🌹میرزا کم کم محیط کارگاه خیاطی پیکر یهودی را هم عوض کرده بود.
مخالفت های میرزا با ترانه های رادیو و صحبت هایش با دوستانش متقاعدشان کرده بود که رادیو کمتر روشن باشد.
خیلی از کارگرها هم با میرزا هم نوا شده بودند و نماز ظهر را می رفتند مسجد فخر آباد که نزدیکی کارگاه بود.
🌹عکس های هنرپیشه های روی دیوار هم جایش را به آیه ای از قرآن داده بود که «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تا خودشان نخواهند تغییر نمی دهد».
پیکر یهودی خیلی عصبانی بود. چاقو می زدیش خونش نمی آمد. شروع کرد به داد و بیداد که اینجا مگر مسجد است؟
🌹میرزا گفت: ولی ما همه مسلمانیم. چطور تا دیروز که عکس هنر پیشه ها روی دیوار بود، نمی گفتی اینجا سینماست.
"شهید محمد بروجردی"
✍کتاب غریب غرب
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹یک شب دختر فراری را گرفته بودیم. حاج اکبر وقتی سادگی و خامی دختر را دید. او را تحویل همسرش داد و گفت: تا من پدرش را پیدا کنم ازش خوب مراقبت کن. می ترسم بفرستیم زندان آلوه شود و کارهایی را هم که بلد نیست یاد بگیرد. پس از چند روز پدرش را پیدا کرد و تحویلش داد.
🌹بعد از چند وقت اطلاع پیدا کردیم منزل حاجی عروسی است. دیدیم با وساطت او همان دختر به عقد یکی از رزمندگان سپاهی در آمده است. آن برادر بعدها به شهادت رسید و دو فرزند ازش باقی ماند.
"شهید اکبر خرد پیشه شیرازی"
✍کتاب امیر دریا دل
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
ماه رمضان توی تابستان بود. علی فعالیت خیلی زیادی توی بسیج داشت.
همه وقت اذان میشد ، شروع به خوردن افطار می کردند. ولی علی میگفت : اول نماز بعدا غذا.
آن هم چه نمازی. با آرامش تمام. هیچ وقت قنوت علی رو یادم نمیره همیشه موقع قنوت کردن گردنش رو کج میکرد و با حالتی گدایی از خدا حاجت می خواست.
✍🏻 برگرفته از کتاب علی بیخیال
" شهید علی حیدری "
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
" شهید حسن محبوبی "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام على عليه السلام :
دَوامُ العِبادَةِ بُرهانُ الظَّفَرِ بالسَّعادَةِ .
دوام عبادت ، دليل دست يافتن به خوشبختى است .
📚ميزان الحكمه ج ۵ ، ص ۳۰۳
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شهید مهدی طیاری مرخصی هم که می آمد برای ما نبود. همیشه به نیروهایش سر می زد و مثلا اگر یکی شان می خواست خانه ای بسازد، خودش را به آب و آتش می زد، تا برایش مصالح و سایر وسایل مورد نیاز را فراهم کند.
همیشه به خانواده شهدا سر می زد و به کارهای شان رسیدگی می کرد.
🌹همسر شهیدی برایم نقل کرد که روزی شهید طیاری به منزل ما آمد و دو فرزندم را روی پایش گذاشت. روی سرشان دست می کشید و گریه می کرد. می گفت: هر کاری دارید، به من بگویید تا انجام دهم.
بعد از شهادت مهدی هم، سر مزارش نشسته بودم و در حال خودم بود. همسر یکی از شهدای جیرفت آمد سر قبر شهید و شروع کرد به گریه کردن. طوری گریه می کرد که گویی برادرش باشد.
به من گفت: شما برای شهید طیاری گریه نکن؛ بگذار من گریه کنم.
گفتم: چطور؟
🌹گفت: شهید هر وقت که از جبهه به مرخصی می آمد به خانه ما سر می زد و حال بچه ها را می پرسید و مبلغی پول هم می آورد.
"شهید مهدی طیاری"
✍کتاب در کنار دریا
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹در دوران بارداری و شیر دهی، جلال تأکید فراوانی بر دائم الوضو بودن و تلاوت قرآنم می کرد.
فائزه را بغل می کرد و مقابل عکس امام قرار می گرفت. عکس را نشانش می داد و می گفت: ای خودت فدای امام، بابا فدای امام شود.
🌹می خواست از همان ابتدا کودکش با عشق امام (رحمة الله علیه) بزرگ شود.
"شهید جلال افشار"
✍کتاب جلوه جلال
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خط قرمز حمید گناه بود. با حمید نیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسی مان گناه نباشد، سه روز روزه بگیریم.
در شکل مراسم هم خیلی همراهی می کرد. تمام سعی اش این بود که از مراسم راضی باشم. همیشه می گفت اگر این را دوست نداری بگو عوضش کنیم.
🌹تنهاترین اصرارش این بود که عروسی بدون گناه باشد. برای غذا کوبیده به همراه سالاد سفارش داده بودیم. حساس بود که غذا به اندازه؛ اما بدون اسراف باشد.
مراسم خیلی خوب برگزار شد. هم راضی بودیم و هم ساده بود و هم بدون گناه و دلخوری.
"شهید حمید سیاهکالی مرادی"
✍کتاب یادت باشد
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🕊🌹🕊🌹
#استورے
بـه جوانان بگـویید چشـم شهـیدان به شماست بـرخـیزیـد خـود و اسـلام را دریـابید
شهید محمد ابراهیم همت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹حسن روی رضایت پدر و ماردش خیلی تأکید داشت. وقتی داشت مغازه نانوایی اش را می ساخت، وزارت اطلاعات می خواستند جذبش کنند.
با توجه به ۴۰۰ ساعت آموزش حفاظت اطلاعاتش، نیروی خبره به حساب می آمد. گزینش هم رفت و قبول شد.
پدرم راضی نبود. می گفت: تو با روحیه بسیجی، شاید آنجا کم بیاوری. آمدند پیش پدرم رضایت بگیرند. گفت: اگر خودش بخواهد، بیاید؛ ولی من راضی نییستم.
🌹به احترام پدرش پا روی خواسته قلبی اش گذشت و نرفت.
"شهید حسن قاسمی دانا"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 آتش افتاده باز در سخنم
آه در حال شعله ور شدنم
نیمه آذر است و میسوزم
در غم توست بال و پر زدنم
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
" شهید احمد کشوری "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab