التماس...!
هم قد گلوله توپ بود
گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟
گفت:با التماس!
گفتم:چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
گفت:با التماس!
به شوخی گفتم،میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت:با التماس!
تکههای بدنش رو که جمع میکردم،فهمیدم چقدر التماس کرده....
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
شهیدی که حاج قاسم همیشه او را با
نام کوچک حسین صدا میزد .
و میگفت: اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم ؛یکی خانمم و دیگری، حسین است .
کسی که خیلی وقتها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذانصبح دم در خانه حاج قاسم منتظر میایستاد..
حتی یک کارتن در ماشین داشـت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند موقع بازگشت هم وقتی مطمئن میشد حاج قاسم داخل خانه شده است به منزلخودش برمیگشت .
"شهید حسین پورجعفری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
💐🍃💐🍃💐
خواب مهدی(عج) را ببینید شب بخیر
بوسه از پایش بچینید شب بخیر
خواب زهرا(سلام الله علیها) را ببینید شب بخیر
هدیه از مادر بگیرید شب بخیر
دعایمان کنید
شهید
🌹 محمدابراهیم ایوانی 🌹
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
فَنَیرِزُوا إن قَدَرتُم کُلَّ یَومٍ یَعنی تَهادَوا و تَواصَلُوا فِی اللّه
اگر می توانید هر روز را نوروز کنید؛ یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با یکدیگر پیوند داشته باشید.
📚 دعائم الإسلام، ج ۲، ص ۳۲۶
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
آسمانی هـا ؛
به شهـادت نمی رسند !
این خاکـی هـا هـستند
که لایق شهـادت اند . .
"شهید محمدحسین محمدخانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا ازدواج کن و تشکیلِخانواده بده!...
همسر شهید لشگری می گفت :
خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...
او اولین کسی بودکه رفت
و آخرین نفری بود که برگشت....
اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود
و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
🌷 وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟
و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم
و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم
سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست
و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود...
🌹حسین می گفت: از ۱۸ سال اسارتم ۱۰ سالی که در انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم!!
بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود!
عید سال ۷۴ بود،سرباز عراقی که نگهبان مابود یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد،من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم....
این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرتِ دیدنِ یک برگ سبز، و یا دیدنِ یک منظره بودم و حسرتِ ۵ دقیقه آفتاب را داشتم.
"شهید حسین لشگری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹تولدت مبارک، سردار ...🌺
🕊شادی روح بلندش صلوات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹تولدت مبارک...🌺
🕊شادی روح بلندش صلوات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
همسرشهید فخری زاده تعریف میکرد :
«ایشان همیشه تا دیروقت سر کار بود و گاهی نیمه شب بر می گشت. یک شب به ایشان گفتم وقتی دیر برمیگردی، بچهها نگران میشوند. شهید لبخندی زد و گفت هر چه من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش می آید. پس اجازه بده بیشتر کار کنم .»
«وقتی حاجی شهید شد، نتانیاهو از شنبهی آرام صحبت کرد، تازه فهمیدم شهید فخریزاده آرامش را از صهیونیست ها گرفته بود.»
"شهید محسن فخری زاده"
#سالروز_ولادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
وصیتم به همسنگرانم این است که:
سلاح غرق به خون را زمین نگذارید و تا نابودی کفر جهانی مبارزه کنید.
وصیتم به دانش آموزان این است که :
در سنگر مدرسه ؛ با سلاح خود یعنی قلم مبارزه را ادامه دهند...
"شهید خدابخش لطفی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🕊🌹حجاب و بندگی خدا
در همسایگیمان در آبادان، خانواده مؤمنی زندگی میکردند. دختر بزرگ این خانواده برای دخترهای محل کلاس قرآن و احکام گذاشته بود و زینب به این کلاسها میرفت و خیلی تحت تأثیر دخترهای آن خانواده قرار داشت. کم کم به حجاب علاقهمند شد. همان سالی که به تکلیف رسید، باحجاب شد و روزههایش را شروع کرد. خیلی لاغر و نحیف بود ولی در آن گرمای طاقت فرسا روزههایش را میگرفت. نماز شبش ترک نمیشد. از تجملات زندگی دوری میکرد. خانه ساده و بیآلایش را دوست میداشت. از هیچ چیز ایراد نمیگرفت. هر غذایی را میخورد و کمتر پیش میآمد که از مادرش چیزی بخواهد. از بچگی به مادر در کارهای خانه کمک میکرد. حجاب زینب خیلی کامل بود. به او میگفتند: چرا اینقدر رویت را میگیری؟ میگفت: آدم کاری را که میخواهد انجام دهد باید کامل انجام دهد.
"شهیده زینب کمایی"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
من نمی گویم چه دارید و چه ندارید
اگر میل شب و سحر دارید
همه چیز دارید
خداشما را دعوت کروه
مهمان یارید!
"علامه حسن زاده آملی"
#نماز_شب
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
امام علی علیه السلام :
طَلاقَةُ الوَجهِ بِالبِشرِ وَالعَطِيَّةُ ، وفِعلُ البِرِّ وبَذلُ التَّحِيَّةِ ، داعٍ إلى مَحَبَّةِ البَرِيَّةِ .
گشاده رويى ، بخشيدن ، نيكوكارى و سلام كردن ، برانگيزاننده دوستىِ مردم است .
📚غرر الحكم : ج ۴ ص ۲۵۹ ح ۶۰۳۲
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
عاشقی که سن و سال نمیشناسد
تمام آنچه که دارم و در توانم هست
را میگذارم تا حرم پا برجا بماند.
"شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
برای محمدحسين پاسدار و جايگاه پاسداری وراء يک لباس و شغل نظامی بود، بارها ديده بودم كه آرم سپاه رو روي لباس پاسدارها ميبوسيد،
احترام و ارزشي برای اين شغل قائل بود كه منزله ی مادی و دنيايی اش اصلا به چشم نمی آمد، پوشيدن لباس سبز سپاه و خدمت در اين جايگاه رو جزء عبادت ميدونست.
"شهید محمدحسین محمدخانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
لبخند های خاکی😂
موقع خواب بهمون خبر دادن که امشب رزم شب دارین ، آماده بخوابین
همه به هول و ولا افتادیم و پوتین به پا و با لباس کامل و تجهیزات نظامی خوابیدیم
تنها کسی که از رزم شب خبر نداشت حسین بود
آخه حسین خیلی زودتر از بچه ها خوابیده بود...
... نصفه های شب بود که رزم شب شروع شد💥
با صدای گلوله و انفجار از جا پریدیم💥
بچه ها مثل قرقی از چادر پریدند بیرون و به صف شدیم
خوشحال هم بودیم که با آمادگی کامل خوابیدیم و کارمون بی نقص بوده
اما یهو چشامون افتاد به پاهای بی پوتینمون‼️
تنها کسی که پوتیش پاش بود حسین بود
از تعجب داشتیم شاخ در می آوردیم❗️♨️
آخه ما همه شب موقع خواب با پوتین خوابیده بودیم و حسین بی پوتین
به بچه ها نگاه کردم ، داشتن از تعجب کُپ می کردند
فرمانده با عصبانیت گفت: مگه نگفتم آماده بخوابین و پوتینهاتون رو دم در چادر بذارین؟😡
این دفعه رو تنبیه تون می کنم که دفعه دیگه حواستون جمع باشه
زود باشین با پای برهنه دنبالم بیاین...🚶♂
... صبح روز بعد همه داشتیم پاهامون رو از درد می مالیدیم
مدام هم غُر می زدیم که چطور پوتین از پاهامون در اومده🤔
یهو حسین وارد شد و گفت: پس شما دیشب از قصد با پوتین خوابیده بودین؟😁
همه با حیرت نگاش کردیم و گفتیم:
آره! مگه خبر نداشتی قراره رزم شب بزنن و ما تصمیم گرفتیم آماده بخوابیم؟
حسین با تعجب گفت: نه! من خواب بودم ، نشنیدم!!
بچه ها که شاکی شده بودند گفتند:
راستی چرا دیشب همه ی ماها پاهامون برهنه بود جز تو؟🧐
حسین که عقب عقب راه می رفت گفت: راستش من نصف شب بیدار شدم خواستم برم بیرون چادر که دیدم همه با پوتین خوابیدن،گفتم حتما خسته بودین و از خستگی خوابتون برده و نتونستین پوتیناتون رو در بیارین
واسه همین اومدم ثواب کنم و آروم پوتین هاتون رو در آوردم ، بد کاری کردم؟!!
آه از نهاد بچه ها در نمی یومد
حسین رو گرفتیم و با یه جشن پتوی حسابی حالشو جا آوردیم🤣
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🕊💐🕊💐🕊
#طنز_جبهه_ها
یکبار در جبهه آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود برای سخنرانی و روحیه دادن به رزمندگان
وسطهای حرفش به یکباره با صدای بلند گفت: «آی بسیجیها!»
همه گوشها تیز شد که چه میخواهد بگوید. ادامه داد: «الهی دستتان بشکند!»...
عصبانی شدیم
میدانستیم منظور دیگری دارد اما آخه چرا این حرف رو زد؟
یک لیوان آب خورد و گفت: «گردن صدام رو!»
اینجا بود که همه زدند زیر خنده!😂😂
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌻🌿🌻🌿🌻
هر وقت می پرسیدم:"رضا نماز خواندی؟" برای اینکه حساسیت من را کم کند جواب میداد:
"آقا مهدی ما با قرآن و کتاب سر و کار داریم؛ تیر و فشنگ به دردمون نمیخوره!"
اگر میگفتم:توی عملیات سرت رو بیار پایین تیر میخوره
میگفت:اینجا جای سجده است! کمتر از توپ و تانک نمیخوره!
میگفت:من اگه صدتا تیر بخورم نمیگم تیر خوردم؛باید حتما تانک باشه تا بگم زخمی شدم!
بهش میگفتم:پس فرمانده ها چی؟
جواب میداد:هرکی مسئولیتش بیشتر دردش هم زیادتر! اونها نباید با کمتر از موشک خم به ابرو بیارن
"شهید رضا قربانعلی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab