eitaa logo
سلسبیل
3.5هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
15.8هزار ویدیو
12 فایل
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا * عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلْسَبِيلًا (سوره انسان/آیات 17-18) معرفت زایی شخصی، بصیرت افزایی اجتماعی @Sharabetahoor_1001 آیدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ ️کارشناس اسرائیلی اینترنشنال: ستون فقرات صهیونیسم در حال خُرد شدن است! 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 به مناسبت سالروز درگذشت روحانی انقلابی و روشنفکر دینی، --------------------------------- شادی روح شان صلوات 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
🔺نسرین وزیری مدیر روابط عمومی وزارت راه شد 🖌دوستان هر کس از فتنه گران یا حامیان فتنه را می‌شناسد که پست نگرفته اند به آقای پزشکیان معرفی کند 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
2.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طلب کاران بی طلب و فرصت طلبان بی خاصیت که تا فرصتی پیدا می کنند بر علیه نظام نق می زنند، تا بلکه خجالت بکشند و کمتر آب به آسیاب دشمن بریزند.... این سخنرانی را دیدم ازخودم خجالت کشیدم 🎙حجت‌الاسلام مؤمنی 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
4.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواندن و مطالعه خاطرات آقای رفیق دوست در جنگ و همچنین آقای محسن رضایی کمک زیادی به شناخت حوادث پایانی و پذیرش قطعنامه می‌کند. 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
ماجرای جالب چگونگی ساخته شدن پل آهنچی قم مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت تعریف می کرد. از مسجد که بیرون آمد، فکر وقف کردن رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی نداشت. تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود. مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد! نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت. زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم. اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد. وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد. چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد. عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد. ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود. سردرگم و گیج مانده بود. دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت: آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟ من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟ دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم. پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک! همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ... درست همان موقع ، مردی با کت و شلوار قهوه ای و کلاه لبه داری که تا روی ابروهایش پایین کشیده بود جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم. هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطور معجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد. باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود. حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد. می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. در راه به یاد عهدش با حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ... حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به 200 نفر رسید. قصد داشت 30 نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت و پل آهنچی نام گرفت و عبور و مرور مردم آسان شد. حالا به آرزویش رسیده بود و اموالش را وقف کرده بود. منبع : نشریه فکه 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍معنای صراط توحید 🎥علامه طهرانی رضوان الله علیه: 🔹یک آقا میرزا ابراهیمی بود عرب ساکن کاظمین بود، می‌آمد خدمت مرحوم قاضی دستور می‌گرفت و می‌رفت. اولی که خدمت مرحوم قاضی رسید، مرحوم قاضی از مسجد کوفه از کنار شطّ می‌رفتند برای مسجد سهله... ----------------------------------------- شادی روح علامه طهرانی و آیت الحق سید علی اقای قاضی صلوات 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
آیت الله خوشوقت: اگر تا به حال نماز شب، نخوانده ای خیلی به خودت زده ای. اگر می خواهی جلوی ضرر را بگیری از امشب تصمیم بگیر و بلند شو ------------------------------------ شادی روح شان صلوات 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401
صدقات، فقط ويژۀ نيازمندان و تهيدستان [زمين گير] و كارگزاران [جمع و پخش آن] و آنان كه بايد دل هايشان را [براى تمايل به اسلام] به دست آورده شود، و براى [آزادى] بردگان و [پرداخت بدهى] بدهكاران و [هزينه كردن] در راه خدا [كه شامل هر كار خير و عام المنفعه مى باشد] و در راه ماندگان است؛ [اين احكام] فريضه اى از سوى خداست، و خدا دانا و حكيم است 🌻 از شما دعوت می شود به کانال سلسبیل بپیوندید👇👇 https://eitaa.com/Salsabil1401