سلام اعضای خوب کانال،چطورید
خوبید!🌹🌸
از امروز میخوام هرروز مطالب خیلی مفید وکاربردی براتون بفرستم،مطالبی که خیلی بدردتون میخوره،حتما حتما حتما مطالعه کنید وان شاءالله عملیش💪🏻 کنید
وقت زیادی نمی بره ها...
به امید روزی که اون جوری باشیم که هر وقت حضرت مهدی(عج)
یادمون افتاد با لبخند بگه خداحفظش کنه💙
این خییییلی می ارزه،خیلیییی قیمتیه
یاعلــــــــــے مدد💪🏻
#رهایی_از_روابط_حرام ۱
🍃ما ادما موجوداتی لذت طلب هستیم اگه یجا لذتی باشه دوس داریم تجربش کنی ولی اگه بفهمیم مثلا فلان غذا که خیلیم خوشمزش فلان ضررو داره و توشم زهره امکان نداره دیگ به اون غذا لب بزنیم😐
خب حالا درسته لذت طلبیم ولی دیگ احمق که نیستیم حاجی🙄
💥یکی از لذتایی که الان خیلی دمه دست شده و رسیدن بهش دیگه خیلی راحته دوستی با جنس مخالفه
( اقا قبلنا انقدر داشنتش راحت نبود که🤨)
ولی الان کافیه اراده تا داشته باشیش
خب ما ادماهم لذت طلبیم طبیعتا دوس داریم تجربش کنیم
اصلا کی از لذت بدش میاد؟؟
✨ولی خب ما موجوداته دوپا و لذت طلب اگه بفهمیم با دوستی با جنس مخالف چقدر(روحمونو)داغون میکنیم و چه رنجایی برا خودمون میخریم و کنارش از چه امتیازا و لذتهایی محروم میشیم دیگه عمرا دلمون بخواد این لذتو تجربه کنیم اگرم تجربه کردیم با فهمیدنش دیگه عمرا لب به این لذته کوفتیِ پر از ضرر بزنیم 😒🙌
اقا اصلا دیگ حالمون بهم میخوره ازش😒😒
❤️جهت سلامتی و تعجیل در فرج مولامون صــــلوات❤️
لکنت فقط از کار افتادن
زبان نیست
گاهی چشم ها هم
روی چهره گیر میکند
@Sangare_eshghe
فقط
اونجایی
که حضرت آقا گفتند
من شب و روز به فکر
شهید سلیمانی هستم
@Sangare_eshghe
کسانے کھ برای هدایت
دیگران تلاش کنند، بہجایِ
مردن شهید میشوند :)♡
+استادپناهیان🌱
#اندکےتفکر
🦋🦋
@Sangare_eshghe
کتاب یادت باشد
روایت عاشقانه شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی همسر شهید❤️
@Sangare_eshghe
#مدافع_حرم
#شهید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد
با همان صدای گرفته، اولین چیزی که گفت این بود: قبول باشه. خیلی هم سعی میکرد مستقیم به چشم های من نگاه نکند که من متوجه سرخی چشم هایش نشوم. اهل مداحی شور و بالا و پایین پریدن نبود، ولی حسابی سینه میزد. بیشتر مداحی های آقای مطیعی را دوست داشت. حتی وقتی هیئتشان کلاس مداحی گذاشته بود، به مربی سفارش کرده بود: به اینها شور یاد نده، روضه خوندن یاد بده که بتونن وسط جلسه اشک بگیرن.
شب حضرت عباس(ع) برا یحمید یک شب ویژه بود. موقع برگشت سوار موتور که شدیم، گفت: دوست دارم مثل آقا ابوالفضل(ع) مدافع حرم بشم و دست و پاهام فدایی حضرت زینب(ع) بشه. وقتی این همه سینه زدن و تغییر حالت چهره حمید را دیدم گفتم: حمید کمتر سینه بزن یا حداقل آرومتر سینه بزن. لازم نیست این همه خودت رو اذیت کنی. جوابش برایم جالب بود. گفت: فرزانه! این سینه به خاطر همین سینه زنی هیچ وقت نمی سوزه. چه این دنیا چه اون دنیا. بار ها این جمله را در مورد سینه زدن هایش تکرار کرد. بعد ها من متوجه این راز حمید شدم!
◽◾◽
از یک زمانی به بعد از پیامک دادن خوشم نمیآمد. دوست داشتم با خط خودم برایش بنویسم. یادداشت های کوچک مینوشتم. چون معمولا حمید زودتر از من خانه بیرون می رفت و زودتر از من به خانه بر میگشت. هر کاغذی که دم دستم می رسید برایش یادداشت می نوشتم. می گفتم تا چه ساعتی کلاس دارم، ناهار را چه جوری گرم کند، مراقب خودش باشد، ابراز علاقه یا حتی سلام خالی!
#مدافع_حرم
#شهید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد
@Sangare_eshghe
قسمتی از کتاب