eitaa logo
Sarajevo سارایوو
66 دنبال‌کننده
68 عکس
43 ویدیو
0 فایل
✍️این کانال جهت به اشتراک گذاشتن «عکس‌ها، فیلم‌ها و خاطرات» تلخ و شیرین شما که در کشورهای «بوسنی و هرزگوین»، «کرواسی» و مخصوصاً شهر «سارایوو» زندگی کرده‌اید؛ راه اندازی شد 🔻برای به اشتراک گذاشتن خاطرات خود، به ادمین کانال سارایوو👈 @MohsenMahboobi پیام بدید
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ هنوز هوا سرد بود و زخم جنگ بر پیکره شهر زیبای «سارایوو» خودنمایی می‌کرد، خیابان‌ها پر بود از اتومبیل‌های نیروهای نظامی خارجی (آمریکایی، فرانسوی، ایتالیایی و ...) که برای برقرای و حفظ و حراست از موافقت‌نامه صلح دیتون (Dayton Agreement) در حال تردد بودند ... گرچه شهر سارایوو آرام شده بود و دیگر خبری از انفجار و جنگ و خشونت نبود، اما پیکر شهر همچنان زخمی و کهنه بود ... یادمه اون روز ... دو بار ... سواره و پیاده به دور خیابان‌های «اوبالا کولینا بانا» (Obala Kulina Banaملا مصطفی (Mula Mustafa Baseskijeمارشال تیتو (Maršala Tita) و روردخانه‌ی زیبای «میلیتسکا» (Miligacka) چرخیدیم ... بقیه‌اش رو خودتون در ویدیوی زیر ببینید: 👇👇👇👇👇
63.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گردش در شهر سارایوو ... ✍️ گشت و گذار یک روز من و خانواده‌ام به همراه دستیار خوبم «رضوان واراکی» در سال 1375 شمسی را در این ویدیو ببینید. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻خاطرات محسن محبوبی🔻 ✍️ زندگی در شهر سارایوو سخت بود، دائم آب و برق قطع می‌شد، حتی تا دو سال بعد از جنگ نیز روزی دو بار ... و هر بار، چندین ساعت برق و مخصوصاً آب قطع می‌شد، گاهی در هنگام بی‌برقی مجبور می‌شدیم هفت طبقه ساختمان را بدون آسانسور، آنهم در تاریکی مطلق طی کنیم تا برسیم به آپارتمان مسکونی خود. 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
🔻از سویی دیگر، فشار کاری روی من بسیار زیاد بود؛ روزها وقت خودم رو صرف فیلمبرداری، تدوین و ارسال گزارش‌های خبری تصویری از حوادث بوسنی جهت پخش در اخبار شبکه‌ی یک سیما می‌کردم؛ و برای تولید برنامه‌های مورد نیاز دیگر شبکه‌های سازمان صدا و سیما مثل «شبکه یک» و «سیمای بوسنیایی» و ... غالباً شب‌ها تا صبح در این استودیویی که خودم آن را ساخته بودم، کار می‌کردم. 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
✍️ یادم میاد ... گاهی در نیمه‌های شب، هنگامی که از استودیوی دفتر به خونه باز می‌گشتم، توی خیابان‌های شهر «سارایوو» من بودم و سگ‌های زیادی که در حال پارس کردن بودند، جوری واق واق می‌کردند و خودشون رو به من نزدیک می‌کردند که هر آن احساس می‌کردم که الانه که به من حمله کرده و یه لقمه چپم کنن، این داستان تقریباً هر روز و هر شب ادامه داشت و ... 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
🔻این شیوه‌ی کار سخت و زندگی برای خانواده من و مخصوصاً پسر کوچک‌ام «علیرضا» طاقت فرسا شده بود، تا اینکه یکی از مدیران «صدا و سیما» به شهر «سارایوو» آمدند و وقتی حال آشفته و خسته‌ی مرا دیدند به من گفتند: ✍️ به عنوان مدیر بالاتر ... به تو دستور می‌دهم که از این لحظه به بعد، تو موظفی و باید هفته‌ای یکبار به «چشمه ورلابوسنا» (Verlo Bosne) در خارج از شهر «سارایوو» رفته و در اونجا کباب درست کنی و بخوری (به استراحت و تفریح بپردازی) در غیر این صورت، سخت توبیخ خواهی شد. این در حالی بود که من در حدود یکسال و نیم بود که نتوانسته بودم از شدت سنگینی و سختی کار، استراحت کنم چه برسه به تفریح ... !! 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
🔻دستور مافوق خود را که از امور بین الملل صدا و سیمای تهران به سارایوو آمده بود را اطاعت کرده و سعی کردم هفته‌ای یک بار برای تفریح و تمدد اعصاب به همراه خانواده به «ورلو بوسنا» بروم؛ تصویری که مشاهده می‌کنید (تصویر فوق) چشمه‌ای کوچک در «ورلو بوسنای» شهر سارایوو است که هر هفته ما در کنارش می‌نشستیم و جای شما خالی جوجه کبابی درست می‌کردیم و با صدای آرامبخش پرندگان و بوی خوش و طعم بسیار عالی و لذیذ می‌پختیم و نوش جان می‌کردیم ... 👌👌 ✍️ باید اقرار کنم که ما چند هفته‌ای بیشتر موفق به اجرای دستور مافوق خودم نشدیم ... چون کارهای استودیوی دفتر دوباره زیاد شد؛ جاتون خالی در روز‌های تعطیل به «ورلو بوسنا» سارایوو می‌رفتیم و در کنار این چشمه کوچک، کباب درست می‌کردیم. در «ورلو بوسنا» هفت تا چشمه‌ی آب بسیار زیبا وجود داشت، یکی از آنها آنقدر بزرگ بود که به آن «چشمه رودخانه» می‌گفتند؛ اما از این میان، یک چشمه بسیار بسیار کوچک (تصویر فوق) و به اندازه یک تشت بزرگ آب بود که از دل سنگ‌ریزه‌های کف آن، آب بسیار زلالی می‌جوشید و جاری می‌شد ... یه جورایی این چشمه زیبا انگار شده بود، چشمه اختصاصی من و خانواده‌ام در «ورلو بوسنای» شهر سارایوو ...👌👌 ✍️ من نمی‌توانم احساس خودم را با کلمات توصف کنم، اما چشمه «وِرِلو بوسنا» در شهر سارایوو (Vrelo Bosne Sarajevo) واقعاً «قطعه‌ای از بهشت» بود ... خودتان ویدیوی زیر را ببینید و با احساس آن روزهای ما شریک شوید: 👇👇👇👇👇
47.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چشمه «وِرِلو بوسنا» در شهر سارایوو (Vrelo Bosne Sarajevo) قطعه‌ای از بهشت» ...👌 ✍️ یاد باد آن روزگاران یاد باد •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
✍️ لازم به ذکر است که؛ من فقط چند هفته بیشتر نتونستم به دستور مافوق خود که از امور بین الملل صدا و سیمای تهران به شهر سارایوو آمده بود، عمل کرده و وفادار باشم؛ چون بعد از مدتی؛ دوباره کارهای استودیویی دفتر صدا و سیما در سارایوو زیاد و زیادتر شد، بطوری که پسرم علیرضا اون طفل معصوم 4 ساله، گاهی آنقدر از این وضع کلافه می‌شد و بهانه می‌گرفت که اشکش در میومد و من مجبور بودم که به جای تفریح؛ هرشب او را با خواندن کتاب داستان، نمایش فیلم و حتی گوش کردن به نوارهای قصه‌ای که خودم با صدای خودم و با 27 صدای مختلف در استودیوی دفتر ضبط کرده بودم ... و یا با نواختن موسیقی او را سرگرم و کمبودهای او را جبران کنم. بزودی ویدیوهایی از کلافگی‌های او را در همین کانال به اشتراک خواهم گذاشت تا حال و هوای اون روزهای سخت و طاقت فرسای ما را بیشتر درک کنید ... !! 😭 تصویر فوق، کتاب‌های قصه و نوارهای ویدیویی را نشان می‌دهد که بوسیله آنها، این کودک چهار ساله را سرگرم داستان‌های هزار و یک شب خود می‌کردیم. 👇ادامه‎ی خاطرات من در سارایوو 👇
سارایوو - علیرضا محبوبی - چهار سالگی 🔻پنجشنبه 24 آبان 1375🔻 ✍️ یادمه بوسنیایی‌ها یه موسیقی فولکلوریک خیلی خیلی قدیمی داشتند به نام «کادیا پوژو نا بمباشو» (Kad ja pođoh na Bembašu) که اون رو بهش یاد داده بودم و او با اُرگ آنرا با دستان کوچکش می‌نواخت و گاهی همزمان با نواختن آن، آواز هم می‌خواند. یه موسیقی دیگر ایرانی هم به نام «خوابهای طلایی» بود که اون رو هم خیلی دوست داشت؛ حالا من شما را می‌برم به ده‌ها سال پیش و ضمن نشون دادن فضای تنگ و تاریک و دلگیر و البته نوستالژیک آپارتمان و محل زندگی خودم در شهر سارایوو ( Sarajevo) در سال 1375 و در اونجا دو موسیقی «خواب‌های طلایی» و «کادیا پوژو نا بمباشو» را با دستان کوچک علیرضا براتون می‌نوازیم، لطفاً ویدیوی زیر رو ببینید: 👇👇👇👇👇
48.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خواب‌های طلایی در شهر سارایوو •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi
🔻عکس فوق (عکس یادگاری من) با یکی از گروه‌های سرود شهر سارایوو به رهبری «منصور مالکیج» است؛ در بوسنی به سرود «الهیه» (ilahije) گفته می‌شود. ✍️ من و «محمد علی انوشه» در سال 1375 شمسی 20 عدد «الهیه» با گروه‌ سرود شهر سارایوو به رهبری «منصور مالکیج» ساختیم که ان شاءالله به تدریج این سرودها (الهیه‌ها) را براتون در کانال خاطرات سارایوو به اشتراک خواهیم گذاشت؛ مردم مسلمان بوسنی علاقه زیادی به اهل بیت (علیهم السلام) دارند؛ پس از پایان جنگ در بوسنی، غربی‌ها و مخصوصاً وهابی‌ها جو سنگینی را بر علیه ایران ایجاد و تلویزیون‌ها و رادیوهای زیادی را برای تهاجم فرهنگی در بوسنی تأسیس کردند! جامعه اسلامی و مذهبی بوسنی نیز به منظور مقابله با تهاجم فرهنگی دشمنان خود، دست به کار شده و گروه‌های مختلف موسیقی کر (Hor) را با سرودهای حماسی و با موضوعات مذهبی و انقلابی راه‌اندازی کردند. گروه کُر کوثر (Hor Kewser) یکی از بهترین اقداماتی که در مقابله با تهاجم همه‌جانبه فرهنگی غربی‌ها و حتی شرقی‌ها به عروس شهرهای اروپا (سارایوو) انجام داد و در حال حاضر نیز انجام می‌دهد، ساخت موزیک ویدیو‌های (Music Video) اسلامی بود. گرچه این سرودها (الهیه‌ها) در مقایسه با تهاجم فرهنگی همه‌جانبه غربی‌ها بسیار ناچیز بود، اما نمود بسیار خوبی در بوسنی داشت. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• 🔻به کانال خاطرات سارایوو بپیوندید: @Sarajevo_Mahboobi