eitaa logo
Sarajevo سارایوو
64 دنبال‌کننده
67 عکس
39 ویدیو
0 فایل
✍️این کانال جهت به اشتراک گذاشتن «عکس‌ها، فیلم‌ها و خاطرات» تلخ و شیرین شما که در کشورهای «بوسنی و هرزگوین»، «کرواسی» و مخصوصاً شهر «سارایوو» زندگی کرده‌اید؛ راه اندازی شد 🔻برای به اشتراک گذاشتن خاطرات خود، به ادمین کانال سارایوو👈 @MohsenMahboobi پیام بدید
مشاهده در ایتا
دانلود
جالب اینه که وقتی گزارش خبری ما از تلویزیون ایران پخش می‌شد، ما حتی فرصت نمی‌کردیم نفسی تازه کنیم، چون باید بعد از ظهر همان روز اقدام به تهيه، ضبط و تدوین برنامه‌های توليدیِ سفارشی شبکه «برون مرزی» و گروه‌های مختلفِ سازمان صدا و سیما می‌کردیم ... !! به بیانی دیگر می‌توان گفت که؛ علاوه برتهيه گزارش‌های خبری پخش اخبار برای شبکه یک سیما، مسئوليتِ تهيه و تولید برنامه‌های تلویزیونی دفتر نمايندگی «سارايوو» نیز که به سفارش دیگر شبکه‌ها و گروه‌های تولیدی داخلی سازمان صدا و سيما صورت می‌گرفت به عهده من بود ... !!
✍️ اصلاحیه: من در گزارش تلویزیونی زیر که برای شبکه یک ارسال کردم به اشتباه گفته‌ام سال 74 که صحیح آن سال 1373 است، همچنین اون تونل چیزی حدود هشتصد الی نهصد متر و خورده‌ای هست. لطفاً برای اینکه ویدیوهای کانال را در اندازه بزرگ و با کیفیت بهتر ببینید، گوشی موبایل خود را حتماً در حالت افقی بگیرید و ویدیوهای خاطرات مرا به صورت تمام صفحه (Full Screen) مشاهده بفرمایید؛ 1️⃣ - به این منظور؛ ابتدا انگشت خود را روی قسمت بالای صفحه نمایش گوشی همراه خود گذاشته و آن را به سمت پایین بکشید، 2️⃣ - سپس از داخل منوی باز شده (مطابق تصویر فوق) حالت چرخش خودکار را فعال کنید، 3️⃣ - آنگاه تلفن خود را به صورت افقی (در حالتی که دوربین بالای آن در سمت چپ قرار گرفته باشد) قرار دهید. 4️⃣ - و حالا ویدیوهای کانال خاطرات سارایوو را پخش کنید و تصویر آنها را به صورت افقی و تمام صفحه (Full Screen) مشاهده بفرمایید.
40.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دفتر صدا و سيمای جمهوری اسلامی ایران در سارايوو (Sarajevo) در سال 1373 و در اوج نبردهای خونين در «بوسنی و هرزگوين» با همت، تلاش و ایثارگری «محمدعلی انوشه» با تعدادی از نیروهای بومی کار خودش را آغاز کرد و در مراحل بعد؛ «محسن محبوبی» تهیه‌کننده و فیلمبردار صدا و سیما هم به او پیوست و پس از آن «اسماعیل جوانفکر» خبرنگار واحد مرکزی خبر صدا و سیما نیز به آنها ملحق شد و فعالیت‌های دفتر نمایندگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در «سارایوو» به طور چشمگیر و روزافزونی رونق پیدا کرد. ✍️ تأسيس اين دفتر در حالی صورت گرفت که شهر «سارايوو» در محاصره کامل صرب‌ها قرار داشت ... !! •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
✍️ شهر سارایوو برای همه خارجی‌ها (آمریکایی‌ها، انگلیس‌ها، ایتالیایی‌ها، فرانسوی‌ها) و کلاً نیروهای سازمان ملل ... محل خدمت بدون خانواده بود؛ به جز ایرانی‌ها که اکثرشون در سخت‌ترین شرایط جنگی با خانواده‌هایشان از تونل زیر زمینی و از زیر پای صرب‌ها عبور کرده و وارد شهر سارایوو شده بودند ... !! 🤔 درباره تونل زیر زمینی شهر سارایوو تاکنون گزارش‌های زیادی تهیه شده است، ویدیوی زیر یک گزارش نسبتاً جدیدی هست که اخیراً توسط یکی از ایرانی‌هایی که برای حضور در راهپیمایی «مارش میرا» به بوسنی رفته بود تهیه شده است: 👇👇👇👇👇
29.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تونل زیر زمینی شهر سارایوو ✍️ می‌دونستی تونل زیر زمینی شهر سارایوو را که برای نجات جان مسلمانان بوسنی ساخت‌اند، توسط یک ایرانی طراحی و احداث شده است ... ؟!! •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻گردش در شهر سارایوو در سال 1375🔻 ✍️ «سارایوو» پایتخت بوسنی و هرزگوین شهر رؤیایی و زیبایی است؛ این شهر 1500 روز (کمی بیش از چهار سال) در محاصره کامل صرب‌ها بود ... من البته قبل از آنکه خانواده‌ام بیایند؛ شش ... هفت ماهی بود که بدون حضور خانواده در شهر سارایوو سخت مشغول تهیه گزارش‌های خبری تلویزیونی و کارهای دفتر صدا و سیما بودم، واقعاً سنگینی کار خیلی خسته‌ام کرده بود ... بالاخره خانواده‌ام به من پیوستند و به شهر سارایوو آمدند ... جنگ به تازگی تمام شده بود، اما هنوز آثار جنگ بر چهره شهر زیبای «سارایوو» خودنمایی می‌کرد و گاه در اطراف و شهرهای مختلف، ته‌مانده‌های شعله‌های جنگ زبانه می‌کشید ... !! یک روز که من و خانواده‌ام از سنگینی کارها خیلی خسته شده بودیم، تصمیم گرفتم که فارغ از هر چیزی، کارهای دفتر صدا و سیما را رها کرده و برای رفع خستگی‌های مفرط، به همراه خانواده خود که به تازگی به شهر سارایوو آمده بودند، گشت و گذاری در شهر «سارایوو» داشته باشیم؛ به همین منظور، از دستیارم (رضوان واراکی) خواستم دوربین را برداشته و به همراه ما بیاید و در هنگام گردش در شهر زیبا و رؤیایی «سارایوو» (Sarajevo) از ما تصویربرداری کند؛ من و خانواده‌ام به همراه «رضوان واراکی» با اتومبیل شخصی خود، که آن روزها از حیث کثیفی، دست کمی از شهر جنگ‌زده «سارایوو» نداشت 😂 به قصد گردش در شهر «سارایوو» به راه افتادیم ... 👇👇ادامه خاطره فوق👇👇
✍️ هنوز هوا سرد بود و زخم جنگ بر پیکره شهر زیبای «سارایوو» خودنمایی می‌کرد، خیابان‌ها پر بود از اتومبیل‌های نیروهای نظامی خارجی (آمریکایی، فرانسوی، ایتالیایی و ...) که برای برقرای و حفظ و حراست از موافقت‌نامه صلح دیتون (Dayton Agreement) در حال تردد بودند ... گرچه شهر سارایوو آرام شده بود و دیگر خبری از انفجار و جنگ و خشونت نبود، اما پیکر شهر همچنان زخمی و کهنه بود ... یادمه اون روز ... دو بار ... سواره و پیاده به دور خیابان‌های «اوبالا کولینا بانا» (Obala Kulina Banaملا مصطفی (Mula Mustafa Baseskijeمارشال تیتو (Maršala Tita) و روردخانه‌ی زیبای «میلیتسکا» (Miligacka) چرخیدیم ... بقیه‌اش رو خودتون در ویدیوی زیر ببینید: 👇👇👇👇👇
63.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گردش در شهر سارایوو ... ✍️ گشت و گذار یک روز من و خانواده‌ام به همراه دستیار خوبم «رضوان واراکی» در سال 1375 شمسی را در این ویدیو ببینید. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻خاطرات محسن محبوبی🔻 ✍️ زندگی در شهر سارایوو سخت بود، دائم آب و برق قطع می‌شد، حتی تا دو سال بعد از جنگ نیز روزی دو بار ... و هر بار، چندین ساعت برق و مخصوصاً آب قطع می‌شد، گاهی در هنگام بی‌برقی مجبور می‌شدیم هفت طبقه ساختمان را بدون آسانسور، آنهم در تاریکی مطلق طی کنیم تا برسیم به آپارتمان مسکونی خود. 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
🔻از سویی دیگر، فشار کاری روی من بسیار زیاد بود؛ روزها وقت خودم رو صرف فیلمبرداری، تدوین و ارسال گزارش‌های خبری تصویری از حوادث بوسنی جهت پخش در اخبار شبکه‌ی یک سیما می‌کردم؛ و برای تولید برنامه‌های مورد نیاز دیگر شبکه‌های سازمان صدا و سیما مثل «شبکه یک» و «سیمای بوسنیایی» و ... غالباً شب‌ها تا صبح در این استودیویی که خودم آن را ساخته بودم، کار می‌کردم. 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
✍️ یادم میاد ... گاهی در نیمه‌های شب، هنگامی که از استودیوی دفتر به خونه باز می‌گشتم، توی خیابان‌های شهر «سارایوو» من بودم و سگ‌های زیادی که در حال پارس کردن بودند، جوری واق واق می‌کردند و خودشون رو به من نزدیک می‌کردند که هر آن احساس می‌کردم که الانه که به من حمله کرده و یه لقمه چپم کنن، این داستان تقریباً هر روز و هر شب ادامه داشت و ... 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
🔻این شیوه‌ی کار سخت و زندگی برای خانواده من و مخصوصاً پسر کوچک‌ام «علیرضا» طاقت فرسا شده بود، تا اینکه یکی از مدیران «صدا و سیما» به شهر «سارایوو» آمدند و وقتی حال آشفته و خسته‌ی مرا دیدند به من گفتند: ✍️ به عنوان مدیر بالاتر ... به تو دستور می‌دهم که از این لحظه به بعد، تو موظفی و باید هفته‌ای یکبار به «چشمه ورلابوسنا» (Verlo Bosne) در خارج از شهر «سارایوو» رفته و در اونجا کباب درست کنی و بخوری (به استراحت و تفریح بپردازی) در غیر این صورت، سخت توبیخ خواهی شد. این در حالی بود که من در حدود یکسال و نیم بود که نتوانسته بودم از شدت سنگینی و سختی کار، استراحت کنم چه برسه به تفریح ... !! 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇