eitaa logo
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
2.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
202 فایل
شهیدان راه درست روانتخاب کردند خدا هم برایِ رسیدن به مقصداونا رو انتخاب کرد:))✨ . "اومدیم تا درکناره هم مبارزه به سبک شهدا رو یادبگیریم:((😉🔥 . در صف لشکر علی منتظر اشاره ایم منتظر فدا شدن در حرم سه ساله ایم((❤️‍🩹 پشت خاکریز: @Sarbazharm
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚 💚 #𝙿𝙰𝚁𝚃_43 🧡 🎻 خانم‌مقدسی: من‌و مثل خواهر بزرگترت بدون، خیلی دوست دارم کمکت کنم. _لطف دارید شما. خانم‌مقدسی: بگذریم، ازت یه خواهشی داشتم. _خانم مقدسی شما باید امر کنید. خانم‌مقدسی: نه امری نیست، راستش ما یه حاج‌خانم پیری داریم که از آشناها هستند، پرستارشون یه چند روزی مرخصی گرفتند و رفتند، ما هم دنبال پرستار خیلی گشتیم و چند تا هم بردیم پیششون ولی خب قبول نکردند، چون این حاج‌خانم ما یکم حساسه، ازت می‌خوام سه روز این کار رو برام انجام بدی. _چه کاری؟ خانم‌مقدسی: تو اخلاقت خیلی خوبه، مطمئنم حاج‌خانم توی اولین نگاه عاشقت میشه، ازت می‌خوام سه روز پرستاری این حاج‌خانم مارو به عهده بگیری. در جواب خانم مقدسی فقط سکوت کرده بودم. خانم‌مقدسی: راستی اینو یادم رفته بود بگم، حقوقی که دریافت می‌کنی دوبرابر حقوق کار توی بیمارستانه، پس از این لحاظ خیالت راحت باشه. _نه مسئله پولش نیست، آخه کار بیمارستان رو چیکار کنم؟ خانم‌مقدسی: برات مرخصی رد می‌کنم، ببین اگه دوست نداری یا هرچیز دیگه‌ای بهم بگو، مطمئن باش ناراحت نمیشم. لبخندی زدم و گفتم: _باشه، فقط باید خونواده‌ام هم اجازه بدند. خانم‌مقدسی: اجازه میدن، خونه‌این حاج‌خانم هم زیاد از خونه‌تون دور نیست. خانم‌مقدسی کلید انداخت و در رو باز کرد. خانم‌‌مقدسی وارد حیاط شد و گفت: -حاج‌خانم خونه‌‌ای؟ از داخل خونه صدای خانمی اومد که گفت: -بله زهرا جان، خونه نباشم کجا باشم. خانم‌مقدسی به من اشاره کرد که بیام تو. وارد حیاط شدم و در رو پشت سرم بستم. حاج‌خانم از خونه بیرون اومد و بالای پله های حیاط ایستاد. خانم زیاد پیری نبود و لبخند دلنشین روی لبش حس دلنشینی بهم می‌داد. خانم‌مقدسی: یادته می‌گفتم یه خانم پرستاری هست ماه، خوش‌اخلاق، نجیب؟ خانم مقدسی به من اشاره کرد و ادامه داد: -ایناهاش، اسمش هدیه اس. حاج‌خانم نگاهی به من کرد که سرم رو تکون دادم و گفتم: _سلام. حاج‌خانم: علیک سلام، زهرا ازت خیلی تعریف می‌کرد. _خانم‌مقدسی جان لطف دارند، وگرنه ما هم پر از بدی‌ایم. حاج‌خانم: به نظر میاد دختر خوبی هستی. خانم‌مقدسی: بله گفتم که بهتون. حاج‌خانم: باشه بیاید تو. خانم‌مقدسی: من دیگه میرم، این هدیه و اینم شما. خانم مقدسی دستم رو گرفت و گفت: -ببینم چیکار می‌کنی، من دیگه برم که کلی کار دارم. لبخندی زدم و بعد از رفتن خانم‌مقدسی وارد هال خونه شدم. شیشه‌های در رنگی بودند و نور آفتاب رنگ‌هاش رو داخل خونه پخش کرده بود. پشتی های زیبا و خوشرنگی که دور تا دور خونه چیده شده بودند زیبایی خاصی به خونه داده بود. با صدای حاج‌خانم بهشون‌ نگاه کردم. حاج‌خانم: میخوای تا شب همونجا وایستی؟ بیا برای خودت چایی بریز. _چشم، برای شماهم بریزم؟ حاج‌خانم: برای منم بریز. وارد آشپزخونه شدم، با دیدن سماوری که اونجا بود برقی داخل چشمانم زده شد. چقدر از این سماورا خوشم می‌اومد. دو تا استکان چایی ریختم و جلوی خودم و حاج‌خانم گذاشتم. روبروی حاج‌خانم نشستم و به بافتنی توی دستش نگاه کردم. ادامـه‌دارد . . . بھ‌قلـم⁦✍🏻⁩"محمد‌محمدۍ🧡" 💚 🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚 💚 #𝙿𝙰𝚁𝚃_44 🧡 🎻 _حاج‌خانم؟ شما بافتنی رو از کی یاد گرفتید؟ حاج‌خانم بعد از کمی‌مکث گفت: -از مادر خدابیامرزم. _خدا بیامرزتشون، خیلی قشنگ می‌بافید. حاج‌خانم نگاهی به من کرد و گفت: -تو شوهر کردی؟ لبخندی زدم و گفتم: _بهم چی‌ می‌خوره؟ شوهر کرده باشم یا نه؟ حاج‌خانم: انقدری که تو زبون داری معلومه که شوهر نکردی! لبخند روی لبم رو پر‌رنگ تر کردم و گفتم: _درست گفتید، شوهر نکردم. حاج‌خانم: خواستگار چی؟ خواستگار داشتی؟ _اوهوم. حاج‌خانم: چند تا! لحظه‌ای مکث کردم و گفتم: _یکی. حاج‌خانم: بعد حتما توام طاقچه بالا گذاشتی و جواب رد بهش دادی. لبخند غمگینی زدم و گفتم: _نه، بهش جواب مثبت دادم. حاج‌خانم دست بافتنی‌اش کشید و گفت: -پس چجوری شوهر نکردی؟ _قضیه‌اش مفصله، تا دم در محضر رفتیم ولی خب نشد. حاج‌خانم چشماش رو ریز کرد و گفت: -یعنی چی نشد؟ با بغض توی گلوم گفتم: _خواستگارم جلوی در محضر تصادف کرد و بردمش بیمارستان، بعد هم خونواده‌اش انگ بد قدمی بهم زدن و همه چیز رو بهم ریختند. حاج‌خانم دستم رو توی دستش گرفت و گفت: -هنوز دوسِش داری؟ _نمی‌دونم شاید. قطره اشکی‌توی چشمم جمع شد که ادامه دادم: _بگذریم، شمارو هم ناراحت کردم. حاج‌خانم: تورو که می‌بینم یاد دخترم می‌افتم. _دخترتون کجاست؟ حاج‌خانم سرش رو تکون داد و گفت: -با یه پسره قرتی ازدواج کرد و رفت آتیش! لبخندی زدم و گفتم: _اتریش حاج‌خانم. حاج‌خانم: حالا هر جهنم دره‌ای که هست. خنده‌ای کردم و گفتم: _نوه هم دارید؟ حاج‌خانم: آره، اونم دوتا، یه دختر یه پسر. _خدا نگهشون داره براتون. با دیدن کتاب‌های روی طاقچه بلند شدم و گفتم: _این کتابا مال کیه حاج‌خانم؟ حاج‌خانم: مال غلامرضاست، خدابیامرزتش، همیشه برام کتاب می‌خوند. _آقاتون بودند؟ حاج‌خانم: آره، مرد بود مرد، نه مثل این جوونای نازک نارنجی امروز، قدم که برمی‌داشت زمین زیر پام می‌لرزید. لبخندی زدم و گفتم: _همه این کتابا رو خوندید؟ حاج‌خانم: خودم حوصله‌اش رو نداشتم، ولی غلامرضا همه‌اش رو برام خونده بود. ادامـه‌دارد . . . بھ‌قلـم⁦✍🏻⁩"محمد‌محمدۍ🧡" 💚 🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
²پارت تقدیم نگاهتون🌷
حتمأ بخونید نخونده پاک نکنید!👇🏻👇🏻👇🏻 ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را از اول بخوانيد،،، گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم" گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم کنيد!! من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام! با لبخندي جوابم را دادند و گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود" آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه! ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟ گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند" حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!" گفتند:"بله" و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند" به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟" گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي" حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟" گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست" دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!! آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند...به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد" ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت.... رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛و برادرهايم که همين کار را ميکردند...من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند" اي کاش نماز صبح را خوانده بودم اي کاش نماز قيام را خوانده بودم اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه...و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم...مسبب نميشدم...سنگدل نميبودم...معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم... آيا تو شنيدي چه گفتم؟ و اگر پخش کردن اين مطلب تو را خسته ميکند اين کار را نکن چون تو لياقت ثوابش را نداري...و روزي ميآيد که تو در قبر قرار خواهي گرفت؛و آرزو خواهي کرد که اي کاش اين مطلب را فرستاده و پخش کرده بودي اين جمله که حتي چند ثانيه وقتتون رو نميگيره انقدر ثواب داره که حتي تصورش رو هم نميتوني بکني پيامبر صلى الله عليه وسلم ميفرمايد: اگر همه اسمانها و زمين در يک کفه ترازو و لا اله الا الله در کفه ديگر ترازو باشند وزن لا اله الا الله بيشتر است پس با افتخار اين جمله را بگو و براي افرادي که ميشناسي بفرست تا در کمترين زمان صدها و شايد ميليونها نفر اين ذکر گرانبها را بگويند و شما هم ثواب ببري بدون شک کسب ثواب در اسلام بسيار اسان است پس در کپي و پيست کردن اين متن دقيقه اي درنگ نکن چون شايد همين کار شما باعث نجاتتون در اخرت بشود ان شاء الله مردي در حالي که به قصرها و خانه هاي زيبا مينگريست به دوستش گفت: وقتي اين همه اموال رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم. دوست او دستش رو گرفت و به بيمارستان برد و گفت.: وقتي اين بيماريها رو تقسيم ميکردن ما کجا بوديم!!!! خدايا واسه داده ها و نداده هات شکر... اول اينکه بر جمال و آل محمد يه صلوات بلند بفرست. دوم اينکه اگه حضرت محمد ارزششو داره اينو براي تمام ادمهای ليستت بفرست.؛حتی برای گروه ها
«✒️📓» یھِ‌ج‌ـٰانوشتھ‌ِ‌بود... مشتۍشھـٰادت‌یعنۍ: متفـٰاوت‌بھ‌پـٰایـٰان‌برسیـم! وگرنھ‌مرگ‌پـٰایـٰان‌همہ‌ۍقصہ‌هـٰاست..!(:🖐🏻
- بھ‌ افرادی‌ڪھ‌نمازهایشان‌ قضا‌میشد ... میفرمودند‌ڪھ‌سوره‌یس‌ و‌زیارت‌‌عاشورا‌بخوانید ؛ تا‌قلبتان‌ازظلمات‌وتاریڪے‌بھ‌نورِقرآن وزیارت‌عاشورا‌روشن‌؛وهدایت‌شود♥️ آیت‌الله‌حق‌شناس✨ 🌸
میدانم‌چِہ‌خون‌هاریختِہ‌شد ڪہ‌من‌بِمانم،حِجاب‌و‌عفت‌بمانند... چہ‌وَصیت‌هانوشتہ‌شد‌ ڪہ‌بہ‌من‌بِگویند‌ما‌رَفتیم‌اما‌تو حَواسَت‌بہ‌یادگارِ‌مادَرت‌باشد:) نگذار؎حُرمتش‌رابریزند" پس‌باافتخارمۍپوشَمش‌وبا‌اِفتخار مےگویم‌یادگارزَهرا‌را‌برسردارم:)🌸
دورت‌بگردم توکجایی‌که‌جهان‌بی‌تو‌،به‌هم‌ریخته‌است! تورابه‌العجل‌های‌دل‌های‌پاک می‌دهمت‌قسم‌،فقط‌بیـاآقـای‌من..💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی‌گفتن‌جمهوری‌اسلامی‌به‌بم‌بست‌رسیده 😂 "@Sarbazeharamm _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
ﺭﻭﺯ‌ﻗﯿــﺎﻣـﺖﻧﯿﮑـی‌ﻫﺎمــان ‌رﺍﺑـﻪ‌ﻣﺤﺒـــﻮﺏ‌ﺗﺮﯾـﻦﻓـــــﺮﺩ‌ ﺯﻧﺪﮔﯿمــانﻧﺨـﻮﺍﻫیــــم‌ﺩﺍﺩ... ﺍﻣـﺎ‌مجـﺒــﻮﺭﻣﯿﺸﻮیـم‌بـﻪﮐﺴﯽ ﻧﯿـﮑﯽ‌ﻫﺎیمـانﺭﺍﺑـﺪﻫیـم ﮐﻪﺍﺯﺍﻭمـﺘﻨﻔــﺮﺑﻮﺩیـم ﻭﻏﯿﺒﺘﺶ راﮐﺮﺩیم!!! حق‌الناس... اوج‌‌حمــاقت‌است‌نه‌زرنـگی‌! زرنگی‌بندگی‌خداست
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
چطور از تو قطع امید کنم از تویی که خوبی هایی در حقم کرده ای که حتی نخواسته بودم!🥲 نکند میخواهی وابسته ی یکی مثل خودم شوم!💔🍂 +بسیار زیبا🤍 "@Sarbazeharamm"  _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
امام رضا علیه السلام فرمودند : 🔹 و کسی که هشت روز از را روزه بگیرد درهای هشتگانه بهشت به روی او گشوده می گردد؛ 🔸و کسی که پانزده روز از ماه رجب را روزه بگیردخداوند هر خواسته و حاجتی داشته باشد برآورده می کند مگر ان که درخواست گناه و یا درخواست قطع رحم کند؛ 📚 بحارالانوار .ج۹۷.ص۴۲-۳۲
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
_
یعنی چی؟ یعنی همین الان حکم رهبر رأی دادنِ و ما مأموریم به انجام! _بارأی ندادن: تو الان داری آینده اتو و امور کشور رو به کسانی میسپری که خودت انتخابشون نکردی! که خودت قبولشون نکردی!! برای تو قابل قبوله؟ "@Sarbazeharamm _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
✍🏻 میگفت: گوشی رو گذاشتم کنار و گفتم براچی باید رأی بدم باز انتخابات شد و دوباره همه شروع کردن کلافه شدم دقت کردم دیدم بحث چندنفر از مهمانانمون هم دقیقن سر انتخاباتِ جالب بود رفتم کنارشون نشستم و گفتم: الان با این اوضاع رأی دادن یعنی چی؟ من که رأی نمیدم و مجبورم نیستم شماها الان برای چی میخواین رأی بدین؟ یکی گفت فلانی از آشناهای خانومم هستن تو این مورد و این مورد کمکم کردن یکی دیگه گفت فلان شخص هم چون همکاریم گفته اگر رأی بیاریم به ماهم تو این مورد مقام میده و کمک میکنه! دیگری گفت باهم همسایه هستیم باهاش صحبت کردم قرارشده شغل پسرمو راه بندازه و سربازی اش... مغزم داشت سوت میکشید من برای این باید بزارم اینا رأی بدن؟؟ که آینده کشورمو با انتخابشون خراب کنن؟؟ کم کم داشتم میفهمیدم  .   .  .
از‌تربت‌حسین‌"علیه‌السلام‌"شفارا‌بیاورید💔(:
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
از‌تربت‌حسین‌"علیه‌السلام‌"شفارا‌بیاورید💔(:
- خسته‌ایم‌ازتعلقات ِ دنیوی‌و روح‌مجروحِ ناشی‌ازگناه‌هایمان .
💞 «جَبَر الله فؤادَ المُتعَبین♥️» -'خدایا آرام کن دل‌هایِ خسته را . .! 🤍
ٻسمـِ‌ࢪَبِ‌النّۅرِو‌الذی‌خَلق‌اڶمَہـد؎.... .قبل.از.خواب 😴 ‼ ✅حضرت‌رسول‌اڪرم‌فرمودند‌هر‌شب‌پیش‌از ‌خواب↯ ¹قرآن‌را‌ختمـ ڪنید «³بار‌سورھ‌توحید» ²پبامبران‌را‌شفیع‌خود‌گࢪدانید «¹بار=اللھم‌صل‌علۍ‌محمد‌وآل‌محمد‌ و‌عجل‌فرجھم،اللھم‌صل‌علۍ‌جمیع‌ الـانبیاء‌و‌المرسلین» ³مومنین‌‌را‌از‌خود‌راضۍ‌ڪنید «¹‌بار=اللھم‌اغفر‌للمومنین‌و‌المومنات» ⁴یڪ‌حج‌و‌یڪ‌عمرھ‌بہ‌جا‌آورید «¹‌بار=سبحان‌اللہ‌والحمدللہ‌ولـا‌الہ‌الـاالله‌ والله‌اڪبر» ⁵اقامہ‌هزار‌رڪعت‌نماز «³‌بار=یَفْعَل‌ُالله‌ُما‌یَشاء‌ُبِقُدْرَتِہِ،وَیَحْڪُم‌ُ ما‌یُرید‌ُبِعِزَّتِہِ» آیا‌حیف‌نیست‌هرشب‌بہ‌این‌سادگۍ‌از‌چنین خیر پربرکتی محروم شویم؟(:" ⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسَّلام‌ُعَلَیْڪ‌َیااَباعَبْدِاللّھ...🖐🏻♥️🌿'!