eitaa logo
گروه فرهنگی ثارالله🇵🇸
101 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
410 ویدیو
4 فایل
الْقاٰعِدُالْاَعْلٰي سَیِّدْعَلِي خَآمِنِهْـ اِ ـي: {مجٰآٰلُـ اْلْثقٰآفَةْـ هُوَ مِيْدٰآنُـ اْلْجَهٰآٰدْ}.
مشاهده در ایتا
دانلود
..‌. «یـٰا‌ذَالجَـلال‌ِو‌َالاِڪرآم'🌸'» ‹اۍ‌صـٰاحِب‌شُڪوه‌وَ‌بُزرگـوارۍ..'❤️'› ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
این روزها در خانه علی را که میزنی خودت را معرفی کن... بگو: [اللهم أنّی اعتقد حُرمةَ صاحب هذاالمشهد الشریف..] +خدایا من به حرمت این خانه و صاحبش اعتقاد دارم:)♥️ -یافاطمه‌الزهرا-🌱
مَردی که کنده بود درِ قلعه را زِ جا وا می‌کند پَس از تو در خانه را به زور . .
خورشید در تابوت تو غروب کرد و ملائک به عشق دیدار تو به سجده افتادند و عروج خونینت را خدا خود به نظاره نشست ، تا زخم هایت را خود مرهمی نهد و چشمه کوثرش را با تو به طهارت رساند حضرت مادر...💔 به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه ی زهرا (س) به منظور برگزاری هر چه با شکوه تر مراسم و پذیرایی شایسته تر از عزاداران فاطمی، موکب ثارالله آمادگی خود را برای دریافت نذورات و کمک های شما عزیزان اعلام می دارد. https://eitaa.com/Sarallah_hosein
از‌من‌نکردی‌خواهشی‌نُه‌سال حالا‌که‌چیزی‌خواستی .. تـٰابوت‌‌میخواهۍ؟!💔
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏ کاش جان میدادم با ناله‌هایم... +آخرین‌عاشقانه‌های‌علی‌‌-ع‌با‌زهرایش🥀
در نجف باش زائر زهرا عاشقان در مزار یکدگرند !..💔
-زهرا نگاهی به علی انداخت و فرمود: نَفسی لِنَفسِکَ الوِقاء فدایت شوم.. جانم سپر جان توست علی..💔 -یا‌فاطمه‌الزهراء-🌱
بی محلی به علی سنّت بازار شده نفسم ، هم نفست بی‌کس و بی‌یار شده ..💔
من‌سراغ‌هرکسی‌رفتم‌دلم‌رازدشکست غالبااین‌لحظه‌هامادربه‌دادم‌میرسد:)💔
🖤🥀 مادر دعامون کن ... دل ماهم مثل پهلوی شما شکسته ...
با چشمهای نیمه بازت گاه گاهی چشمان خیس و خسته‌ام را کن نگاهی
وقتی تنورِ خانه روشن شد برایت گفتم خدا را شُکر کم‌کم رو براهی
دستاس را چرخاندی اما رنگِ خون شد دستاس فهمید از نگاهت بی گناهی
از بس به پای گریه هایت آب رفتی چون پوستی بر استخوانی، مثلِ کاهی
پهلو به پهلو می‌شوی و میچکد خون از زخمهایِ پیکرت خواهی نخواهی
از دردِ شانه، شانه میاُفتد زِ دستت خون می‌نشیند کنجِ لبهایت زِ آهی
در خواب بودی چادرت را باز کردم شاید ببینم چهره‌ات را در پگاهی
دیدم که پائین تر زِچشمان تو پیداست زخمِ عمیقِ پنج انگشتِ سیاهی
این چند شب ازسرنوشتم روضه خواندی از سرگذشتم، ازجدایی،بی پناهی
گفتی غروبی شعله می‌پیچد به بالـم گفتی که می سوزم میانِ خیمه‌گاهی
در حلقه‌ی نامحرمان و نیزه داران هرجا که می‌گردم ندارم تکیه گاهی
زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان..💔