✨✨✨✨✨✨✨
⊰᯽⊱┈──╌❊╌─⊰᯽⊱
#قسمت_بیست_و_هشتم
#داستان_قصه_دلبری
بسم الله الرحمن الرحیم
همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم .
سید علی خامنه ای
دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی
انتخابمان برای مغازه دار جالب بود .
گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!»
از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم .
اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد
قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود .
بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد .
نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند
از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود .
می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟
از هر دردی سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم
موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل میدادیم و آقا را قانع می کردیم
بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم
حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند
کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش میگفت همان راه را میرفت
از حرکات و سکنات خانوادهاش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟
روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه
کمکم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد
آدم یخی نبود سریع با همه گرم میگرفت و سر رفاقت باز میکرد
با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد
📝به روایت همسر شهید محمدحسین محمدخانی
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
⊰᯽⊱┈──╌❊╌─⊰᯽⊱
#قسمت_بیست_و_نهم
#داستان_قصه_دلبری
چند وقت یکبار یکی دوشب در خانه اش می ماندیم
با آن خانه انس پیداکرده بود ، خانه ای قدیمی با سقف های ضربی .
زیاد می رفت به گوسفندهایشان سر می زد
طوری شده بود که خیلی از جوان ها فامیل می آمدند پیشش برای مشاوره ازدواج ، بعضی شان می خندیدند که «زیر لیسانس حرف بزن بفهمیم چی میگی!»
دختر خاله ام می گفت:
«الان داره خودش رو رحیم پور از رغدی می بینه !»
من هم مسخره اش می کردم :«از رغدی می شناسی؟! ایشون محمد حسین شونه !»
خداییش قلمبه سلمبه حرف می زد ، ولی آخر حرف هایش به این می رسید که «طرف به دلت نشسته یا نه؟»
زیاد هم ازدواج خودمان را مثال می زد
یک ماه بعد از عقد ، جور شد رفتیم حج عمره
سفرمان همزمان شد با ماه رمضان .
برای اینکه بتوانیم روزه بگیریم ، عمره رایک ماهه به جا آوردیم .
کاروان یک دست نبود ، پیر و جوان و زن و مرد .
ما جزو جوان تر های جمع به حساب می آمدیم .
با کارهایی که محمد حسین انجام می داد ، باز مثل گاوپیشانی سفید دیده می شدیم .
از بس برایم وسواس به خرج می داد
در مدینه گیر داده بودم که کوچه بنی هاشم را پیدا کنم.
بلد نبود ، به استاد تاریخ دانشگاهمان زنگ زدم و از او سوال کردم
از باب جبرئیل تا بقیعو قشنگ توضیح داد که حد و حریم کوچه ازکجا تا کجاست..
هر وقت می رفتیم ، عرب ها آنجا خوابیده یا نشسته بودند ..
زیاد روضه می خواند ، گاهی وسط روضه ها شرطه های سعودی می آمدند و اعتراض می کردند
کتاب دستش نمی گرفت ، از حفظ می خواند .
هر وقت ماموران سعودی مزاحم می شدند ، وسط روضه می گفت :«بر پدر همه تون لعنت !» چند بارهم در مسجد الحرام نزدیک بود دستگیرش کنند
با وهابی ها کل کل می کرد ، خوشم می آمد این ها از رو بروند ...
از طرفی می دانستم اگر نصیحتش بکنم که بی خیال این ها شو ، تاثیری ندارد
📝به روایت همسر شهید محمدحسین محمدخانی
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
⊰᯽⊱┈──╌❊╌─⊰᯽⊱
#قسمت_سی_ام
#داستان_قصه_دلبری
دوتایی بار اولمان بود می رفتیم مکه
می دانستیم اولین بار که نگاهمـان به خانه کعبه بیفتد، سه حاجت شرعی ما برآورده می شود.
همـان استاد تاریخ گفت:((قبل از دیدن خانه کعبه، اول سجده کنید.
بعد که تقاضای خودتان را از خدا خواستید، سراز سجده بردارید!))
زودترازمن سرش رو آورد بالا.
به من گفت:((توی مسجدباش! بـگو خدایا کل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت کن، خرج امام حسین کن!))
وقتی نگاهم به خانه کعبه افتادگفت:(( ببین خداهم مشکی پوش حسینه!))
خیلی منقلب شدم.
حرف هایش آدم رابه هم می ریخت ..
کل طواف را بازمزمه روضه انجام
می داد، طوری که بقیه به هوای روضه هایش می سوختند.
درسعی صفا و مروه دعاها که تمام می شد، روضه می خواند.
دعای جوشن می خواند یامناجات امیرالمومنین و من همراهی اش می کردم.
بهش گفتم:((باید بگیم خوش به حالت هاجر!
اون قدر که رفتی و اومدی، بلاخره آب برای اسماعیلت پیداشد،
کاش برای رباب هم آب پیدا می شد!))
انگار آتشش زدم، بلندبلند شروع به گریه کردن
موقعی که برای غار حرا از کوه می رفتیم بالا خسته شدم،نیمه های راه بریده بودم
ودم به دقیقه می نشستم.
شروع کرد مسخره
کردن که:((چه زود پیرشدی! یا داری تنبلی می کنی؟))
بهش گفتم:((من باپای خودم میام، هروقتم بخوام می شینم.
بمیرم برای اسرای کربلا، مردای نامحرم بهشون می خندیدن!))
📝به روایت همسر شهید محمدحسین محمدخانی
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨✨✨✨✨
⊰᯽⊱┈──╌❊╌─⊰᯽⊱
#قسمت_سی_و_یکم
#داستان_قصه_دلبری
بَد. با دِلَش بازی کردم.
نشست، سرش را زیر انداخت و روضه خوانی اش گل کرد ..
درطواف، دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم
باآب و تاب دور و برم راخالی می کرد تا بتوانم حجرالاسود راببوسم
کمک دست بقیه هم بود
مادر شهیدی با دخترش آمده بود طواف و کارهای دیگر برایش مشکل بود.
دخترش هم توانایی بعضی کارها را نداشت.
خیلی هوایشان را داشت. از کمک برای انجام طواف گرفته تا عکس گرفتن از مادر دختر ..
یک بار وسط طواف مستحبی، شک کردم چرا همه دارند مارو نگاه می کنند، مگرظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟!
یکی از خانم های داخل کاروان بعداز غذا، من را کشیدکنار وگفت:((صدقه بذار کنار.. اینحا بین خانما صحبت ازتو و شوهرته که مثه پروانه دورت می چرخه!))
از این نصیحت های مادرانه کرد و خندید وگفت:((اینکه می گن خدا در تخته رو به هم چفت می کنه، نمونه ش شمایین!))
دائم با دوربینش چیلیک چیلیک عکس می گرفت.
بهش اعتراض می کردم:((اومدی زیارت یا عکس بگیری؟..))
یک انگشتر عقیق مستطیل شکل هم داشت که روی آن حک شده بور:((یازهرا)).
درمکه هدیه داد به شعیه ای یمنی ...
وقتی برگشتیم ، گفت:((دیگه دوست ندارم بیام مکه ،باشه تا از دست سعودی ها آزاد بشه !))
📝به روایت همسر شهید محمدحسین محمدخانی
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽⊱
✨✨✨✨✨✨✨
-جاموندن از کربلا بـراۍ خیلیا درد داره و دغدغه شده !
ولی جاموندن از لشکر یوسفزهرا
دغدغہ چَند نفره؟؟! (:💔
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
جوانهای امروز . .
جوانهای انقلابی امروز ،
از جوانهای انقلابی اول انقلاب بهترند .
معرفتشان بیشتر است ،
عمقشان بیشتر است ،
بصیرتشان بیشتر است .
[ آسد علی خامنه ای ]
237_58195221405704.mp3
4.22M
🔺تحدیر (تندخوانی) جزء هفتم قرآن کریم
👤 استاد معتز آقایی
_التماس دعا♥️
☘️🍀🍃☘️🍀🍃
🌸پیامبر اکرم (ص) فرمودند: اگر كسى در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت كند، ثوابش مثل كسى است كه در غير ماه رمضان يك ختم قرآن كرده است.
چی داره اسمت آقای امام حسین که وقتی اسمتو میارن اشکام دستم خودم نیست؟! 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حواشی جالب دیدار هنرمندان با رئیسجمهور
از حضور عباس قادری تا حضور میثم ابراهیمی و علی نصیریان
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
🎥 حواشی جالب دیدار هنرمندان با رئیسجمهور از حضور عباس قادری تا حضور میثم ابراهیمی و علی نصیریان "@
این کلیپ و از دست ندید!!
حتمآ ببینید مهمه
🔸و حالا قاب عکسش در بین الحرمین به عنوان شهید قرار گرفته و رفیقانش به یادش با قاب عکس ، در بین الحرمین عکس میگیرند ...
آری حاج عادل را میگویم
#شهید_عادل_رضایی
「♥️」
🕊 ⃟¦🖇➺•• #꯭ش꯭ه꯭ی꯭د꯭ا꯭نھ
꯭ه꯭َمہ꯭مے꯭گ꯭و꯭ی꯭َن꯭د꯭خ꯭و꯭ش꯭ب꯭ِح꯭ا꯭ل꯭ف꯭ل꯭ا꯭ن꯭ی꯭شَھ꯭ی꯭د꯭ش꯭ُد
꯭ا꯭مـ꯭ّٰا꯭ه꯭ی꯭چڪ꯭س꯭ح꯭َو꯭ا꯭س꯭ش꯭ن꯭ی꯭س꯭ت
ڪِہ꯭ف꯭ل꯭ا꯭نۍ꯭ب꯭ر꯭ا؎꯭ِشَھ꯭ی꯭د꯭ش꯭ُد꯭ن ꯭شَھ꯭ی꯭د꯭ب꯭و꯭د꯭ن꯭ر꯭ا꯭ی꯭ا꯭د꯭گ꯭ِر꯭ف꯭ت...!
꯭د꯭رآ꯭ر꯭ز꯭و꯭ی ꯭شـــ꯭ه꯭ا꯭د꯭ت🥀🖤
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
حالٺڪہگرفتہاسٺ؛
وقتایـےڪہناآرومـے
قرآنوبازڪن
بزارخداباهاٺحرفبزنہ
خداآرومڪردنحاݪدݪِمنوتورو
خیلےخوببلدهـ🍃
کنایه داریوش ارجمند به وطنفروشی #علی_کریمی رو باید با آب طلا نوشت:
«اگر کسی شدی بهخاطر همین وطن بود، حالا که رفتی آن طرف مرز چه شدی؟!»
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
با هر فرمولی حساب کنید فرخنژاد خییییییییییلی کوچکتر از اینه که درمورد استاد علی نصیریان نظر بده :))
همین که #حمید_فرخ_نژاد دردش اومده یعنی راه درسته!
مصادیق شناخت حق و باطل زیاد شدن :)
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
_
دلم برای شهیدان بهانه می گیرد🥲❤️🩹
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
#داستان_عجیب
شخصی گفت:
الله اکبر.
وبعدش دوباره گفت:
لااله الله محمدرسول الله.
وبازهم گفت:
سبحان الله وبحمدسبحان الله العظیم.
ودوباره گفت:
لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالین.
این شخص 70000 هزار نیکی بدست آورده است.
واین شخص خود شما هستید😃♥️
#ثواب_یهویی🌱
{❄️🌨}
•
•
شیطان دائما مراقب شماسـت،
ولی به کسانی که نمازشان را در
اول وقـت می خوانند، کـمـتـر
نزدیک می شود.
✍🏼 آیت الله حق شناس
#التماس_دعا🥲
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌱✨
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ִֶָ
نـامم ز ڪارخانهٔ عشّاق محو بــاد
گر جز محبتِ تــو بُوَد شغلِ دیگرم...((:
#علیمولا
پرچمداری شبکه سه با معلی و محفل
با وجود هجمههای شدید معاندین، از ده برنامه پربیننده تلویزیون هفت برنامه برای شبکه سه است.
+خیلیها می گفتند که معلی و محفل و اینطور برنامههای حزباللهی مخاطب ندارند و جامعه ایرانی بهشون تمایل نداره. حالا کجا نشستند این آمار رو ببینند؟ چشمتون کور باشه هر جا کار حزباللهی بشه خدا برکت میده.
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
😂🤣👍🏻
🔴 تصویری لو رفته از انبار مهمات بسیج!
🔹 طبق گزارشات بدست رسیده ۱۲۰ قبضه ساندیس در یکی از انبار های مهمات بسیج کشف و ضبط شد!
#طنز
🔴 تصویری لو رفته از انبار مهمات بسیج!
🔹 طبق گزارشات بدست رسیده ۱۲۰ قبضه ساندیس در یکی از انبار های مهمات بسیج کشف و ضبط شد!
#طنز
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ڪــمۭــٻۧــڸ
04_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
17.16M
◘تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتـے
مستند صوتی شنود🎙
◘در بیمارستان بقیة الله تهران🙂🖤
⎙کتابش هم چاپ شده رفقا🙂🍁
توصیه میکنم حتما گوش کنید خیلی به تقویت ایمانتون کمک میکنه 🙂🍂
⛗اما قراره در این کانال هر قسمت از فایل صوتـےرو که با صدای خود فردی که تجربه کرده هست روزانه اینجا گذاشته بشه♲
⌂حتــــما حتــــما گوش کنیــــد
خیلـے تاثیر گذاره🙃🍂
قسمت⁴
◌برای گوش دادن قسمت های بعدی میتونین در کانال کمیل باشید 🍂🙂
🚫فلا دوستان ۱۳+ یا ۱۴+ به بعد گوش بدن
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
➔"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
ݕݾࢧ ࢪب ݴࢦݜۿݚݳء ݸ ݴࢦۮیقؾݩ
نام و نام خانوادگی: حمید سیاهکالی مرادی
نام پدر : حشمت الله
محل تولد : قزوین
تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۲/۴
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴
محل شهادت: سوریه،جنوب غرب حلب
مدت عمر: ۲۶ سال
محل مزار : گلزار شهدای قزوین
ݴۮݴمࢬ
حمید سیاهکالی مرادی ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد.
این شهید بزرگوار دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود. در تاریخ دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد.
ایشان توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین و به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیم چی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت.
"@Sarbazeharamm"
_کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ