˼ بِـسْمِ رَبِّ الحُسِینْ ˹
#اَلسَّلامُعَلَیْڪَیااَباعَبْدِاللّھ...♥️'!
#ذِکـرروزسہشَنـبِہ..👀✋🏻••
«یـٰاارحَـمالراحِمیـن'🔗📓'»
‹اۍرَحـمکُنندهرَحمکنندگـٰان..'🖤🗞'›
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
اونایی کہ حس شهادت دارن
بی دلیل نیستا!
خدا یہ گوشہ از سرنوشتتون
براتون شهادتتَ رو نوشته
ولے..اون دیگه با توعه که
چجوری بهش برسے
یا ڪِے بهش برسے..! :)
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
حضرتحیدربہنامفاطمہحساسبود" خلقتازروزازلمدیونعطریـاسبود ، ایڪہبستےراهرادرکوچہهابرفا
یك مرد نبوده است بگویند نامرد است!
این زن ك تو میزنی ناموس علیست...💔
مرگ بزرگترین خسران زندگی نیست
بزرگترین خسران زندگی ، آن چیزی
است که در شما میمیرد
هنگامی که هنوز زندهاید . . .
هدایت شده از ܩܥܼߊܣܥ
چله رو با این متن شروع میکنیم و استارت میزنیم.
زِ پشت پنجره ها دیدگان پر اَشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت
نشان شعله و دود و نوای زهرا را
توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت
دهه فاطمیه تسلیت باد
شروع چله از ۷ آذر تا ۱۷ دی ماه
کاری که برای شرکت در چله باید انجام بدی:
تو این چهل روز هرروز باید زیارت عاشورا بخونید به مدت چهل روز..
تا فردا ساعت ۴.۳۰ صبح اگر خواستید شرکت کنید اسم و فامیلتون رو به این آیدی ارسال کنید.
@alef_213
یاعلی مدد .
دوستان فور کنید شاید کسی تو این چهل روز کسی مشکل و حاجت و.. حل شد .
https://eitaa.com/joinchat/644284848C46737a664f
تفسیر:؛🌸
خداوند این سوره عظیم را به زبان بندگان خود فرمود تا بندگان ما چون به بارگاه ما تشریف و حضور حاصل کنند حضرت ما به این سوال نیاز کنند.از این است که این سوره را تعلیم المسئله نیز مینامند و به این مناسبت در خاطمه ی الفاتحة گفتن امین سنت قرار گرفته شده کلمه امین از قران خارج و معنی ان چنین است (الهی اجابت کن دعای مرا) یعنی ما را به بندگانی که مقبول بارگاه تو اند پیرو ساز و از کسانی که از تو نافرمانی میکنند دور گردان پس نیمه اول سوره فاتحه خداوند را اثنا و ستایش و نیمه دوم بندگان او را نیاز و دعاست•؛:🌸 🌸:؛•
ָ࣪𖡼(آیه۶)
ָ࣪𖡼سوره فاتحة🦋 ֶָ°
هیچ وقت اجازه نده
کسی بهت بگه نمیتونی،
حالا هرکی میخواد باشه خانواده،
دوست آشنا و...
اصلا مهم نیست کیه،مهم اینه ؛
خودت به خودت
باور داشته باشی
درسته وقتی شروع میکنی
قرار نیست همه چیز عالی پیش بره!
ولی این انتخاب توئه
پس تا لحظه تحقق هدف کنار نکش👊❤️
💙
❄💙
💙❄💙❄
❄💙❄💙❄💙
💙❄💙❄💙❄💙❄
#جانم_میرود
#قسمت_35
مهیا سر ڪلاس نشسته بود
اما متوجه نمی شد استاد چه می گفت...
دیشب اصلا نخوابیده بود همه وقتشو صرف طراحی سه تا پوستر ڪرده بود خیلی روشون طرح ها حساسیت نشون داده بود...
حتی برای طرح های استاد صولتی هم اینجوری وسواس نداشت با ضربه ای که زهرا به پهلویش وارد ڪرد از خواب پرید
تا می خواست به زهرا بدوبیراه بگه زهرا با ابرو به استاد اشاره ڪرد
_خانم رضایی حواستون هست
_نه استاد خواب بودم
با این حرفش دانشجوان شروع به خندیدن ڪردند
رو به همه گفت
_چتونه حقیقتو گفتم خو
_خانم رضایی بفرمایید بیرون
مهیا بدون هیچ بحثی وسایلش و جمع کرد
_خدا خیرت بده استاد
قبل از اینڪه از ڪلاس خارج شود استاد گفت
_خانم رضایی لطفا قبل اینڪه برید منزل استراحت ڪنید برید درس منو حذف ڪنید
_چشم استاد
سوار تاکسی شد و موبایلش و دراورد یڪ پیام از همان شماره ناشناس داشت
_زبون دراز هم ڪه هستی
زیاد اهمیت نداد حدس می زد ڪه یڪی از بچه ها دانشگاست ڪه دوست داره یڪم تفریح ڪنه
شماره مریم و گرفت نگاهی به اسمی ڪه برای شماره مریم سیو ڪرده بود انداخت و ریز خندید اسمش و "خواهر مجاهد" سیو ڪرده بود
_سلام مهیا خانم
_سلام مریم جان ڪجایي
_پایگام عزیزم
_خب من طرحارو آماده ڪردم بیارم برات
_واقعا؟؟وای دختر تو دیگه کی هستی
_ما اینیم دیگه هستی بیارم
_آره هستم بیار منتظرتم
مهیا احساس خوبي نسبت به مریم داشت....
اصلا مریم نظرش را در مورد اون تصویری ڪه از دخترای محجبه در ذهنش ساخته بود تغییر داد
_ممنون همینجاس پیاده میشم
بعد حساب کردن کرایه پیاده شد
فاصله ی خیلی کمی تا مسجد بود
به پایگاه رسید بدون اینڪه در بزنه وارد شد
ولی با دیدن صحنه روبه روش شوڪه شد و سرجاش وایستاد...
🌝نویسنده : فاطمه امیری🌝
💙
❄💙
💙❄💙❄
❄💙❄💙❄💙
💙❄💙❄💙❄💙❄