری از معضلات ما در زندگی برای فرار از حرف مردم است؟ چشم و هم چشمی ها، چه اندازه زندگی ها را تحت الشعاع قرار داده است؟ مهمانی های امروز با مهمانی های دیروز، چه اندازه تفاوت کرده است؟ آیا دیروز هم مهمانی ها تا این اندازه از انسان وقت و حوصله میگرفت؟ چرا امروزه مهمانی ها به مراسم عزای ما تبدیل شده است؟
در یک کلام شیوه ی زندگی امروزی، وقت کُش است. باید شیوه ی زندگی را عوض کرد تا وقت ها برکت پیدا کند.
📚ایران جوان بمان
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
🍃❤️@SabkeZendegi6
والدین متعادل...
همچون خورشید هستند.
آفتاب بر همه چیز می تابد
بی هیچ دریغی...
چنین والدینی با "وجود"
کودکشان در ارتباط هستند
نه با رفتار او.
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #دفتر_نقاشی_زندگی
💠 دخترم ۱۰ سالشه دفتر نقاشی ۴ سالگیشو نگه داشته. امروز دفترشو آورد و به نقاشیاش نگاه میکرد بعضیاش واقعا نسبت به سنش قشنگ بود ولی گاهی هم میخندید و میگفت چقدر زشت کشیدم ولی اونموقع کسی بهم نگفته بود اینا زشته و فکر میکردم بهترین نقاشی رو کشیدم. گفتم بله نسبت به سنّت بعضیاش رو خوب کشیدی ولی بعضیاش هم از سر بیحوصلگی و تنبلی و نابلدی، زشت کشیدی.
💠 اگر انسان دفتر زندگی خودش را ورق بزند و اعمال گذشتهی خودش را بازنگری کند میبیند بعضی از کارهایش بچّهگانه یا ناپخته بوده. با خود گفتم خب ممکن است در آینده نیز نسبت به رفتارهای فعلیام، چنین قضاوتی داشته باشم پس نباید فکر کنم همیشه تمام تصمیماتم عاقلانه و زیباست ممکن است در آینده به برخی از تصمیمات و رفتارهایم بخندم و از آنها خجالت بکشم.
💠 این نگاه و این احساس، میتواند باعث شود تا برای رفتارها و تصمیماتم با تفکّر، بدون تعصّب و عجله و با مشورت و استفاده از تجربیات افراد مورد اعتماد پیش بروم.
🍃❤️@SabkeZendegi6
كودکان نه مجرم اندو نه دشمن ما
آنهاموجودات كوچكی اند كه در
دنیای پرقانون ما گیج و بی پناهند.
به آنها زندگی كردن بیاموزید،
مبادا با سختگیری به جایی برسند
كه فقط زنده اند و نیاموختند
چگونه زندگی کنند
🍃❤️@SabkeZendegi6
❤سَـبک زنـدگی❤
💚 #قسمت_بیست_و_نهم #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ اتفاقا قرعه به نام محمد افتاد و قرار شد بچه ها ب
قسمت بیست و نهم👆
🌷 رمان آموزشی #خانه_مریم_و_سعید، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد #روانشناسی_اسلامی_ایرانی نگاشته شده است.
🌷 توصیه میشود زوجین محترم با توجه بخوانند و برای دیگران هم نشر دهند👇
🍃❤️@SabkeZendegi6
❤سَـبک زنـدگی❤
💚 #قسمت_بیست_و_نهم #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ اتفاقا قرعه به نام محمد افتاد و قرار شد بچه ها ب
💚 #قسمت_سی_ام #رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
بُهت همه وجود سعید رو فرا گرفته بود... مریم اما کنار سعید نشسته و داره بهش دلداری میده
_ ان شاءالله عزیز بهتر میشه... نگران نباش عزیزم
سعید اما خیلی به عزیز (مادربزرگش) وابسته است و عزیز هم در بین نوه ها یک محبت ویژه ای به سعید داشته و داره.
سعید کمی صداش رو صاف کرد و گفت : مریم من باید برم مشهد. شاید حال عزیز بدتر بشه من باید اونجا باشم... مریم هم سعید رو تایید کرد و گفت آره اتفاقا اگه عزیز شما رو ببینه انرژی بیشتری میگیره و ان شاءالله حالش بهتر هم میشه. مریم داشت ادامه میداد اما فاطمه که از روی کنجکاوی اومده بود کنار مامان و بابا با نگرانی و با یک ادبیات کشداری پرسید مامان چی شده؟ مریم سعی کرد خودش رو جمع کنه و با آرامش همیشگی ش جواب فاطمه رو بده و بهش گفت: مامان جان، عزیز که با مامانی اینا رفته بودن مشهد یه کم حالش بد شده الان هم بستری شده و بابا میخواد بره پیشش ان شاءالله... فاطمه اجازه نداد که صحبتهای مامان تمام بشه و گفت یعنی داره میمیره؟! مریم گفت نه مامان جان ان شاءالله بهتر میشه و دوباره میاد تهران و با هم میریم خونشون. خوشگلم عمر انسان دست خداست و هیچکس به غیر از خود خدا نمیدونه که عمر آدما چقدر طول میکشه. حالا بیا با هم برای عزیز دعا کنیم که ان شاءالله زودتر خوب بشه. سعید اما به قاب عکس کوچک حرم امام رضا علیه السلام که روی دیوار نصب شده بود خیره شده بود و داشت خاطرات عزیز رو تو ذهنش مرور میکرد... یادش میومد که عزیر همیشه سفارش مریم رو میکرد که مامان جان یه وقت خانومت رو اذیت نکنی ها... بعد هم از مریم میپرسید که یه وقت سعید اذیتت نمیکنه؟ اگه اذیتت کرد به من بگی ها... چقدر عزیز هوای خانوم های خونواده رو داشت و همیشه سفارش شون رو میکرد... یاد آخرین باری افتاد که رفته بود خونه عزیز و وقت خداحافظی عزیز با اون حالش تا دم در آمد و خداحافظی کرد و گفت مامان جان منو حلال کن من دیگه کم کم داریم رفع زحمت میکنم... سعید هم در چنین شرایطی همیشه میگفت عزیزخانم شما حالاحالاها باید خودتون رو آماده کنید تا برای بچه های ما بیایید خواستگاری و با اینچنین صحبتها لبخند رو مهمون لبهای عزیز میکرد.
مریم رو کرد به فاطمه و گفت عزیزم بیا بریم تو اتاق؛ الان بابا میخواد حاضر بشه بره مشهد برای عیادت عزیز... فاطمه گفت مامان ما هم با بابا بریم مشهد.
_ حالا بذار بابا بره ان شاءالله اگه امام رضا علیه السلام بطلبه ما هم میریم. الان که وقت مدرسه هاست و نمیتونیم مسافرت بریم. بعد هم بلند شدند و رفتند تو اتاق. سعید هم کمی چشمانش رو مالید و یک نفس عمیق حسرت گونه کشید و یواش با خودش گفت یا امام رضا خودت هر طور صلاح میدونی ختم به خیر کن.
عزیز سالهاست که گرفتار بیماری قند است و مدتهای طولانیست که انسولین مصرف میکنه و از حدود ٢٠ سال گذشته به نحوی درگیر مصرف داروهای مختلف هست و در این ایام طولانی خیلی اذیت شده و این روزهای آخر حتی در دم و بازدم و نفس کشیدنش هم داشت اذیت میشد و دیگه دارو ها هم فایده و تاثیری براش نداشت.
سعید بلند شد و رفت توی اتاق و گوشی و برداشت که اینترنتی بلیط بگیره برای مشهد. علی رو کرد به بابا و گفت چی شد بابا نمیای ادامه بازی؟ سعید هم نگاه آرامی کرد به علی و گفت بابا حال عزیز بد شده دارم میرم پیشش اگر کمکی از دستم بربیاد براش انجام بدم. اصلا خصلت سعید همینجوریه. هر وقت میخواد برای پدر و مادر یا عزیز و آقابزرگش کاری کنه سعی میکنه علنی بگه که بچه ها هم متوجه بشن و یاد بگیرن و به نوعی الگوبرداری کنن. مثلا هر وقت سعید خونه مادرش میره خم میشه و دست ماددرش رو میبوسه و بچه ها هم شاهد این ماجرا هستند...
علی به بابا گفت مگه عزیز اینا مشهد نرفته بودن؟ الان میخوای بری مشهد؟
_ آره بابا میخوام بلیط بگیرم ان شاءالله
مریم هم ادامه داد و گفت آقا سعید پس اگر اشکالی نداره من به عارفه بگم فردا صبح بیاد اینجا...
_ نه چه اشکالی داره؟ بگو بیاد...
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🍃❤️@SabkeZendegi6
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نگاه شما نسبت به خانواده چگونه است؟
⚠️ خیلیها ازدواج میکنند، در حالی که جنس طرف مقابل را نمیشناسند!
🔴 #استاد_پناهیان
🍃❤️@SabkeZendegi6
سن فرزندتان را فراموش نکنید
♦️یکی دیگه از اشتباهاتی که پدر و مادرها مرتکب میسن اینه که سن فرزندشون رو در نظر نمی گیرند.
🔹یه وقتا از یه کودک دو ساله انتظار دارن به هر قیمتی که شده ادرار خودش روکنترل کنه و اگر نکنه اونو بشدت کتک میزنن.
🔹یه وقتا از نوجوان 13 ساله انتظار دارن مشکلات زناشویی اونها را حل کنه، مراقب مامان یا باباش باشه و مثل خبرچینها اطلاعات ببره و بیارده یا جاسوسی کنه ‼️
🔹یا برعکس یه وقتا باجوان 20 ساله مثل یک کودک 5 ساله رفتار میکنن و می خوان همه کارهاشو رو کنترل کنند‼️
♦️چه فرزندمون رو بزرگتر و چه کوچکتر از اون چیزی که هست تصور کنیم اشتباه کردیم.
♦️متاسفانه بعضی از والدین بارهای روانی خودشون رو به کودکان منتقل میکنن ، جلوی اونها دعوا میکنن و آنها را میترسونن یا ناامن میکنن.
♦️اونها گمان میکنن کودک هم مثل خودشون فکر میکنه و موضوع رو فراموش میکنه در حالیکه اینطور نیست.
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #همسرداری_شفّاف_و_متواضعانه
💠 دوستی میگفت صبح زود بخاطر کار اداری وارد ادارهی مربوطه شدم سالن اداره #شلوغ بود و کار ارباب رجوع کُند پیش میرفت دو سه ساعتی داخل صف بودم صدای زمزمهی اعتراض از داخل صف کم و بیش به گوشم میخورد با خود گفتم خدا به خیر کند اگر همین جور پیش برود صدای #اعتراض مردم بلند خواهد شد در همین لحظه درب اتاق مدیر باز شد آقای #مدیر آمد و رفت بالای یک صندلی ایستاد و بدون مقدّمه و با لحنی متواضعانه گفت: "من خاک کف پای همهی شما هستم، من شرمندهی شما شدم، سیستم کامپیوتر اداره امروز مشکل پیدا کرده و از صبح زود، سخت پیگیرم تا #شرمندهی شما مردم عزیز نشوم از همهی شما عذرخواهی میکنم و از همهی شما میخواهم بخاطر کوتاهی امروز #حلالم کنید! ..." به طرز عجیبی جوّ سالن تغییر کرد و کم و بیش، آرامش را در چهرهی مردم میدیدم دیگر کسی اعتراض جدّی نمیکرد ...
💠 چه خوب است در زندگی مشترک نیز سیستم شفّاف سازی و همسرداری متواضعانه رعایت شود و در مواقعی که حس میکنید همسرتان از فضای زندگی #کلافه و یا دلخور است متواضعانه و بدون قیافهی حق به جانب بگویید: "اگر کم و کاستی در زندگی وجود دارد مرا #حلال کن اگر در انجام وظایفم کوتاهی میبینی شرمندهات هستم."
💠 ذکر #متواضعانهی کمکاری خود نسبت به انجام وظایف همسرداری و بیان شفّافانهی تلاشهای #پنهان شما که از چشم همسرتان پوشیده مانده است #فرمول خوبی برای آرام کردن، امیدبخشی و تعدیل توقّعات و گلایههای همسر است.
🍃❤️@SabkeZendegi6
این یک کودک است
از هیچ کس متنفر نیست..
تعصب ندارد..
قضاوت نمی کند..
نژاد پرست نیست..
پس این ها را بهش یاد ندهید.
🍃❤️@SabkeZendegi6