بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام محمد باقر علیهالسلام:
پیش از سخن گفتن راستگویی بیاموزید
📚کافی، ج ۲، ص ۱۰۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹🕊
اگر امروز در آرامش و امنیت سال نو را جشن می گیریم ، فراموش نکنیم چه کسانی هزینه این آرامش رو قبلا حساب کردن
#عید_نوروز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹در زمان جنگ تحمیلی روانه جبهه های حق علیه باطل شد و مدت ۸ ماه در جبهه بود .
روزی به مرخصی آمد ، از جبهه ها و مقاومت مردم شهید پروز دزفول سخن گفت.
گفتم : مادر مدت زیادی است که مرا با بچه هایت گذاشته ای و رفته ای .
گفت: به والله تا زمانی که گلوله ها و موشک ها را از سر مردم دزفول برداشته نشود ، از جبهه برنمی گردم ، تنها کاری که می کنی میان دو نماز برای رزمندگان و امام دعا کن و موقعی که آهنگ پیروزی را شنیدی لباس فاخر بپوشید که آن روز عید است .
🌹مدتی بعد عملیات فتح المبین پیش آمد در دوم فرودین ۶۱ خبر شهادتش را برایم آوردند ، خدا شکر کردیم و دعا به جان امام .
"سردار شهید جعفر حیدریان"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷یکی از دوستان شهید حسین خرازی ماجرای ازدواج او را چنین بیان میکند: «او تصمیم به ازدواج گرفته بود و برای عمل به این سنت نبوی از مادر من مدد جست. حسین به مزاح به مادرم گفته بود: من فقط پنجاه هزار تومان پول دارم و میخواهم با همین پول خانه و ماشین بخرم و زن هم بگیرم. بالاخره با تلاش مادرم، او که ایام زندگیاش را دائما در جبهه سپری کرده بود، بانویی پارسا را به همسری برگزید.
🌷مراسم عقد آنها در حضور رهبر کبیر انقلاب رحمهالله برگزار شد. لباس دامادی او پیراهن سبز سپاه بود.
🌷دوستانش به میمنت آن شب فرخنده، یک قبضه تیربار گرنیوف به وی هدیه دادند و روی آن نوشتند جنگ را فراموش نکنی. فردا صبح حسین تیربار را به پادگان بازگرداند و با تکیه بر وجود شیرزنی که شریک زندگیاش شده بود به جبهه بازگشت.
"شهید حسین خرازی "
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
عصام زهرالدین نمونه عالی شیوه حکومتداری سوریه بود، او یک دروزی بود، نه سنی بود، نه علوی و نه شیعه. مانند داوود الراجحه که مسیحی بود و در انفجار شورای امنیت سوریه جان باخت. او فرماندهی 10هزار نفر، شیعه، سنی، مسیحی، دروزی، آرامی، عاشوری و علوی را دیرالزور بر عهده داشت و در این مدت با حضور در خط مقدم نبردها نام نیکی در تاریخ مبارزات ضدتروریسم و وطنپرستی از خود بر جای گذاشت.
او یک شخصیت جذاب و و رفتارهای پدرانهاش، همه رزمندگان و درجهداران و افسرانی که در شهر با او همکاری میکردند، دوستش داشتند.
شهید عصام زهرالدین
#شهدای_ملل
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 آنان که شهید شدند ،سوختند و پرتو افکندند و جهان را به نور خود منور نمودند و با خون خودشان کلمه تاریخ را ساختند و با جانشان به آن روح بخشیدند حق جویان ما همان خون سرخ حسین (ع) را دنبال نمودند و آنان در جبهه های گوناگون علیه ظلمت جنگیدند تا ما اینجا در جبهه های جنگ، فرهنگ ،اقتصاد و مذهب به تلاش پردازیم و رسالتشان را با کوله بارمان در جاده زندگی حمل کنیم و به گوش جهانیان برسانیم، پیامشان را همیشه آویزه ی گوشمان کنیم و به کار گیریم.
"شهید حسین جعفری "
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
" شهید حیدر شیرویی"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام سجاد علیهالسلام:
مومن باید قبل از هر نوع حرکتی بیندیشد که کاری را که می خواهد انجام دهد یا هر سخنی را که می خواهد بگوید آیا رضایت و خشنودی خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او می باشد.
📚تحف العقول ص ۲۰۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹افتخار این خاک ؛
به کسانی است که لباس عیدشان
لباسِ خاکی رزمشان بود ...
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷علی الهادی حسین - کوچکترین شهید حزب الله لبنان - 17 ساله علاقه زیادی به شهید احمد مشلب داشت. دو ماه قبل از شهادتشان، فردی را در خواب می بیند و از او پرسد : شما شهید احمد مشلب هستید؟ می گویند: بله، علی الهادی حسین می گوید: از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم مرا نیز جزءشهدا در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسند و گلچین می کنند، بنویسید.
🌷شهید احمد مشلب می گویند: اسمت چیست؟! او می گوید: علی الهادی! شهید احمد مشلب می گوید: این اسم برای من آشناست، من اسم شما را در لیستی که نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) دیده ام و به زودی به ما ملحق شده بود.
پس از دو ماه این خواب محقق می شود.
"شهید علی الهادی حسین "
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بعد از عملیات خیبر فرماندهان را بردند زیارت امام رضا(ع). وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بودیم. برایم سوغاتی جا نماز و دو حبه قند و نمک نبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان. اما مهدی حال همیشگی را نداشت.گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواسته ای که این چنین شده ای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟».
🌹مهدی چیزی نمی گفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟ گفت: مصطفی! دیگر نمی توانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم: واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد.
🌹عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت می شد، می گفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است؛ اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟ اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.
"شهید مهدی باکری"
✍راوی مصطفی مولوی از رزمندگان دوران دفاع مقدس
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹همسر من! هوا سرد است اما خاک از هوا سردتر! اگر من اسیر خاک شدم، از تو میخواهم که مرا به خاطر سستی ای که در وظیفه همسرداری کردن، عفو کنی که در شرایط جنگ هستم و جنگ، اینگونه ما را از هم جدا کرده است!
شاید اگر ما متولد زمان دیگری بودیم، آسوده در کنار هم می زیستیم ولی وقتی مرگ، حق است و انسانها در هیچ جا نمی توانند از دست آن بگریزند، پس چه بهتر به قول امام حسین (ع) که مرگ با عزت و شرف بهتر از زندگی با ننگ و خواری است،شرافتمندانه بمیرند!
🌹اکنون که بر ما جنگ حادث شده و بر ما واجب شده که جهاد کنیم، پس برمی خیزیم و به یاری پیرمان، آن قلب عاشق، گام بر میداریم و پشت به دشمن نمی کنیم
"شهید حسین املاکی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab