🌹عملیات کربلای 10» در پیش بود و سردار خستگی ناپذیر برای فراهم کردن مقدمات کار، در ارتفاعات برفگیر «ماووت» به سر میبرد. او شب عملیات با اینکه سه شبانهروز پلکهایش خواب را لمس نکرده بود، از تلاش باز نمیایستاد به طوری که در شب عملیات وقتی فرمانده وقت لشکر (سردار قربانی) گفت: «حاجی امشب جلو نروید، چون آتش سنگین است.» حاجی با لحنی که پرده از احساس وظیفهاش برمیداشت، گفت: «من فرمانده این محور و عملیاتم و باید در کنار بسیجیانم باشم تا از کار آنها و نحوه عملکردشان مطلع باشم تا انشاءالله مشکلی پیش نیاید.» آن شب حاج حسین با نیروها در قله ماند و گفت: « اگر مصلحت خدا باشد، ما دیگر رفتنی هستیم و شهید میشویم.»
عاقبت در شب عملیات کربلای ۱۰ دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۶ خمپارهای بر سنگر او فرود آمد و بصیر جبههها با بصیرت تمام بر قلههای ماووت اوج گرفت.
راوی دوست وهم رزم شهید
"شهید حاج حسین بصیر"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹من بال و پر شهید را می بوسم
پا تا به سر شهید را می بوسم
دستم نرسد اگر به دامان شهید
دست پدر شهید را می بوسم
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
" شهید محرم علیپور"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام صادق علیهالسلام:
پیش از آنکه به حساب شما رسیدگی شود خود به حسابتان رسیدگی کنید
📚میزان الحکمه،ج ۸،ص ۲۹۲
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹سحری خوردن کنار آرپیجی و مسلسل، وضو با آب سرد و قنوت در دل شب توصیف ناشدنی است. ربّنای لحظات افطار از پایان یک روزه خبر میداد، ربّنایی که تمام وجود رزمندگان مملو از حقانیت آن بود. بچهها با اشتیاق فراوان برای نماز مغرب و عشا وضو میگرفتند، ماشین توزیع غذا به همه چادرها سر میزد و افطاری را توزیع میکرد. سادگی و صمیمیت در سفره افطار ما موج میزد و ما خوشحال از اینکه خدا توفیق روزه گرفتن را به ما هدیه داده بود سر سفره مینشستیم و بعد از خواندن دعا با نان و خرما افطار میکردیم.
🌹دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت. معـنویتــی که «السلام علیــک یــا اباعبدالله»، «زیارت عاشورا» یا «وجیه عندالله اشفع لنا عندالله» در توسل به سفره افطار و سحر ما هدیه میکرد، غیرقابل توصیف است و همین، بنیه معنوی و عدم غفلت از لحظات معنوی رزمندگان را از دیگران ممتاز کرده بود. نمیتوانم این لحظات را برای شما بیان کنم، در لشکر ۲۸ سنندج بودم و قرار بود بعد از یک هفته به خانه برگردم اما جاذبه این ماه مرا در کردستان ماندگار کرد. ماه رمضان بهترین و زیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها به ارمغان میآورد.
🌹برکت دعا در کنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپیجی و مسلسل، وضو با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام روبروی آسمان بدون هیچ حجابی که تو را از دیدن وسعتها بی نصیب کند، گریه بچههای عاشق در رکوع و همه چیز برای یک مهمانی خدا آماده بود. یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداریشان از منارههای غیرت این دیار به گوش میرسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لالههای سرخ دشتهای این خاک به یمن آنان به پا ایستادهاند.
✍راوی: حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محمدی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹هيچگاه امام را تنها نگذاريد
از خدا ميخواهم که اين بندة گناهکار را ببخشد و از لغزشهايي که در گذشته داشتهام در گذرد و اميدوارم که ادامه دهنده راه شهيدان باشم و تا سر حد شهادت از آن دفاع کنم و جان خود را که تنها سرمايه من است، در اين راه بدهم و از خداوند متعال خواهانم که اين بنده حقير و ذليل را که هيچ نيرويي در خود نميبيند و هيچ ياري جز او را ندارد، ياري کند و حتي يک لحظه مرا به خود وانگذارد و از خداوند ميخواهم که مرا به لقاء خودش ببرد و مرا از شهيدان قرار دهد تا بدين وسيله بتوانم در پيشگاه امام حسين عليهالسلام رو سفيد باشم. ملت عزيز و امت شهيدپرور پيرو امام، هيچ گاه امام را تنها نگذاريد و تنها سفارش من به شما ملت غيور همين است
"شهید علی نیکبخت"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#بهار_قرآن_با_شهدا
🌹شهید احمد ملایی ۲۵ مهرماه سال ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. از کودکی با قرآن و اهل بیت (ع) مأنوس بود و در جلسات قرآن اساتید مختلف شرکت میکرد. این راهی بود که پدر جلوی پای احمد گذاشته بود و خودش هم قاری و هم مداح اهل بیت (ع) بود.
🌹شغل پدرم آهنگری بود، او با سختی برای ما رزق و روزی حلال تهیه میکرد و شاید یکی از عوامل موفقیت ما و حتی عاقبت به خیری احمد همین نان حلال پدر و تلاش او و مادرمان برای تربیت قرآنی فرزندان بود.
🌹مجید زکیلو از جمله اساتیدی است که شهید احمد ملایی در جلسه قرآنش شرکت میکرد. او درباره احمد میگوید: شهید ملایی نوجوان عزیزی بود که در جلسات قرآن شاگرد من بود، اما به درجاتی رسید که استاد من شد و از او درس میگرفتم. او به قدری از ما جلو رفت که امروز نیاز داریم از او مدد بگیریم.
🌹احمد در منطقه تک تیرانداز بود و یک اسلحه قناصه داشت به من میگفت: هر گاه میخواهم هدفی را بزنم که زدنش سخت است آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» را میخوانم و تیرم درست به هدف میخورد. اینها نشانه این بود که او تا چه حدی از قرآن بهره برده بود. سرانجام در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر چهار برای نجات یکی از همرزمان که گلوله خورده بود خاکریز را ترک میکند و از هر دو پا مورد اصابت گلوله دشمن قرار میگیرد و به شهادت میرسد.
"شهید احمد ملایی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹همیشه ازامام بعنوان تنهاالگو واسوه حسنه در دوران حضرت ولی عصر عج یاد میکرد
"شهیده عصمت پورانوری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
هیچ وقت نماز را ترک نکنید و خدا را از یاد نبرید و به فکر مستمندان و فقیران باشید و برای اسلام کار کنید.
از برادرانم میخواهم بعداز من جای من و سنگر من را خالی نگذارید.
شهید علی اکبر ابهری
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹هیهات مصیبتی است تنها ماندن
هنگام رحیل همرهان جا ماندن
سخت است زمان هجرت هم قفسان
مبهوت قفس شدن ز ره واماندن
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
" شهید محمد رضا تورجی زاده"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام سجاد علیه السلام :
خَیْرُ مَفاتیحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَیْرُ خَواتیمِهَا الْوَفاءُ.
بهترین شروع کارها صداقت و راستگویى و بهترین پایان آنها وفا است.
📚بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۱
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹ما در دوران اسارت جزو مفقودین بودیم یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود. عراقیها به ما خیلی سخت میگرفتند جز ارتباط و اتکال به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوندی بود یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود بچههایی که با ما در اردوگاه ۱۲ و ۱۸ بودند تقریباً ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه میگرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادا جرم بود.
🌹بارها اتفاق میافتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچهها حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر میدادند و نماز را بهم میزدند حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. روزه گرفتن جرم سنگینتری بود بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک میریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میل مینمودند اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را شکنجه میدادند.
🌹آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت. خدا شاهد است امروز که بیش ۲۰ سال از اسارت میگذرد هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفرههایمان یافت میشود ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا، غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس میکردیم. دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچهها قرائت میشد هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود.
✍راوی: سردار مرتضی حاج باقری
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
📝خاطرات تفحص شهدا:
🌹"پیدا شدن شهید با توسل به امام رضا(ع)"
آن روز صبح، كسى كه زيارت عاشورا مى خواند، توسلى پيدا كرد به امام رضا(ع). شروع كرد به ذكر مصائب امام هشتم و كرامات او. مى خواند و همه زار زار گريه مى كرديم. در ميان مداحى، از امام رضا طلب كرد كه دست ما را خالى برنگرداند، ما كه در اين دنيا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان اين شهدا به آغوش خانواده هايشان است و...
هنگام غروب بود و دم تعطيل كردن كار و برگشتن به مقر. ديگر داشتيم نااميد مى شديم. خورشيد مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرين بيل ها كه در زمين فرو رفت، تكه اى لباس توجهمان را جلب كرد. همه سراسيمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهيد را از خاك در آورديم. روزى اى بود كه آن روز نصيبمان شده بود. شهيدى آرام خفته به خاك. يكى از جيب هاى پيراهن نظامى اش را كه باز كرديم تا كارت شناسايى و مداركش را خارج كنيم، در كمال حيرت و ناباورى، ديديم كه يك آينه كوچك، كه پشت آن تصويرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آينه هايى كه در مشهد، اطراف ضريح مطهر مى فروشند. گريه مان درآمد. همه اشك مى ريختند. جالب تر و سوزناكتر از همه زمانى بود كه از روى كارت شناسايى اش فهميديم نامش «سيد رضا» است. شور و حال عجيبى بر بچه ها حكمفرما شد. ذكر صلوات و جارى اشك، كمترين چيزى بود.
شهيد را كه به شهرستان ورامين بردند، بچه ها رفتند نزدمادرش تاسرّ اين مسئله را دريابند. مادربدون اينكه اطلاعى از اين امرداشته باشد،گفت:
«پسرمن علاقه وارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت»
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#بهار_قرآن_با_شهدا
🌹شهید حسین آسایش ۶ خرداد ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. حسین در سالهای پس از انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی فعالیت میکرد اما کار اصلی او تدریس قرآن کریم در دو مدرسه بود، البته او مسئولیتهای دیگری هم داشت، اما مهمترین کارش تدریس قرآن بود.
🌹این شهید بزرگوار در کنارتدریس، قاری قرآن هم بود و پس ازشهادتش نام مدرسهای که در آن تدریس میکرد به نام مدرسه شهید «حسین آسایش» تغییر کرد.
🌹در اوایل دهه ۶۰ ما به شهرک نفت حوالی شهرک شهید محلاتی نقل مکان کردیم. در آن زمان این منطقه امکانات چندانی نداشت و یکی از کارهای حسین خدمترسانی به مردم محل بود. به یاد دارم او با گالن از نهری که در نزدیکی محل قرار داشت برای مردم آب میآورد و همین کارها باعث شده بود که حسین زبانزد اهالی محل شود.
🌹این شهید بزرگوار تعصب خاصی به انقلاب و اسلام داشت و همواره در صحبتهایش ما را به حمایت از انقلاب اسلامی دعوت میکرد.
🌹حسین فردی آرام و متواضع بود و بسیار به حقالناس تأکید میکرد. او با دوستانش به کوه میرفت و آنجا برای دوستان قرآن میخواند. به یاد دارم یک بار مادرم از حسین خواست برایش قرآن بخواند، اما او در پاسخ گفت: مادر جان ممکن است تلاوت قرآن در منزل باعث ناراحتی همسایهها شود، اگر میخواهید برای شما قرآن بخوانم بیایید به بیرون برویم تا برای شما تلاوت کنم.
🌹سرانجام در روز ۱۵ آذرماه ۱۳۶۵ در مرحله مقدماتی عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل شد.
"شهید حسین آسایش"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹🕊🌹🕊
🌹روایت حاج مهدی رسولی از فردی که حاج قاسم را دفن کرده و ایشان را در خواب میبیند و از ایشان سوالاتی میکنن
🌹 که مهم ترین سوال ایشان از حاج قاسم این بود که لحظه انفجار چه حالی داشتی حاجی؟
حاجی جواب دادن....
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
ملت ما خون خود را به پاي درختي ريخته است كه ثمره ی آن ولايت فقيه می باشد. اي مردم! پشتيبان انقلاب باشيد و اتحاد خود را بيش تر و بيش تر كنيد كه آمريكا از اتحاد ما مي ترسد و به قول امام، آمريكا از پابرهنه ها ضربه ديده است. امام را تنها مگذاريد. در خاتمه، بار ديگر از خانواده ام مي خواهم كه اگر در راه خدا شهيد شدم، ناراحت نباشند و قرآن بخوانند و به گفته هاي قرآن عمل كنند و نسبت به هم مهربان باشند.
"شهیدبسیجی اسماعیل ابراهیمیان"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹کسی میتواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند
که در سیم خاردارهای نفس خود گیر نکرده باشد.
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
" شهید علی پودینه"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
سُئِلَ عَنْ خِيارِ الْعِبادِ، فَقالَ عليه السلام: اَلَّذينَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا.
از حضرت رضا عليه السلام درباره بهترين بندگان پرسيدند. حضـرت فـرمــود: آنان كه هرگاه نيكى مى كنند، خوشحال مى شوند، هرگاه بدى مى كنند، استغفار مى كنند، هرگاه چيزى به آنان داده مى شود، سپاس مى گويند، هرگاه مبتلا و گرفتار مى شوند، شكيبايى مى كنند، و هرگاه خشمگين مى شوند، عفو و گذشت مى كنند.
📚مسندالامام الرضا عليه السلام، ج ۱ ص ۲۸۴
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شیخ مهدی در درسهای حوزه پشتكار عجیبی داشت و بسیار پیش میآمد كه او تمام شب را به مطالعه مشغول بود و بعضی از شبها استراحت او بیش از چهار ساعت نبود.
🌹میگفت:
با مختصر غذایی در ماه مبارک رمضان افطار میكردم و به مطالعه مینشستم و هنوز جابهجا نشده بودم كه صدا میزدند و میگفتند دیر شده و نزدیک اذان است. به سرعت چیزی میخوردم و به نماز مشغول میشدم. در طی چند سال متمادی در ایام تحصیل اتفاق نیفتاد كه در شبانه روز بیش از چهار ساعت بخوابم؛ حتی پنج دقیقه هم نشد!
"شهید شیخ مهدی شاه آبادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹از ملت ایران میخواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه یاور مستضعفین و دشمن ظالمان باشند
"شهید غلامحسین اکبری جعفر آبادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#بهار_قرآن_با_شهدا
🌹شهید نورایی قاری و حافظ قرآن کریم و از معلمان قرآن آموزش و پرورش بود که در کنار تدریس قرآن در آموزش و پرورش جلسهای هم برای تربیت جوانان و نوجوانان برگزار میکرد. اکنون فرزندش هم حافظ کل قرآن، قاری و مداح اهلبیت(ع) است.
🌹شهید نورایی در دوران نوجوانی از شاگردان کلاس مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی میشود. عباس استعداد بالایی در فراگیری زبان خارجی داشت و به زبانهای انگلیسی و عربی مسلط بود. و ورود وی به حوزه قرآن باعث شده بود که عباس، الفتی ناگسستنی با فرایض دینی داشته باشد و همه آموزههای قرآن را به عمل نیز درآورد.
🌹عباس در حاشیه شغل معلمی، هیئت مکتب قرآن و ولایت را برای تربیت قاریان قرآن تأسیس کرده بود و از همان مکان مقدس بود که قاریان ممتازی به جامعه تقدیم کرد. جالب آن که جلسه قرآنی که عباس تشکیل داده بود، همچنان پابرجاست و صدای دلنشین او به گوش شاگردانش میرسد.
🌹بچههایی که شاگرد عباس بودند و در جلسات قرآن وی شرکت میکردند، اینک هر کدام محوری در محله خودشان شدهاند و در زمینههای مختلف دینی و قرآنی و بسیج فعالیتهای گستردهای دارند و از آنجایی که قول و عمل شهید نورایی یکی بود، شاگردان وی نیز مثل استادشان قول و عملشان را یکی کردهاند.
🌹این شهید بزرگوار در ۲۷ بهمنماه ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ و در منطقه فاو برای شکستن محاصره گردان حمزه از دست دشمن وارد عمل شد و به شهادت رسید. پیکر مطهر ایشان پس از ۲۸ سال به میهن بازگشت.
"شهید عباس نورایی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بعد از ظهر صدای تیراندازی نزدیک تر شد. دوربین و سلاح قناصه ام را برداشتم و روی پشت بام رفتم. ساختمان های اطراف را چک کردم.
🌹بچه ها اعلام کردند در یکی از ساختمان های روبرو تردد مشکوکی دیدند، حواسم را کامل جمع کردم. نسبت به یکی از ساختمان های کنار سفارت حس خوبی نداشتم، خم شدم تا سلاحم را آماده کنم که صدای سوت یک گلوله دقیقا از کنار سرم رد شد.
شاید کمتر از کسری از ثانیه. اگر خم نشده بودم، گلوله به گیج گاهم خورده بود.
صدای صوت گلوله هنوز در گوشم بود، فقط یک خراش کوچک برداشته بودم. سریع مسلح شدم و مجددا همه جا را چک کردم.
گلوله دوم به لبه دیوار خورد و خاک بلند شد.
روی شانه راستم غلت زدم و کمی موقعیتم را تغییر دادم.
🌹به راحتی متوجه شدم که کجا موضع گرفته. دوربین و سلاح را هم محور کردم و نقطه مورد نظرم را نشانه گرفتم.
نفسم را حبس کردم، دستم را روی ماشه نگه داشتم. کمی صبر کردم، به محض اینکه از جای خودش تکان خورد،
زدمش.
"شهید رسول خلیلی"
✍کتاب رفیق مثل رسول
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خمس
مادرش علاقه ی خاصی به او داشت و بیشتر از سایر فرزندانش به او توجه می کرد.
با مهدی در منطقه بودیم که یکی از بچه های محله ما را دید و گفت: «مواظب باش مادر مهدی نفهمه که اون با تو اومده جبهه، چون گفته اگه بفهم کی زیر پای بچهام میشینه و اونو هی به منطقه می کشونه سر به نیستش می کنم».
وقتی با مهدی از منطقه برگشتیم مستقیم رفتم خانه شان و گلایه کردم.
۔ حاج خانم! این پسر شماس که دست مارو میگیره و میبره جبهه. اون وقت شما از من دلگیر میشین؟؟ و مادر نگاهی سرزنش آمیز به مهدی انداخت.
. چرا این کارو می کنی پسرم؟
مهدی با قیافهای جدی رو کرد به مادرش.
- مگه شما مسلمون نیستین؟ مادر حیرت زده جواب داد: «خوب! چرا؟ معلومه که مسلمونم». ۔ مگه مسلمون نباید خمس بده؟
مادر بی آنکه سر از حرف های او در آورد گیج و ويج گفت: «خوب! چرا!» مهدی همچنان جدی ادامه داد.
۔ مگه شما پنج تا پسر ندارین؟ خوب! خمس شو باید بدین دیگه! و زد زیر خنده.
راوی: همرزم شهید مهدی بیات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab