eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
43 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
صوت «زیارت آل یاسین».mp3
19.79M
امام زمان فرمودند این طور به من سلام بدهید✨ السلام علیک یا صاحب الزمان 🕊 🔷 زیارت آل یاسین ╭❤️ ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷قسم خورده بود از وطن دفاع کند🌷 مدافع امنیت و مامور پلیس فرماندهی انتظامی سربیشه، در حین خدمت به فیض شهادت نایل آمد. او که خرداد امسال باید بیست و سومین سالگرد تولدش را جشن می‌گرفت، در آذر امسال اولین سالگرد عروجش را برگزار کرد. در صبح هشتم شهریور ۱۴۰۲، پدرش که خاطرات خدمت در ارتش را مرور می‌کرد، با خبری ناگوار مواجه شد. امیرحسین در ماموریت مبارزه با قاچاقچیان سوخت، مجروح شده و در بیمارستان بستری شد. پس از ۸۳ روز درمان، در یکم آذرماه ۱۴۰۲ به یاران شهیدش پیوست. مراسم وداع با این شهید در کهف الشهدای بیرجند برگزار شد و پیکر پاکش در گلزار شهدای بیرجند آرام گرفت. خواهرش در پیامی دردناک از فقدان او نوشت و دلتنگی‌هایش را به تصویر کشید. امیرحسین که به عشق خدمت به وطن وارد نیروی انتظامی شده بود، در ۵ سال خدمت خود از هیچ تلاشی دریغ نکرد. او به نماز اول وقت و کمک به دیگران اهمیت می‌داد و همواره در پی خدمت به جامعه بود. بارزترین ویژگی‌های اخلاقی او ناموس‌پرستی و عشق به وطن بود. امیرحسین، جوانی که با جان خود از وطن دفاع کرد، یادش همیشه در دل‌ها زنده خواهد ماند. "شهید امیرحسین ابراهیمی" ╭🏴 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷‏محمد علی متولد ۷۶ و پسر کوچک خانواده بود، به هر دری زد که مادر اجازه رفتنش بده، اما مادر راضی نمیشد که نمیشد آخر سر هم بدون اطلاع خانواده راهی میشه، اما نیمه شب پلیس راه مهریز، محمد علی را که هیچ مدرکی همراه نداره رو از اتوبوس پیدا میکنه ... اونم از ترس فرار میکنه به سمت بیابان ...‏ماموران پلیس هم دنبالش ... و دیگه جرأت نمیکنه بیاد سمت جاده و اونقدر میره که داخل اون تاریکی گم میشه پر از استرس و اضطراب خود شهید نقل میکند: من تو تاریکی شب گمشده بودم که یک خانمی که نقاب زده بود دیدم آمد و آستین دست راست منو گرفت گفت : برو مادرت راضی کن، بعد به ما میرسی 🌷‏این کلام که تمام میشود کنار جاده است، شهید مدافع حرم فاطمیون محمد علی حسینی به خانه بر میگردد و بعد از یک هفته مادر را راضی و بعد از سه ماه، در دفاع از حرم حضرت زینب الکبرا در محرم سال ۱۳۹۴ به شهادت میرسد "شهید محمدعلی حسینی" ╭🌷 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
animation.gif
1.09M
🌷برخی افراد فکر می کنند شهدا انسان های جدا بافته یا خاص بوده اند، اما آقا مجید چنین آدمی نبود؛ یعنی این طور نبود که کار خاصی انجام دهد، اما یک مورد خاص داشت و آن این بود که می گفت «سعی می کنم واجباتی که خدا معین کرده است خیلی دقیق و درست انجام دهم و حرف خدا را گوش کنم، حق الناس نکنم؛ یعنی به کسی ظلم نکنم. 🌷 تا آنجا که می توانست این موارد را رعایت می کرد و این طور نبود که هر شب نماز شب یا مرتب قرآن بخواند.اگر می توانست گاهی مستحبات را انجام می داد اما به انجام واجبات خیلی مقید بود و هر کجا که بود در جاده یا خیابان، از ماشین پیاده می شد و نماز اول وقت می خواند. می گفت «هر کجا باشیم نماز اول وقت را بخوانیم. 🌷می گفت:هر کاری که می کنید، سه نکته ویژه را در نظر داشته باشید. اول اینکه به خدا توکل داشته باشید، دیگر اینکه به ائمه اطهار توسل کنید و در نهایت اینکه با همه وجود تلاش کنید، مهم نیست که چقدر موفق باشید، مهم این است که همه انرژی خود را بگذاری و از خودت راضی باشی. ✍راوی همسر شهید "شهید مجید پازوکی " ╭🌷 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷شادی روح شهید والا مقام "سجاد قدمی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله شبتون شهدایی ۲ ╭🌷 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷یاد و خاطره‌ای از محبت و مهربانی🌷 مراسم تشیع علی‌رغم این‌که رسانه‌ای نبود، بسیار شلوغ و باشکوه برگزار شد. همه شرکت کرده بودند؛ از مردم عادی تا بسیجی‌ها و نیروهای نیروی انتظامی. پس از اینکه مراسم تشیع و تدفین تمام شد و همه رفتند، من مانده بودم سر خاک تا کمی با برادرزاده‌ام خلوت کنم. اطراف خلوت شده بود و دیگر از آن ازدحام خبری نبود. پس از اینکه کمی اطراف مزار را تمیز کردم، سر خاک نشستم که ناگهان خانمی مسن با دمپایی و لباس‌هایی مندرس نظرم را جلب کرد. او سر خاک محمد گریه می‌کرد. هر چه به چهره‌اش نگاه کردم، او را نشناختم. کنار او نشستم و بعد از اینکه آرام شد، از او پرسیدم: «خانم، شما محمد را از کجا می‌شناسی؟» او گفت: «من همیشه در پارک جنب کلانتری 120 سید خندان می‌نشینم. محمد هر وقت از آنجا با موتورش رد می‌شد، می‌ایستاد و از من می‌پرسید: خاله، کسی اذیتت نمی‌کند؟ چیزی لازم نداری؟» بعد کمی به من کمک می‌کرد و کمی با من حرف می‌زد و می‌رفت. خاله گفتنش خیلی بدلم می‌نشست. جایی که امثال ما را کسی تحویل نمی‌گیرد، او همیشه با مهربانی با من حرف می‌زد. از دیروز که عکسش را دیدم و فهمیدم که شهید شده، اصلاً حال خودم را نمی‌فهمیدم و انگار دنیا روی سرم خراب شده. امروز از جلو کلانتری با مردم خودم را به بهشت زهرا رساندم تا در مراسم تدفینش شرکت کنم و کمی در کنار مزارش آرام بگیرم. 🎙 راوی: عمه شهید والامقام "شهید محمدعلی دولت آبادی" ╭🏴 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏۱۱ نفر بودند... از بچه های استان کرمانشاه اوایل جنگ با عملیات های پی در پی چریکی دمار از روزگار بعثی ها در آورده بودند و برای هرکدام آنها ۲ هزار تومان جایزه گذاشته بودند وقتی ۵ نفرشان اسیر شدند به رگباری بستند و سرها را با اره برقی بریدند تا برای صدام جایزه ببرند اسامی این شهدا ... ‏ترابعلی کریمی سید علیرضا معصومی فتح الله خسرو آبادی حسین دایی چی و نفر پنجم را هم به اسارت بردند ╭🌷 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab