🌹پیرمردی افغانی و اهل سنت مستأجرمان بود. او بعد از نماز صبح با صوتی دلنشین قرآن می خواند. رضا روی پله ها می نشست و به تلاوت زیبای او گوش می سپرد. می گفتم: «چرا نمیری تو اتاقش؟ اون که تنهاس!» ولی او خجالت می کشید برود.
🌹 رضا کم کم پایش به خانه ی پیرمرد باز شد و آنها شدند دو تا دوست صمیمی کار به جایی رسید که مستأجر هفتاد ساله ی ما با ارشادات رضای چهارده ساله ی ما شیعه شد.
" شهید رضا جنگ آزما"
راوی مادر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹اصولا درزندگی دو راه برای افراد وجود دارد. راهی که انسان رابه تباهی وپوچی می کشاند وآن انتخاب زندگی دنیا ودنیادوستی است وباعث میشود هرفردی که دراین موردقدم بردارد فکروذکرش همیشه بدنبال پول ومقام وشهوت ودیگرمظاهرزندگی دنیوی شود
🌹و دوم راهی که انسان رابه کمال وسعادت ابدی میرساند و آن برگزیدن حیات اخروی و دوستی خدا واولیا خداست.وهرکس دراین راه قدم گذارد باید سختیها ومشکلاتی راکه دراین دنیای فانی برای اوپیش می آید تحمل کرده ودرهمه حال اطاعت خدا ودوری از هوای نفسانی راپیشه کند ومن راه دوم راانتخاب کردم.
"شهید سید ابوالقاسم کاظمی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 مکانیک بود. همه ی درآمدش را غیرمستقیم صرف و خرج خانواده می کرد
پدرش ورشکست شده بود و زندگی مان را به سختی اداره می کرد. جعفر بعضی روزها عمداً رختخوابش را جمع نمی کرد. وقتی بالش را برمیداشتم، مقداری پول زیر آن بود.
🌹شب که به خانه برمی گشت، می گفتم: «جعفر! پول های زیر بالش مال توست؟» می گفت: «مال کسی یه که پیدا کرده».
شب شلوارش را بالای سر پدرش می گذاشت تا او بدون خجالت هرچه پول لازم دارد، بردارد.
🌹هر روز که از مکانیکی می آمد، خواهرش دم در حیاط منتظرش بود تا لباسهای چرب و روغنی او را بگیرد و بشوید. گاهی میگفتم: «من که دارم لباس میشورم، اونا رو هم بده تا بشورم».
- نه! لباس کارم مال فاطمه س.
🌹بعد از شهادت او فاطمه سال ها در سوگش اشک می ریخت. می گفت: «لباساشو که میداد بشورم، میدیدم توی همه ی جیباش پول گذاشته».
"شهید جعفر خیابانی"
✍راوی : مادر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خداوندا توفیقی عطا فرما که از جمله کسانی باشم که خود بشارت به آنها داده ای که در این معامله شرکت جویند و ای کسی که جز تو کس دیگری را ندارم «الهی و ربی من لی غیرک»
🌹از تو خواهانم که زندگی ام زندگی محمدی و مردنم را مردن محمدی قرار دهی. «الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد».
در زیارت عاشورا می خوانیم که «یا ابا عبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیمه» (ای حسین من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند و در جنگ و ستیزم با کسانی که با شما سر جنگ دارند.) چگونه میتوان در هر زمان کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید به سر می برده اند، فرو بست. مگر می شود مسلمان بود، از رسول اکرم تبعیت نمود، دوستدار حسین بوده باشیم،
🌹 تشیع علوی را برگزیده باشیم و روحانیت را کنار گزارده باشیم و بگذاریم. ابداً. روحانیت با آن مشخصه های بارزی که هر زمان داشته از کلینی ها گرفته تا خمینی ها هر زمان حافظ اسلام بوده اند و إنشاءالله تا انقلاب مهدی (عج) خواهند بود.
"شهیدمحمود شهبازی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹كجایید ای سبك روحان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
كجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلك را درگشایی
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید علی صیدی"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام على عليه السلام:
حَسبُكَ مِن تَوكُّلِكَ أن لا تَرى لِرِزقِكَ مُجرِيا إلاّ اللّهَ سُبحانَهُ
از توكّلت تو را همين بس كه براى خود روزى رسانى جز خداوند سبحان نبينى.
غررالحكم حدیث ۴۸۹۵
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹دختر خردسالمان در رفتگی مفصل لگن داشت و باید جراحی می شد. شوهرم داشت میرفت منطقه. گفتم: «بمون تا بچه رو عمل کنیم»
- باید برم. اگه برگشتم، وقت عمل دخترمون در کنارتم. اگه برنگشتی باش خدا کمکت می کنه.
🌹او رفت و دیگر برنگشت. باید خودم آستین بالا میزدم و مقدمات عمل دختر کوچولویم را فراهم می کردم.
بالاخره عمل انجام شد و نتیجهی آن نامشخص خیلی ناراحت بودم. رفتم حرم تا در کنار امام رئوف تسکین یابم.
وقتی برگشتم بیمارستان دختر خردسالم هنوز در گیجی بعد از بیهوش به سر می برد. سرم را گذاشتم لبه ی تختش و از شدت خستگی خوابم برد.
🌹حسن آمد. دستهای گل در بغل داشت.
- اینارو واسه ی تو آوردم. گفتم که خدا کمکت میکنه. منتظر باش. دکترا بہت میگن که دخترمون خوب خوب شده.
بیدار شدم در حالی که غرق در آرامش و نشاط بودم.
"شهید حسن نیک روش"
✍راوی : همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹کلاس دوم دبستان بودم
پدر داشت آمادهی نماز مغرب میشد. گرمای روز به تدریج جای خود را با خنکای دلنشین شب عوض می کرد.
- بابا! به منم نماز یاد میدین؟ دستی پر مهر به سرم کشید و با تبسمی شیرین نجوا کرد. ۔ کنار من باش! هر کار کردم و هر چه گفتم، تکرار کن.
چشمی گفتم و با دقت زیاد حرکاتش را دنبال کردم.
🌹 تا اینکه بابا به سجده رفت. من هم زیر چشمی نگاهش کردم. چشمهایش را بسته بود. من هم بستم. نمی دانستم بعد از آن چه می شود و یا او چه می کند. او ذکر سجده را هم مثل بقیه ی نماز با طمأنینه قرائت کرد. سجده تمام شد. هنوز میپاییدمش... تا آخر نماز
🌹سؤالي همه ی ذهنم را مشغول کرده بود.
- بابا! وقتی به سجده میریم، حتما باید چشمامون بسته باشه یا با چشم باز هم میشه این کارو انجام داد؟
از ته دل خندید. طولانی و بس شیرین.
- بهتره با چشم باز این کارو بکنی بابا! .. یا نه! اگه دوست داشتی میتونی چشماتو ببندی...... فعلا هر جور راحتی این کارو بکن.
"شهید محمدابراهیم شکاری بقمچ"
راوی :دختر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹درود بیپایان بر شهیدان به خون غلطان از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی. آنان که به عهد خویش وفا کردند و تا آخرین لحظه استوار ماندند و سرخی خونشان گواه صدق پیمانشان شد آنانکه دل خویش را به عشق زنده کردند و جان دادند و جاودانه شدند آنانکه برای همیشه زندهاند و نزد خدای خویش روزی میخورند
🌹 و آن پاکدلانی که به جستجوی پروردگار خویش برخاستند و او را یافتند و وقتی یافتنش به او محبت ورزیدند و، چون لبریز از محبت گشتند عاشق او شدند و هنگامی که عاشق شدند خدا هم عاشقشان شد که حجاب چهره جان بود. از میان برداشت و خود خون بهای خون مقدسشان گشت.
"شهید سید یونس فاطمی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹سال ها از شهادت پدرم می گذشت.
مشکل بزرگی برایم پیش آمد که لاینحل به نظر می رسید.
دوستی داشتم که ظاهرا اعتقادی به مقام شهید و شهادت نداشت. وقتی مرا در حل مشکلم ناتوان دید، گفت: «تو که پیش خدا پارتی داری! چرا از پدرت نمی خوای کمکت کنه؟» تلنگری بود که سخت تکانم داد.
🌹 بی اختیار راه افتادم طرف گلزار شهدا. سر مزار پدرم نشستم و گریه ی مفصلی کردم و بی آنکه به او حرفی بزنم، برگشتم خانه.
چیزی نگذشت که مشکلم به طور معجزه آسایی خود به خود حل شد.
"شهید عباس قدیمی چهچهه"
✍راوی: فرزند شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
«اینجا #قلب_ایران است»
درکی از این بهشت ندارند ناکسان
چون تار عنکبوت گرفتهاست قلبشان
#همه_خادم_الرضاییم
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹ما بايد اين دردها را بكشيم و آن گاه درك كنيم كه امام حسين(ع)، آن شهيد مظلوم با دادن اكبر(ع) و قاسم(ع) و ابولفضل(ع) و اصغر(ع) چه كشيده است. ما بايد از حسين(ع)درس بگيريم و مكتب او را بر خود مقدم بداريم.
🌹پدرجان! به فكر پير جماران باش كه فرزندش را در راه اين مكتب قربانی کرده و حتی یک بار نگفته است که از نبود او دل گير و ناراحت هستم؛ بايد صبر داشته باشي. از تو مي خواهم كه بعد از من اجازه بدهی برادرم اسلحه ام را بردارد و با دشمن حق تا آخرين قطره ی خون خود بجنگد.
"شهید علی جوان"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab