ساعت ۲ نصف شب تلفن خونه زنگ خورد
با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب زنگ زده
گفت منم قاسم
دلم تنگ شده بود برات از کربلا زنگ میزنم
نائب زیارتِ هستم چی سوغاتی بیارم
فرمانده محور مقاومت و سپاه قدس مادری خمیده داشت به نام مادر شهید علی شفیعی
بی بی سکینه اشک میریخت تعریف میکرد ...
من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ کنم
مرد خونه بودم مادر خونه بودم
شوهرم با دخترم سه سال مریض بودن
بچم میرفت مدرسه
من میرفتم سرکوره آجر پزی، بعد از ظهرا که از سرکار ورمیگشتم دگه توان راه رفتن ندوشتم، بعض موقا از خستگی به خدا میگفتم مرگم بده
بعضی موقا زیر برف بارون گدایی میکردم
نمیخوام این حرفا رو بزنم
اما بآ بگم
تو وِصیتنامم نوشتم
ولی نمیگذوشتم بچم بفهمه مَ چِکار میکنم
میگفتم غصه میخوره
علی میگف مامان چرا پات تاول زده
میگفتم هچی نی برا سرما ایطور شده
ی نونی مستوندم تا سه رو اون میخوردیم
انقلاب نشده بود که شوهرم با دخترم مردن
هچ پولی ندوشتم با یک نونی سر میکردیم
علی میگف خدا داره ما رو امتحان میکنه
ما تو یک خرابه زندگی میکردیم
علی ی دست لباس دوشت، وقتی میشستمشون، تو سرما بدون لباس وامستاد تا خُش بشن
ازش میپرسیدم مآدِر سرمات نی
میگف نه کدو سرما
ی موقایی برا اینکه همسایه نفمه هچی نداریم بخوریم، وقتی میرفتم سرکار
علی آب میرخ تو قابلمه میذشت رو اجاق تا صدا قل قل بده تا همسایه اگه چیزی آورد
علی بگه مادرم غذا درست کرده
اما کدوم غذا، فقط آب بود
من علی رو تو این شرایط بزرگ کردم
ی رو امدم به خونه
علی گفت مامان بریم نون بسونیم
ادامه👇
با شهدا گم نمی شویم
ساعت ۲ نصف شب تلفن خونه زنگ خورد با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب زنگ زده گفت منم قاسم دلم تنگ شده بو
گفتم نه مآدِر پول ندارم صاب کارم پول نداده
گفت طوری نی دیشب ی دونه خرما خوردیم
علی میگف... تو کوچه می امدم
گفتم خدایا امروز یک لقمه نون گیر من میا
آمدم جلو دیدم یک کیسه نون دم دری گذوشتن وردشتم آوردم به خونه
بهم گفت مآدِر بیا بخوریم
گفتم نگا کردی تو کیسه چی بود
گفت خدا اینا رو برام فرستاد
وقتی تو کیسه رو نگاه کردم دیدم نون ها کپک زده بودن سبز شده بودن
علی اونا رو شسته بود خورده بود
این شهیدا خدا رو دوشتند
اولا جنگ کنار رزمندها و تو پشت جبهه خدمت میکردم که سردار سلیمانی گف با اونا برم جبهه و اوجا کمک کنم
مَ تا امام آتش بس اعلام کرد تو جبهه بودم
کنار فرزندا دلاور ایران اسلامی تو لشکر ثارالله بودم و بعد به کرمون ورگشتم
خوش به حال شهدا رفتن
اگر بودن
امروز از غصه میمردن دق میکردن...
ادامه👇
با شهدا گم نمی شویم
گفتم نه مآدِر پول ندارم صاب کارم پول نداده گفت طوری نی دیشب ی دونه خرما خوردیم علی میگف... تو کوچه
بی بی سکینه پاکزاد عباسی مادر سردار شهید علی شفیعی (فرمانده محور لشکر ثار الله) بعد از شهادت پسرش هیچکس را نداشت، و حاج قاسم برای او پسری میکرد
بی بی نقل میکند :
حاج قاسم از سوریه بهم زنگ میزد
بعد میگفت دگه خستگیم رفع شد
دگه به آرامش رسیدم
مآدر برو بخواب
ادامه👇
با شهدا گم نمی شویم
بی بی سکینه پاکزاد عباسی مادر سردار شهید علی شفیعی (فرمانده محور لشکر ثار الله) بعد از شهادت پسرش ه
حاج قاسم سلیمانی:
ما افتخار میکنیم بیبی سکینه از ماست
مادری که در این عالم فقط یک فرزند داشت و هیچ قوم و اقوامی نداشت و ندارد
زن زحمت کشیدهی سیه چردهی پُر از معنویتی که امروز افتخار شهر ماست
او مادر شهید ماست که با کار در کوره های خشت مالی او را (علی) بزرگ کرد
بی بی سکینه بعد شهادت قاسمش
دیگه خیلی دووم نیاورد
و امروز نزدیک ۲ پسرش خوابیده است
علی او حاجتها میدهد
قاسم او سربازی میکند برای صاحب الزمان
و او فقط در این دنیا کسی را ندارد
بی بی سکینه مادر لشکری از شهیدان است
روزت مبارک بی بی سکینه
و پیشاپیش تولدت مبارک
#روز_مادر
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷یک روز همراه پسرش به دیدن یکی از فامیل رفت. هر کسی را میدید از جایش بلند میشد و سلام میکرد. یکی از بچههای فامیل، به سمتش آمد و او هم به نشانه احترام از جایش بلند شد و سلام کرد و با بچه شوخی و بازی کرد.
🌷پسر شهید پرسید: پدر چرا شما تا به این حد با افراد کم سن وسال تر از خودتان گرم میگیرید؟ چرا وقتی افراد کم سن وسال را جایی میبینید بلند میشوید و سلام میکنید؟
🌷در جوابش گفت: «مگر ملاک آدمیت به بزرگی و سن است؟ از کجا معلوم، شاید این افراد کم سن وسال از خیلی از سن وسالدارها نزد خداوند عزیزتر باشد. سعی کن به یک اندازه برای افراد احترام قائل شوی.طوری برخورد کن که دوست داری بقیه با تو رفتار کنند.»
"شهید مدافع حرم محمد رضا علیخانی"
#روز_مادر 💐
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷شادی روح شهید والا مقام
"حسن حیدری"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
عاقبتهمتونختمبخیروشهادتانشاءالله
شبتون شهدایی
#مادر
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
224.mp3
2.01M
زیارت عاشورا❤️
به نیت ظهور #امام_زمان(عج)✨ و شهدا 🕊 و سلامتی سربازان گمنام امام زمان✨ و مدافعان وطن و رفع گرفتاری مسلمین ،برای آزادی و پیروزی مردم مظلوم فلسطین
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#سوریه
#وعده_صادق
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
صبحمان، نه؛
عمرمان
همه پر خیر است،
با یاد شما
خاکیان افلاک نشین..
#حضرت_زهرا
#وعده_صادق
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
سلام بر زهرا (س)
و سلام بر مادران زهرایی....
✍نیره نوری
#روز_مادر
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷آنقدر از احمد راضی بودم که هر روز دو رکعت نماز شکر به خاطر چنین فرزندی می خواندم. می گفتم خدایا من که لایق این فرزند نیستم و نمی دانم که قرار است چه کاره شود اما هر چه هست تو او را به من عطا کرده ای از این بابت از تو سپاسگزارم.
نمی دانستم قرار است شهید شود....
🌷سه ماهی که پسرم در لشگر آموزش می دید من و پدرش هر روز به دیدارش می رفتیم. چای را خیلی دوست داشت. من هر روز برای او و دوستانش که سربازهای شهرستانی بودند فلاکس چای می بردم.
🌷وقتی که از دور ما را می دید زانو می زد و سلام نظامی میداد. تا ما برایش دست تکان نمیدادیم جلو نمی آمد.وقتی هم که می آمد جلو دست من و پدرش را می بوسید.
✍راوی مادر شهید
"شهید احمد زمانی مظفرآبادی"
#سوریه
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷شادی روح شهید والا مقام
"سعید سلیمانی"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
عاقبتهمتونختمبخیروشهادتانشاءالله
شبتون شهدایی
#مادر
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab