هر چند بابام ازسال ۱۳۹۵ خودش تو بهشته یکی از آرزوهام این بود که باغ انگورش خشک نشه مامانم نگذاشته این باغ از رونق بیفته نمیدونم چقد به برکت اعتقاد دارین اما باغ بابام و خونه ی مادر م با برکت ه هنوزم باغش آباده و چراغ ایوون خونه ی مادرم روشن 😍 09159655194 ☎️ سالاری 💎👇كانال ايتا @Salary3017zaferangayen 💎در ايتابامن در تماس باشين👇 @Salary3017

شب های برفی❄️ زیر کرسی فقط این اجیل میچسبه 👆اینها هسته ی زردآلو بو داده است توی دیگ چدن روی آتیش تفت خورده فقط دلم میخواد برین خواص هسته ی زردآلو رو سرچ کنین مرده رو زنده میکنه آقا من فروشی ندارم من آجیل فروش نیستم من زعفرون فروشم فقط 😂 خوب حالا که اینا رو بو دادیم هسته ها رو می‌شکنیم مغز ش رو جدا میکنیم بقیه اش تو کلیپ بعدی

به مادرم میگم نونا رو برا کی میچینی تو سفره ی یه بار مصرف میگه برا خودم میگم فک کردم برا منه میگه تو از نونوایی بخر 😂 ما دختر روستایی ها با یه کیف پر باد میریم خونه ی مادرمون با یه ساک پر بار برمیگردیم خونه ی خودمون 😂

یه آب انبار قدیمی وسط شهر قاین روبروی مسجد جامع 😍

آب انبار قدیمی تبدیل شده به موزه ی آب

زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست چیست این سقفِ بلندِ سادهٔ بسیارنقش زین معما هیچ دانا درجهان آگاه نیست

اینقد سرد بود اينجا که انگار نه انگار ظهر تابستونه توی کویر

از پشت بوم آب انبار فیلم نگرفتم وگرنه دنیایی بود

دو روستا بود . با نام های بالا کوه ، و پایین کوه چشمه ای از روستای بالا کوه می‌گذشت و به روستای پایین کوه می‌رسید ۰ این چشمه زمین های هر دو روستا رو سیراب می‌کرد.روزی ارباب بالا کوه جلسه ای تدارک دید و درآن به مردم بالا کوه گفت : چرا باید آب چشمه ی خود را مجانی به مردم پایین کوه بدیم از امروز آب چشمه را بر مردم پایین کوه ببندیم مردم پایین کوه بعداز قطع شدن آب ازارباب بالا کوه خواستن که راه آب رو باز کنه به سمت پایین کوه . ارباب گفت این که خدا ما رو این بالا خلق کرده و شما رو در پایین کوه میخواسته بگه ما اربابیم و شما رعیت و این دو کوه هم هرگز به هم نمی‌رسند. این پیشنهاد، بردگی برای پایین کوهی ها بود ، و آن رو قبول نکردن . بعد مدتی به فکرشان رسید که چندین حلقه چاه حفر کردن . کم کم آب چشمه ی بالا کوه خشک شد وقتی که خبر حفر چاه رو شنیدن به پایین کوه اومدن و از اونا خواستن که آب رو به سمت بالا کوه هدایت کنن چون چشمه ی اونها خشک شده بود ارباب پایین کوه گفت آب از پایین به بالا نمیره یادت هست گفتی کوه به کوه نمیرسه اما ادم به آدم میرسه