eitaa logo
«سردارشهیدحسین محمدی» شهیدالقدس 🇮🇷 (اولین شهیدمدافع حرم در پردیس)
679 دنبال‌کننده
450 عکس
242 ویدیو
19 فایل
"بسم رب الشهدإ " کانال رسمی شهیدالقدس ومدافع حرم سردار حسین محمدی که به همراه یاران خود درمقر سپاه پاسداران در دمشق به دستورمستقیم رژیم صهیونیستی،ترور وبه شهادت رسید.🥀 شهادت۳۰دی۱۴٠۲♡مزار:گلزارشهدا یافت آباد «بامدیریت خانواده شهید» ادمین↶ @ghods30
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام علي(علیه السلام) «نهج البلاغه»، درباره «زهد» حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید: «او سنگ را بالش خود قرار می داد،لباس خشن می پوشید،غذای بسیار ساده می خورد، چراغِ شب هایش ماه بود،نه همسر و فرزندی داشت که او را غمگین سازد،نه مالی داشت که او را به خود مشغول دارد و نه طمعی که خوارش کند،مرکبش پاهایش بود و خادمش دست هایش» 📙خطبه160 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷
🔹۴ دی ۱۴۰۲ سالروز شهادت سردار شهید سیدرضی موسوی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 چهارم دی ماه ۱۴۰۲ بود که در حوالی بعد از ظهر، صدای انفجار شنیدیم. چند ساعت بعد مثل همیشه پدرم درب خانه را زد ما هم به استقبال ایشان رفتیم، ولی حال و هوای ایشان مثل همیشه نبود، ردّ غم در چهره شون دیده می شد. که به ما گفتند:می دانید کی را شهید کردن؟ گفتیم نه، ولی صدای انفجار را شنیدیم. با ناراحتی گفتند:(سید رضی شهید شد...) خیلی شوک شدیم و باورمان نمیشد.اصلا جمله سیدرضی شهید شد برایمان غریب بود. سرشون را انداختند پایین تا اشک جمع شده در چشمشون را نبینیم. ادامه دادند؛ شب با سیدرضی جلسه داشتم... اینجا بود که حس کردم "بابا از شهادت جامانده" یعنی از حالاتشون حس میشد که جامانده اند. _بهمون اطلاع دادن که فردا شب ۵ دی ماه ، شهید سیدرضی را تشییع میکنند. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ابتدا رفتیم حرم حضرت رقیه(س) ،روضه ای خوانده شد و پیکر را بردن سمت ضریح؛ همه بی تاب و غمگین بودند انگار دوباره حاج قاسم شهید شده...! تابوت را بردن حیاط حرم ، کنار تابوت نشستیم و با همسر شهید سیدرضی همدردی کردیم. تابوت را که بردند، و حیاط کمی خلوت شد،یک دفعه ای بابا را دیدم و انگار که چشمانم برق زد،یه نور عجیبی داشت ؛به هم دیگر زیارت قبول گفتیم و رفتیم سمت زینبیه. پیکر را داخل حرم حضرت زینب تشییع کردند و جلوی در همسر سیدرضی را بدرقه کردیم و سیدرضی راهی کربلا شد و بعد هم ایران. به خانه مان که رسیدیم به پدرم گفتم: بابا چقدر داخل حرم حضرت رقیه متفاوت بودی، نمی دانم چطوری بهتون بگم ،لبخند ریزی زد و گفت چرا؟گفتم نمی دونم هم مثل همیشه خیلی خوشتیپ بودی با کت قشنگت هم خیلی نورانی... الان به اون شب فکر میکنم میبینم،اون نور شهادت بوده که در چهرشون دیده میشد و ۲۶ روز بعد پدرم هم به شهادت و آرزوی قلبی خودش رسید... 🔹به روایت فرزند(دختر) سردار شهید حسین محمدی. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨آيه 170 آل عمران ✨ 🍃فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ 🌷ترجمه: آنان بخاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده، شادمانند و به كسانى كه به دنبال ايشانند، ولى هنوز به آنها ملحق نشده اند، مژده مى دهند كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷
♥️⃟⃟🍃 ✨ چنین‌فرمود‌مهربان‌پروردگار هر کس بنده مؤمن مرا بیازارد، باید با من اعلام جنگ کند. 📚کافی ج۲,ص۳۰۵ ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷
همیشه گریه های زیر باران ماجرا دارد که یک سر در پشیمانی، سری هم در وفا دارد میان خاطراتت آنچنان بر سینه می کوبم که ثابت می کند یک دست هم، گاهی صدا دارد نبودت روزهایم را به قدری بی هویت کرد که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تو رفتی ردِ پایت بر دلم ماند" و داغِ زخم هایت بر دلم ماند تو رفتی و شدم تنهای تنها وتنها ماجرایت بر دلم ماند من و اندوه و بغض ونم‌نم ابر همیشه این هوایت بر دلم ماند غزل خشکید و واژه شد پریشان و بیتِ انتهایت بر دلم ماند 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷
🔵نقاشی محمدحسن که مزار پدرشهیدش را کشیده و ابرها و خورشیدهم گریه میکنند . 🌧☀️🌦🌧☀️🌦 در دنیای کودکانه ی بچه ها نقاشی خیلی مهم است. ذهن کودک رابانقاشی میتوان فهمید. محمدحسن پسرکوچک مان خیلی خیلی به پدرش وابسته بود وعلاقه شدیدی بهم داشتند. سوریه که بودیم ایام تعطیلات و شنبه ها، گاهی به محل کار پدر میرفت وباهم بودند. روزی که پدر شهیدشد روزشنبه بود✨ و محمدحسن گریه میکرد و میگفت امروز شنبه اس ... چرامن نرفتم؟ چرا با بابا نبودم؟ کاش باهم بودیم.... وحالا درتمام نوشته ها و نقاشی هایش اثر از خاطرات پدر و یاد پدر موج میزند. همه ی نامه هایی که برای پدرش مینویسد یا نقاشی هایی که میکشد بسیار زیاد است و اینطور ارتباط برقرار میکند با وجود پر مهر پدر و میداند پدرحضور دارد.... ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓  @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷