🌷روز اول اسارت در شکنجه با قنداق اسلحه به کمر همرزم پدر زدند و او را مجروح کردند و بعد از آن هم به فک پدر می زنند او را هم زخمی می کنند ابتدای اسارت، آنها را در مکانی که یک و نیم متر فضا داشته قرار دادند به طوری که یکی ایستاده و یکی دیگر خوابیده استراحت می کنند. ابتدای اسارت یک عکس از حاجی گرفتند که دستشان پشت سر قرار گرفته بود اما اصلا احساس ترسی در او نبود و لبخند بر لب داشت. این شجاعت پدر در کل رسانه های دنیا زبانزد شد.
🌷یک ماهی گذشته بود که همرزم پدر به همراه چند تن از بچه های سوریه که اسیر بودند موفق به فرار شدند اما پدر را به شهادت رسانده بودند . ظاهرا" پدر را در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ همزمان با سالروز ولادت حضرت زینب (س) روز پرستار به شهادت رسانده بودند.
"شهیدفریدون احمدی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷شما تنها راه نجاتتان اين است که دنباله روي خط مستقيم ولايت که مرکزيت در شيعه ميباشد، باشيد. خط ولايتی که ائمه اطهار بنيانگذار آن بوده و در اين زمان که زمان غيبت حضرت حجت(عج) ميباشد، نمايندگی اين پاکان بدست فقهای عادل، که جامع شرايط هستند ميباشد. شما وقتی ميتوانيد از مرگ روحی، بی تفاوتی، بيهوده فکر کردن و از ماديات دست بکشيد که فقط دنبالهروی اين فقها باشيد و سخنان آنانرا با کمال ميل و با قلبی عاشقانه که منتظر معشوق خويش است بپذيريد و هميشه در فکر پيشبرد معنويات اين انقلاب باشيد. زيرا وقتی انسان دنبال تقوا و معنويات رفت نعمتها برای او ميآيد
"شهید علی محمدی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷روزی جلوی آیینه ایستاده بود و به دندانهایش مینگریست. مرا صدا زد و گفت: “بیا دندانهای مرا ببین!”
🌷 گفتم: «”حالا چه وقت مزاح است.”
گفت: “بیا رفتم و دندانهایش را دیدم.
گفت: “شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.”
🌷 از حرفش تعجب کردم و گفتم: “چرا؟”
گفت: “جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد، شاید مجبور شوید از روی دندانهایم مرا شناسایی کنید چون دندان عضو سختی است و آسیب کمتری میبیند.» باز هم با تعجب نگاهش کردم.
🌷 آن روز گذشت. وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را از لای آهن پارههای هواپیما بیرون کشیدند، دندانها تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود.
"شهید یوسف کلاهدوز"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷از قافله ی عشق چرا جا ماندیم؟
با رفتنشان دوباره تنها ماندیم
🌷رفتند و نشان کوچه ی ما گشتند
افسوس که بی دلیل اینجا ماندیم
✨🌙
شادی روح شهدا والا مقام
"علی محمدی "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبتهمتونختمبخیروشهادتانشاءالله
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#نهج_البلاغه
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🌷کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً
همواره دشمن (سرسختِ) ظالم و يار و مددکار مظلوم باشيد»
📖 نامه ۴۷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷مرحله دوم عملیات والفجر چهار به عهده نیروهای تهران بود. ستون بچهها برای عملیات حرکت کرد که شهید خندان سر ستون بود.
🌷وقتی به کمین دشمن رسیدیم، همه عزا گرفته بودند که چطور باید از این کمین رد شوند. فاصله ما تا نیروهای دشمن شش کیلومتر بود. «خدا یا چه کنیم؟» تنها جملهای بود که از دهان همه شنیده میشد.
🌷شهید خندان با یک اطمینان خاصی که فقط از دل او میتوانست بلند شود، گفت: «مگر آیه وجعلنا یادتان رفته، همه بخوانید. قول میدهم کسی شمارا نبیند.»
🌷بعد از این درخواست سه کیلومتر ستون ما از زیر لوله دوشکا رد شد و کسانی که پشت دوشکا نشسته بودند ما را ندیدند. افراد این ستون از ۱ شب تا چهار صبح این راه را طی کردند، بدون اینکه کوچکترین اتفاقی رخ دهد. همه اینها حاکی از اعتقاداتی است که در جنگ ما نیروهایمان به همراه داشتند.»
"شهید مهدی خندان"
✍راوی: حاج آقا پروازی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
21.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهدا زنده اند به خدا...
روایت سردار حاجتی از شهید سید مرتضی اذان گوی گردان بلال لشکر ۷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷بعد از اقراربه وحدانیت خداوند یکتا ونبوت رسول الله ووصایت ائمه اطهار(علیهم السلام) با بصیرت در راه خدا قدم نهادن وبرای خدا ازسرزمینم هجرت نمودم تا جهاددرراه خدای تبارم وتعالی را بجای بیاورم و به فریاد خواهی مظلومان بشتابم وبه ندای حسین زمانم امام خامنه ای لبیک گفته باشم .
🌷واز خدا خواسته ام همچون سیدالشهداء ویارانش آنچه توان دارم قطعه قطعه شهید شوم واگر شهادتم همراه با اسارت باشه چه بهتر که نشانی از عمه سادات زینب کبری س به یادگار داشته باشم ،از خداوند می خواهم جنازه ای ازحقیر باز نگردد وهمچون حضرت زهرا (س) بی قبر ونشان باشم وامیدوارم کسی برای جنازه ام که به وطن باز گردد تلاش نکند .
"شهیدمدافع حرم عباس کردانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷در عمليات والفجر مقدماتي، بر اثر اصابت تركش خمپاره به دست چپ و پشتش مجروح ميشود. دست متلاشي شدهاش را به گردن ميگيرد و پياده به راه ميافتد تا به پشت خط می رسد.. راه زيادي را ميرود و خون زيادي از بازو و پشتش ميریزد به طوري كه بي حال ميشود و روي زمين می افتد. در تاريكي شب يك نفر رزمنده كه گويا سيد هم بوده در حال عبور پايش به حميد ميخورد و او را ميبيند و تصميم ميگيرد او را به عقب برگرداند. در مسیر راه آمبولانسی نزدیک می شود و راننده اش آنها را ميبيند و به بيمارستان ميبرد. دست چپ حميد را به علت زياد متلاشي شدن قطع ميكنند.
از بيمارستان شيراز تلفن ميزند و ميگويد مجروح شدم. به او گفتم من ديشب خواب ديدم كه دستت قطع شده است. آن موقع گفت دست چپم قطع شده.
به شيراز رفتم و در بيمارستان به دنبالش گشتم. پس از تحقيق زياد او را پيدا كردم و او را در حالي ديدم كه نشسته و با قاشق سوپ به دهان مجروح ديگري كه دو دست، چشمانش و يكي از پاهايش را از دست داده بود ميرساند.
با ديدن آن منظره از قطع شدن دست فرزندم يادم رفته بود و از گذشت و فداكاري حميد خيلي به خودم ميباليدم.
" شهید حمید حکمت پور "
راوی: پدر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷عشق یک سینه ی پر از آه و یک دل بی قرار میخواهد
خواب راحت برای عاشق نیست عاشقی حال زار میخواهد
✨🌙
شادی روح شهدا والا مقام
"علی محمد قربانی "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبتهمتونختمبخیروشهادتانشاءالله
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab