بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام على عليه السلام:
🌹مَنِ اشتَغَلَ بِذِكرِ الناسِ قَطَعَهُ اللّهُ سبحانَهُ عَن ذِكرِهِ
🌸هر كه به ياد مردم سرگرم شود، خداوند سبحان او را از ياد خود جدا كند
📚غررالحكم حدیث ۸۲۳۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹پدر، پوتین های حسینعلی را که دم در دید، اخم هایش در هم رفت. تعجب کردیم. آخر پوتین های او نشانهی آمدنش از منطقه بود که این پدر را بی حساب خوشحال می کرد. وارد اتاق شد و قبل از اینکه فرصت دهد، پسر جوانش او را در آغوش بکشد،
🌹 گفت: «پنجهی پوتین تو موش خورده. چرا اونارو عوض نمی کنی؟» حسینعلی که هنوز برای بوسیدن پدر شتاب داشت، در حالی که به طرف او می رفت، گفت: «پوتینام هنوز قابل استفادهس بابا! چرا باید عوض شون کنم؟ درست نیس از بیت المال مازاد بر نیاز استفاده کنیم».
"شهید سید حسینعلی مقدسنیان"
✍راوی :خواهر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شبی در تنگه ی چزابه خاکریز میزدیم. ناگهان صدای تکبیر یکی از بسیجیها فضای شب را شکافت. به طرف صدا دویدم. یکی از بچه های تأمین لودر بود ترکش خمپاره زمین گیرش کرده بود. از شدت درد صدایش گرفته بود و لبهایش به ذکر می جنبید. او را کول گرفتم و به طرف آمبولانس شروع به دویدم کردم. زمین ناهموار بود و شب بسیار ظلمانی برای همین در طول مسیر چند بار زمین خوردم.
🌹وقتی توی آمبولانس خواباندمش، احساس کردم یک پایش نیست. رمقم برید صدای او هنوز به گوش میرسید: «یا مهدی ادرکنی!»
🌹کنارش زانو زدم. نگاهی به من انداخت و با لبهای پریده رنگش لبخند پرسید: «چیه؟ به چی فکر می کنی؟» بریده بریده پرسیدم: «خودت میدونستی پات قطع شده؟» با همان لبخندی که هنوز روی لبهایش بود، جواب داد: «بله!» بی اراده از جا جستم و راه آمده را افتان و خیزان برگشتم تا شاید پای جداشده اش را پیدا کنم ولی افسوس! وقتی دست خالی به کنارش برگشتم، به خواب ابدی فرو رفته بود. هنوز هم لبخند بر لبانش بود.
از یادداشت های
"شهید هاشم ساجدی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹امروز صحنه کارزار است . صحنه امتحان الهی است و ما جوانان حزب اللهی ، وظیفه داریم به ندای امام خود لبیک بگوییم .
دخترم ، آرزوی دیدارت راداشتم و دوست داشتم در تربیت تو کوشش کنم ،لیک شهادت پدرت بزرگترین راه برای تو دخترم خواهد بود .انشاءالله وقتی بزرگ شدی و این وصیت نامه را خواندی ، راه پدرت را ادامه دهی و اسلام را با شهادت پدرت تقی بشناسی.
🌹پدر و مادرم ، شما نخستین پدر و مادر شهید نبوده و آخرین هم نخواهید بود . چون تا زمانی که قران کریم و اسلام عزیز در بین مسلمین است ، تاریخ همچنان تکرار خواهد شد. امت قهرمان و شهید پرور رودسر ، امیدوارم همیشه پشتیبان امام و رهبران راستین اسلام باشید و گول حرف منافقین را نخورید
"شهید تقی جمالی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خدایا کمکم کن تا با این پشت خمیده از بار گناهان، مسئولیتم را بر دوش کشم و به آنجا که مقرر کردهای برسم که به جز این در خسران و زیانم.
🌹خدایا، این بنده کوچک و ضعیفت را کمک کن، کمکش کن راهی را که در آن پای گذاشته تا به آخر برساند.
🌹خدایا، کمکم کن که نه از اهل کوفه، بلکه از آرزومندان پیروی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف باشم.
🌹خدایا، پس بر من ببخش که بخود جرأت آن را دادم تا ادعای شهادت طلبی کنم که آرزو بر ناتوانها عیب نیست.
"شهید حمیدرضا اصفهانیان"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹«کاری کنید که وقتی کسی شما را
ملاقات میکند احساس کند که
یک شهید را ملاقات کرده است...»
"شهید حاج احمد کاظمی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹مجاهد فی سبیل الله بزرگتر از آن است که گوهر زیبای عمل خود را به عیار زخارف دنیا محک بزند.
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید مجید عتیقی نژاد "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام علی علیه السلام
🌹وَعدُ الكَريمِ نَقدٌ و تَعجيلٌ ، وَعدُ اللَّئيمِ تَسويفٌ و تَعليلٌ .
🌸وعده شخص بزرگوار، نقد و فورى است. وعده شخص فرومايه با سر دواندن و بهانه تراشى همراه است.
📚ميزان الحكمه ج۱۳ /ص۲۴۸
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 پسرم در جبهه ی گیلانغرب بود. رادیو اعلام کرد دشمن آن منطقه را بمباران کرده. دلم لرزید. دست به دامان آقا علی بن موسی الرضا شدم و از او خواستم پسرم را زنده به من برگرداند.
چند روز بعد آمد. در حالی که قادر نبودم خوشحالی ام را از او پنهان کنیم، از جریان بمباران پرسیدم.
🌹- سه روز در حال سنگرسازی بودیم. شب سوم بچه ها رفتند بیرون سنگر خوابیدند و من داخل سنگر موندم. خوابم که برد شما رو دیدم که کنار ضریح امام رضا (ع) ایستادین و از او می خواین من نمیرم. در همین موقع غرش هواپیما بیدارم کرد. هنوز به خودم نیامده بودم که زیر خروارها خاک مدفون شدم. نفهمیدم کی و چطور از زیر خاک بیرونم آوردند. وقتی چشم باز کردم، دوستامو دیدم که توی خون شون غوطه می خورن... من هیچ کاری نمی تونستم براشون بکنم... هیچ کاری
🌹ساکت شد و در خودش فرو رفت. گفتم: «آره پسرم! من از امام رضا خواستم تو رو برام نگه داره». چهره اش را غبار غم پوشاند.
- منو میخوای چه کنی مادر؟! اگه شهید نشدم شاید واسه اینه که نون حلال بهم ندادی! شهیدشدن لیاقت میخواد مادر!
"شهید محمدجواد هوشیار علیآبادی"
✍راوی :مادر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹دوست داشت فرزندان زیادی داشته باشیم. به یکایک آنها هم عشق می ورزید. با این همه دعای همیشگی اش این بود:
«خدایا! اگر ذریه ی من در بزرگسالی قدم در راه تو نمی گذارد و بندگی ات را نمی کند، در کودکی او را از من بگیر. چرا که نمی خواهم از من نسلی ناخلف روی زمین باقی بماند».
"شهید سیدعباس موسوی قوچانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹از پیامبر و ائمه بیاموزیم که چگونه تمام هستی خویش را وقف اسلام کردند و چگونه استاد بزرگ شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام خود و خانواده خویش را فدای اسلام عزیز نمود و در سیاهی ظالمان فریاد کرد.
رضای خدا را در نظر بگیرید و تقوی الهی پیشه کنید و از منافع مادی در حد لازم استفاده نمایید.
🌹به فکر خانه آخرت باشید. نباشید از کسانیکه خانه دنیای آنان آباد و خانه آخرتشان ویران است. پوزخند به خط انقلاب و اعمال افراد خالص در انقلاب نزنید، مکر بکار نبرید که خدا با شما مکر بکار میبرد. چوب خدا را چنان خواهید خورد که دیگر نای اندیشیدن نداشته باشید.
"شهید پرویز سراج"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹مي دانم كه شما پدر و مادرم، متعهد به اسلام عزيز هستيد و مي دانم از اين كه فرزندتان را كه سال ها برايش زحمت كشيده بوديد، در راه تنها ياور خود يعني پروردگار بزرگ تقديم داشته ايد؛ اميدوارم خداوند اين قرباني را از شما بپذيرد و مرا مورد عفو و رحمت الهي خويش قرار دهد. به خداوند خواهيد گفت كه ما حاضريم فرزندان ديگرمان را به فرمان زعيم عالي قدر، حضرت امام خميني به ميدان شهادت بفرستيم.
🌹 خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: ‹‹ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون.›› خداوند شهادت را هميشه به اولياي خاص خود عنايت مي كند و این شهادت، اتفاقي نيست بلکه انتخابي است.
"شهید مصطفی جباری مقدم"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹ای خدای رحیم، من بسیار خرسندم که در راه تو قدم برداشتم و از تو میخواهم که مرا جزء یاران امام حسین علیه السلام قرار بدهی.
🌹ای امت حزب الله این امام عزیز را تنها نگذارید. به امام عزیز دعا کنید، حرفهای پرارزش و معنوی و الهی امام را گوش کنید و نگذارید امام از شما ناراحت شود و شما باید حافظ این انقلاب باشید تا در آینده فرزندانتان با افتخار و سربلندی زندگی کنند، سنگرهای ستاد مقاومت را گرم نگه دارید، در نماز جماعت و دعاهای توسل و کمیل و مجالس سینه زنی شرکت کنید و همیشه هوشیار در صحنه بمانید.
" شهید رضا امیدی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو
دلم دوباره گرفته ز بی خیالی تو
تو التماس نگاه کدام پنجرهای
که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"فرمانده شهید مجید رخ "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام على عليه السلام:
🌹جِماعُ الشَّرِّ في مُقارَنةِ قَرينِ السُّوءِ
همه بدی ها در مجالست با همنشينِ بد است
📚غررالحكم حدیث۴۷۷۴
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹رفته بودم بهشت رضا و نشسته بودم و مزار یکی از بستگان و داشتم فاتحه میخواندم که صدای آشنایی توجهم را جلب کرد. چشم در اطراف گرداندم، احمد .برادرزاده ام - بود که سر مزار دوست شهیدش نشسته بود و به آهستگی گریه می کرد و نجوایی نامحسوس با خود داشت. پاورچین به او نزدیک شدم
🌹ای بی وفا! بالاخره رفتی و منو تنها گذاشتی. اومدم دست به دامنت بشم. تو که می دونی آرزوی من چیه؟! می خوام بیام پیش شماها! پیش خدا! دیگه طاقت موندن ندارم. طاقت نامردمی هارو ندارم
صدای گریه اش اوج گرفت و سکوت قبرستان را شکست - از خدا بخواه هر چه زودتر منو به شما ملحق كنه.
🌹طاقتم تمام شد، صدا زدم: احمد! چی شده؟» دست هایش را از چشم های اشک آلودش جدا کرد، مرا که دید، حیرت زده پرسید: «شمایین عمه؟! اینجا چه می کنین؟»
_اومدم زیارت اهل قبور. نمی خوای جواب منو بدی؟ چی شده؟ چرا اینقده بی قراری؟
در حالی که صدایش در همهمه ی گریه میشکست گفت:
_می خوام برم جبهه. ولی نمیذارن. میگن حالا دیگه تو پدر شدی. باید پدری کنی، از این جور حرفا... ولی عمه! اونجا بهشته. توی جبهه خدا اون قدر به أدم نزدیکه که به راحتی میشه حسش کرد
و باز هق هق گریه کلامش را برید
_اینجا نفس کشیدن برام سخت شده. می خوام برم... باید برم ولی ... نمیذارن
و بعد از سکوتی حزن انگیز ادامه داد: خدایا! راضی ام به رضای تو
🌹چند روز بعد به دیدنشان رفتم. احمد در خانه نبود. از همسرش پرسیدم احمد رفته جبهه؟» گفت: «نه!»
- آخه دلش می خواد بره... مانعش نشو. و قصهی بی قراری اش را در بهشت رضا برایش تعریف کردم.
ظهر که احمد به خانه برگشت، زنش گفت: «اگه دوست داری بری منطقه حرفی ندارم». شعف همه ی وجود برادرزاده ام را فرا گرفت. حق شناسانه نگاهی و بی آنکه کلامی بگوید، از خانه بیرون زد.
🌹او حتی منتظر تحویل سال جدید نشد.
روز اول عید به خانه شان رفتم. زنش نامه ی احمد را نشانم داد. نوشته خواهشمندم حلالم کنید... می خواهم از خدا عیدی بگیرم...». ... و بالاخره عیدی اش را گرفت. چند روز بعد پیکر غرقه به خونش را از منطقه آوردند.
"شهید احمد تزاول"
✍راوی : عمهی شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
🌹صبح زود بود که گرمی لبهایش را روی گونه ام حس کردم. خواب آلوده چشم هایم را باز کردم. او بود! داداش مرتضی که از منطقه برگشته بود. وقتی همه ی ما را به آرامی بوسید، دیدم نشست و روزنامه ای زیر پایش پهن کرد و مشغول کاری شد. آهسته گردن کشیدم ببینم چه می کند. او داشت ترکش های ریز و درشتی را از پایش بیرون می کشید، بدون آنکه آخ بگوید.
"شهید مرتضی افتخاری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خدایا! با تمام وجود به يادت هستم، به يادم باش كه بي تو هيچ و پوچ خواهم بود.
پدر و مادر عزيزم! اين راهي كه من رفتم، راه امام رضا(ع) و ديگر امامان است. براي من گريه نكنيد، چون راه درستی را انتخاب كردم.
🌹مادر جان! انسان روزی به دنيا مي آيد و يك روز هم از دنيا مي رود، چه بهتر است كه در راه حسين(ع) از دنيا برود. براي من گريه نكنيد، چون من راه الله را رفتم. خواهشم اين است كه به برادرانم بگوييد، مثل من راه خدا را بروند و نگذارند كه اسلحه ام روی زمين بماند.
"شهید صفر جلال پور"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹از اسارت که برگشت، اصرار می کردیم خاطراتش را تعریف کند.
- بعثيا مانع نماز خوندن ما میشدن. ولی ما در خفا این فریضه رو به جا می آوردیم. منم مثل خیلی از بچه ها نیمه شبا بلند میشدم و نماز شب میخوندم. یکی از شبا مأمور عراقی که برای سرکشی اومده بود، جای منو خالی دید. صبح به سراغم اومد
🌹و علت غیبت شبانه مو پرسید. برای اینکه هم بندام مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار نگیرن، گفتم: «دل درد بودم. گاهی مجبور میشدم از جام بلند شم». مأمور عذاب منو به باد کتک گرفت.اون قدر لگد به شکمم زد که ..... درد اون هنوز
باقيه.
***
بالاخره پدر بر اثر آسیب های وارده بر شکم به شهادت رسید.
"شهید سیدعبدالله ناظمی بقمچ"
✍راوی : فرزند شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹شهيد رضا شكوري در سال 1345 در فومن به دنيا آمد. شهيد گرانقدر از آغاز جنگ تحميلي با پايگاه هاي بسيج همكاري داشته و از طريق كميته انقلاب اسلامي به خدمت مقدس سربازي اعزام كه سرانجام در منطقه عملياتي فاو در اثر اصابت تركش خمپاره دشمن به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
"شهید رضا شکوری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است
که یادمان نرود زنده است یاد شهید
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید حسینعلی پرنیان "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
پیامبر مهربانی صلی الله علیه و آله:
🌹مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى اَلنَّاسِ
کسی که بار خود بدوش مردم افکند، ملعون(محروم شده از رحمت خدا ) است.
📚تحف العقول، ص۳۷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹بچه های گروه تخریب به عاشقان شهادت معروف شده بودند.
در عملیات والفجر ۱ جوان نوزده ساله ای از گروه تخریب روی مین رفته بود و یک پایش قطع شده بود.
او شب تا صبح وسط میدان مین بود.
روز بعد به طور تصادفی او را دیدم. با شتاب به طرفش رفتم تا کمکش کنم. فریاد زد: «جلو نیا! اینجا پر مینه! نگران نباش! من حالم خوبه».
🌹نگاهی به پای قطع شده اش انداختم که در چند متری او افتاده بود و به جمله اش می اندیشیدم: «من حالم خوبه!» بالاخره راهی به طرفش باز کردم و به کمکش رفتم. وقتی دستش را دور گردنم انداخته بودم و او را به خارج از میدان مین می بردم، شنیدم که زمزمه ای گنگ با خود داشت. به دقت گوش سپردم. مناجاتش را شنیدم که
می گفت: «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و...».
هر چه کردم، نتوانستم جلوی ریزش اشکم را بگیرم.
"شهید رمضانعلی عامل"
✍راوی:همرزم شهید به نقل از شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹رسول دوست دوران کودکی اش بود. غروب از بازی دست کشید و به خانه آمد
. - شام چی داریم؟
همان طور که در حال دوخت و دوز بودم گفتم: «تخم مرغ».
- سهم من چندتاس؟ با بی حوصلگی نگاهش کردم.
- دو تا۔
🌹کنارم نشست و گفت: «میشه دو تا تخم مرغ منو الان بهم بدین؟ آخه مادر رسول می خواد برای شام اشکنه بپزه، ولی تخم مرغ ندارن.
"شهید حسن تقدیسی نیا"
راوی مادر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab