رسول الله (ص) می فرمایند:
افضل الشّهداء الّذین یقاتولن فی الصّف الاوّل فلا یلفتون وجوههم حتّی یقتلوا، اولئک یتلبّطون فی الغرف العلی من الجنّه یضحک الیهم ربّک فاذا ضحک ربّک الی عبدٍ فی موطن فلا حساب علیه.
برترین شهیدان کسانی هستند که در صف اول (خط مقدم)پیکار می کنند و روی بر نمی گردانند تا کشته شود، اینها هستند که جایگاه آنان غرفه های عالی بهشت است، و خداوند بر آنها متبسّم است و اگر خداوند بر بنده ای تبسّم کند (خشنود شود) هیچ حسابی بر او نیست.
کنز المعال، ج۴، ص۴۰۱، حدیث۱۱۱۲۰
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
گفتم: دارم از استرس میمیرم، گفت: یه ذکر بهت میگم هر بار گیر کردی بگو، من خیلی قبولش دارم، گرهی کار ِمنم همین باز کرد (آخه خودشم خیلی سخت اجازهی خروج گرفت)
گفتم: باشه داداش بگو
گفت: تسبیح داری؟
گفتم: آره
گفت: بگو "الهی بالرقیه سلام الله علیها"
حتمـا سه ساله ی ارباب نظر میکنه، منتظرتم و قطع کردم
چشممو بستم شروع کردم:
الهی بالرقیه سلاماللهعلیها
الهی بالرقیه سلاماللهعلیها
۱۰ تا نگفتم که یهو گفتن: این پنج نفر آخرین لیسته، بقیهاش فردا...
توجه نکردم همینجور ذکر میگفتم که یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترکید با گریه رفتم سمت خونه حاضرشم
وقتی حسین رو دیدم گفتم: درست شد، اشک تو چشمش حلقه زد و گفت: "الهی بالرقیه سلام الله علیها"
"شهید حسین معزغلامی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه.
باهاش مخالفت کردم و گفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم
اگر تو بری دیگر کسی رو ندارم....
شب که خوابیدم حضرت زینب (س) رو در خواب دیدم که پسرمو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم.
وقتی خبر شهادت محمد رو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب(س) محمد منو انتخاب کرده بود...
"شهید محمد هادی نژاد"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه (با نوای استاد فرهمند)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
از مردم غیور و شجاع میخواهم که در مسائل سیاسی و انتخابات وارد شوند و نگذارند ولایت فقیه و روحانیت در خط امام مظلوم واقع شوند.
"شهید مهدی جعفری"
#انتخابات
#مجلس_قوي
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#برشی_از_کتاب #رفیق_مثل_رسول بعد از فرصت استراحتی که پیدا کردم به محل کار رفتم و یکی از مهم ترین
#برشی_از_کتاب
#رفیق_مثل_رسول
فکر می کنم حدود ساعت ۲ صبح بود که اعلام کردند بالای آسمان دمشق هستیم.
هواپیما ارتفاع کم کرد، مهماندار از ما خواست کمربندها را ببندیم، روی صندلی بالا کشیدم و گفتم: به سلامتی حسابی منتظر اومدنمون هستند.
حسین لبخندی زد و گفت: خدا به خلبان خیر بده داره چراغ خاموش میره جلوی هتل بشینه.
محسن که تازه از خواب بیدار شده بود پرسید: قصه چیه؟ رسیدیم؟ پس چرا چراغ خاموش؟
گفتم: آمارتو گرفتن، اومدن استقبال.
هواپیما بعد از چند بار که قصد نشستن داشت و نتونست بلاخره به سمت راست مایل شد صدای برخورد چرخ های هواپیما به زمین حاکی از نشستن هواپیما داشت، که محسن گفت: خب به سلامتی نشست.
وارد فرودگاه شدیم از صدای انفجار می شد فهمید که دشمن نزدیکی فرودگاه را زده است. همین که شرایط آرام تر شد، با ماشین به سمت شهر راه افتادیم.
به شهر که نزدیک شدیم صدای تیراندازی و انفجار شنیده نمی شد.
یکی از بچه ها گفت: اینا ساعتی می جنگند، الان ساعت استراحتشونه و شهر وضعیت بهتری داره.
هوا داشت روشن می شد که برای زیارت به حرم رفتیم. داخل صحن به راحتی میشد راه رفت. یاد محرم افتادم، گوشه ای از حرم به یادش دو رکعت نماز خواندم.
بعد از نماز همراه بچه ها به سمت فرودگاه اومدیم و با اولین پرواز به سمت حلب راهی شدیم.
_بهتره برای آموزش اسم جهادی انتخاب کنیم.
علیرضا گفت: من جلیل، تو هم خلیل.
وقتی رسیدیم و کارگاه تخریب را تحویل گرفتم، آستین همت را بالا زدم و شروع کردم به تجهیز کردنش.
با یحیی هماهنگ کردم که صبح برای آشنایی و شناسایی بیشتر منطقه، من را همراهی کند. واقعا به منطقه مسلط بود. یحیی با شناختی که داشت مسیری را انتخاب کرد که درست از بین مسلحین عبور می کردیم.
ادوات و تجهیزات دشمن دور تا دور ما چیده شده بود. به شوخی گفتم: ما الان پشت به خودی و رو به دشمنیم، الان مسلحین ما رو می زنند.
یحیی خونسرد گفت: برگردیم هم خودی ها ما رو می زنند.
#ادامه_دارد
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
قبلا مسير را شناسايي کرده بود. بدون کوچکترين مشکلي گردان را به پشت موانع دشمن رساند. کنار سيم خاردار فرشي توقف کرديم. يکي از بچههاي تخريب مشغول باز کردن معبر شد. عراقي ها پس از لحظاتي مشکوک شدند و اولين منور را شليک کردند.
درگيري در محورهاي ديگر شروع شد و کم کم به محور ما رسيد. فرصت نبود... نمي توانستيم منتظر باز شدن معبر بمانيم. بايد گردان را روي دژ مي رساندم. با نگراني به اطراف نگاه انداختم، هيچ راهي براي عبور ديده نمي شد.
حسين به طرف سيم هاي خاردار رفت. خودش را روي سيم ها انداخت و گفت: «از روي من عبور کنيد، معطل نشويد.»
بچه ها پا بر پشت حسين گذاشتند و به سرعت روي دژ ريختند.
"شهید حسین عالی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فرازی از وصیتنامه
بدانيد که انقلاب به ظهور حضرتش منتهي مي شود پس تحت رهبري ولايت فقيه بيش از پيش همت کنيد، چشمان تمامي مسلمانان جهان به شماست
انقلاب را پاس داريد که تنها مال شما نيست به پاي اين نهال بسيار خون رفته است تا اين لحظات و امکانات را فرا ساخته است به نعمت انقلاب بينديشيد مبادا کفران نعمت کنيد و شکر آن تلاشي سخت است بدون هدر دادن وقت و گذشتن از همه چيز در راه خدا(است)...
برادران و خواهران توصيه شديد مي کنم که به شما در تربيت نسل خردسال و نوجوان، زيرا که تضمين آينده اسلام است، اين غنچه هاي نشکفته را در يابيد و شما هستيد که از اين افراد مي توانيد بزرگان فردا را بسازيد
از اين زمينه هاي مناسب براي رشد که شکل نگرفته استفاده کنيم و طبق احکام خدا شکل دهيم
"شهید حسن ترک"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab