eitaa logo
🌷حاج قاسم یک مکتب است🌷
3 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
مرد میدان
مشاهده در ایتا
دانلود
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙کربلایی ▪️دل‌آرام‌جـهان‌،‌آرزوی‌مـن‌یا‌صاحـب‌الـزمان ▪️زمینه 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「کلیپ اَࢪزِشِے」 ♥️ باصدای ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ………‹🌹🍃࿐›………
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
●`بسم الله قاصم الجبارین● 🎥 نماهنگ حماسی «ناصر الحسین(ع)» باصدای حاج محمود کریمی 🌹به یاد سردار دل‌ها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷 🌹 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ………‹🌹🍃࿐›………
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می پرستم تو را..... زیباترین رهبر دنیا....😍😍 ای ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ………‹🌹🍃࿐›………
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت حاج‌ قاسم‌ سلیمانی 1️⃣ روستازاده 🌱 عاشق فرارسیدن بهار بودم، زمستان ما بسیار سخت بود. و پلاستیکی که به آن «بشور و بپوش» می‌گفتیم و ایران، زنِ کرامت، آن را می‌دوخت، بدون هرگونه زیرپوش یا روپوش به تن ما بود. بعضی وقت‌ها از شدت سرما، چادر شب یا چادر مادرمان را دورمان می‌گرفتیم. ⭐ مادرم با چارقَدِ خودش دور سرم را محکم می‌بست که به تعبیر خودش، باد توی گوش‌هایم نرود. از شدت سرما دائم در حال دندان گریچ* بودیم. مادرم زمستان‌ها مقداری مائده* خشک‌شده که مثل سنگ بود (شلغم پخته‌شده خشک‌شده) به ما می‌داد. جویدن یک شلغم نصف روز طول می‌کشید. مقداری شیشْت (سنجد) و گندم برشته و مغز هم، بعضی وقت‌ها می‌داد و بعضی وقت‌ها نمی‌داد. ❄️ عمدتأ زمستان‌ها من و خواهر و برادرانم سيبو (سیب‌زمینی) زیر آتش چال می‌کردیم، می‌پختیم و می‌خوردیم. به محضی که آسمان باز می‌شد، به سمت آفتاب می‌رفتیم و کنار خانه صمد که برِ آفتابی خوبی داشت، رو به آفتاب، خودمان را گرم می‌کردیم. کم‌کم که بزرگ شدم، زمستان‌ها بازی ما برف بازی و کاگوبازی* بود. حسین جلالی از زردلو* می‌آمد و با بچه‌ها بازی می‌کرد. با بی‌رحمی، همه را می‌زد! برای فرار از زمستان و سردیِ شديد آن و سختی، ما در آرزوی فرارسیدن فصل بهار بودیم... ۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✨ | 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت 1️⃣ 🍃 بهار برای ما فصل نعمت بود: اولاً فرار از سرمای جان‌سوز زمستان و دوم اینکه فصل کوچ ما بود. به محض اینکه نوروز تمام می‌شد، پس از اتمام سیزده که زن‌ها معتقد بودند نحس است، ایل ما کوچ می‌کرد به سمت ارتفاعات تَنگَل*: جنگلی تُنُک* با بادام‌های وحشی که در فصل بهار چادرکَن* می شد و باغ بزرگی در تنگل که انواع میوه‌ها را داشت. 🌄 دره عمیق و سرسبز و پر از گردوی بُندر* که از شدت درهم‌تنیدگیِ درختان گردو، آفتاب داخل آن نمی‌افتاد و ده‌ها چشمه‌سار آب از دره‌های کوچک آن جاری بود و رودخانه کوچکی را تشکیل می‌داد. بیدهای بسیار بلند و سپیدارهای سر به فلک کشیده باغ، سایه بسیار بزرگی را درست می‌کرد. مادرم پَلاس* را لب جوی آب میزد و جُغ‌ها را می‌کشیدند. صدای شُرشُر و غلتان آب که از وسط چادر سیاه ما عبور می‌کرد، صفایی می داد؛ اگرچه فقر و زحمت زیاد، فرصت درک این صفا را نمی‌داد.. ‌‌‌‌┄┄┅┅❅┅┅┅┄ *دندان گریچ: همان دندان قريچو یا دندان قروچه *مائده: خوراکی، در معنای عام آن *کاگوبازی: یا کوگ بازی یا کوگوبازی شاید به‌معنای کَبک‌بازی باشد. در منطقه برفی رابُر، کبک زیاد است. کبک‌ها، گاهی از ترس، سرشان را زیر برف می‌کنند یا در برف قایم می‌شوند. کودکان منطقه هم «قایم باشک بازی» را به این نام می‌خواندند *زرلو: یکی از دهستان‌های بخش هنزا در منطقه بافت *تَنگل: تنگل هونی، در ۶کیلومتری جنوب‌شرقی شهر رابر، منطقه ‌ی است پربرف و پرگیاه که مقصد قشلاق عشيرة آنان بوده است. *تُنُک: کم‌پشت و ناانبوه *چادرکَن: در زبان محلی، چادرکن یعنی پر از گل و شکوفه *بُندر: بندر هنزا در ۳۰ کیلومتری شهر رابر مدنظر است. بندر (بن دره) آغاز و ورودی دره را می‌گویند که جایی است خنک و بی‌آفتاب *پلاس: یا سیاه‌چادر عشایری سرپناه اصلی کوچ‌نشینان است. آن را با موی بز می‌بافند و با یک چوب عمود در وسط و چند چوب و طناب در اطرافش سرپا می‌کنند *جُغ: حصاری بوده که با نی می‌ساختند و دور سیاه چادر (پلاس) می‌کشیدند. #۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻💛•° ای کاش قلبهای همه ی ما بخاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد، ای کاش چشم های همه ما به راه دوخته می شد، ای کاش جانهای همه ما ازبیقراری انتظار تو گُر میگرفت... آن وقت حتما می آمدی... 🌱
بایا‌حسین‌💚 عشق‌و‌ڪلام‌آفریده‌اند😌👌 هرصبـ🌤ـح‌رابراے آفریده‌اند وقٺے‌ڪہ‌ شاه‌ڪشور‌دلـ💓ـها‌شدےحسین مارابہ‌افتخار غلام‌آفریده‌اند😍✋