🌹فرزند خردسالمان از شدت تب، تشنج کرد. غلامرضا با دست پاچگی او را بنا زد و به خیابان دوید.
🌹ماشین جهاد سازندگی که معمولا برای انجام کارهای اداری در اختیارش بود جلوی در خانه پارک بود
🌹گمان کردم از شدت عجله اتومبیل یادش رفته. داد زدم: «ماشین اینجاس. کجا داری میری؟» همان طور که می دوید تا خود را به خیابان اصلی برساند، گفت: اون بیت الماله. با تاکسی میریم بیمارستان».
🌹از شدت ناراحتی و عصبانیت سرش داد زدم و پرخاش کردم. کمی درنگ کرد تا خشم و خروشم فرو نشست. . آن وقت به نرمی و ملاطفت گفت: «من چطور میتونم از همه ی مردم حلالیت بگیرم؟»
"شهید غلامرضا نوروزی نژاد یزد"
✍راوی: همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹خواهم امشب که با مادر خویشاندکى دست در آغوش کنم
پر کنم دامن از شبنم اشک تا که این درد فراموش کنم
یاد دارم که به من مى گفتى مادر من آید آن روز که داماد شوى
من که داماد شدم مادر من پس سزا باشد اگر شاد شوى
امشب اى مادر من شاد بخواب پسرت شاد رود حجله دگر
حجله اش تیر و عروسش خون است مادرا بهتر از این چیست دگر
شمع یادش تا ابد در سرای یادها پرتوافشان باد.
"شهید قربانعلی رزاقی"
✍دستنوشتهی شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹زن همسایه که از دنیا رفت، به فاصله ی کمی شوهرش ازدواج مجدد کرد.
نامادری به بهانه های مختلف بچه های قد و نیم قد شوهرش را آزار میداد. تنها پشتیبان بچه ها برادر بزرگشان بود که او هم به جبهه رفته بود. آن روز نامادری بچه ها را از خانه بیرون کرد.
🌹مهدی که چنین دید، آنها را به خانه آورد. شب که پدر به خانه آمد، مهدی را به خاطر کاری که کرده بود، توبیخ کرد و تشری حسابی بهش زد.
🌹_ باباجون! سهم غذای منو بدین با اینا میخورم.
پدر کوتاه آمد. بچه های همسایه دو سه روزی مهمان ما بودند تا بالاخره پدرشان آمد دنبالشان.
"شهید مهدی پهلوان جا غرق"
✍راوی: خواهر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹او پس از طي دوره تحصيلي ابتدايي در رودسر و اخذ مدرك سيكل به استخدام ژاندارمري درآمد و با گذراندن دوره آموزشي يكساله ، موفق به اخذ درجه شدند و پس از فارغ التحصيلي از آموزشگاه درجه داري به ناحيه كردستان منتقل گرديد. ايشان در آن ناحيه به نبرد با ضد انقلابيون كومله و دموكرات پرداخت و سرانجام نيز در اين راه مقدس به فيض عظيم شهادت نائل آمد.
"شهيد علي نمازخوان"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است
دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است
بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک
از چشم های خسته ی مادر گرفته است
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید جواد محمدی"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
#حدیث_روز
امام علی علیه السلام :
🌹يجب أن تمنعك مراقبة حق المرء من منحه الحق.
🌸رعایت حقّ کسی نباید مانع شما از اقامه حقّ بر او شود.
📚غررالحكم حدیث ۱۰۳۲۸
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹روزی که میخواست برود برای آخرین بار سبزیهای را که توی باغچه کاشته بود چید و با چند شاخه گل محمدی فرستاد برای همسایه ها کار همیشهاش بود میگفت از نعمتهایی که خدا به ما داده دیگران هم باید استفاده کنند
🌹او رفت و ما به انتظار نشستیم
وقتی نامه هایش می رسید، از خوشحالی بالا و پایین میپریدیم نمیدانم چه شد که پستچی با ما قهر کرد و دیگر نیامد
مادرم بی آنکه دلواپسیاش را نشان دهد، به همه جا سر زد شاید خبری از بابا پیدا کند، ولی افسوس!... یک سال گذشته
🌹آن شب هم مثل شب های قبل با یاد او خوابم برد.
صدای کوبش در را شنیدم، سر از پا نشناخته، دویدم طرف در حدسم درست بود. بابا پشت در ایستاده بود. با همان لبخند همیشگی اش، مرا که دید بغل باز کرد و از زمین بلندم کرد. آن قدر دل تنگش بودم که می ترسیدم اگر حرف بزنم فرصت دیدنش را از دست بدهم. برای همین در سکوت فقط نگاهش می کردم مرا برد کنار باغچهی دوست داشتنی مان. همان باغچه ای که خودش در آن سبزی کاشته بود و بوته های گل محمدی پرورش داده بود. عطر گل فضا را مالامال کرده بود بابا کنار باغچه نشست.
🌹دویدم آشپزخانه و برای پدر چایی آوردم. آخر او دوست داشت چایی را کنار باغچه، زیر سایه ی بوته های گل محمدی بنوشد. سینی چایی که جلویش گذاشتم خندید و دست برد توی کوله پشتی اش و یک قوطی سیاه از ان تو درآورد
قندهای قندان را خال کرد توی سینی و نخود و کشمش هایی را که توی قوطی بود ریخت توی قندان
🌹صدای مادر مرا از جا پراند.
-پاشو دیگه! چقدر میخوایی؟! به امتحانت نمیرسی ها!
با ناباوری چشم باز کردم. آخ! کاشکی رؤیای شیرینم تا صبح قیامت ادامه مییافت با سختی و سنگینی از جا بلند شدم و رفتم مدرسه. ظهر که خسته و پای کشان برمی گشتم خانه، ناگهان توی کوچه خشکم زد. جلوی در خانه مان ازدحام عجیبی بود.
🌹نمیدانم چرا زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. به هر جان کندنی بود خودم را رساندم به خانه. صدای شیون مادرم به آسمان می رسید. گوشه ی حیاط یک کوله پشتی بود. بی اختیار به طرفش کشیده شدم. بازش کردم. یک قوطی سیاه آن تو بود. درش را باز کردم. پر از نخودچی و کشمش بود.
"شهید عیسی کوه جانی"
✍راوی: دختر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹وقتی از منطقه می آمد، در همه ی کارهای خانه کمکم می کرد
آن روز داشت قند میشکست که دوستانش سرزده آمدند و سر گذاشتن و متلک گفتن به او
🌹- جناب فرمانده! شما رو چه به این کارا! ... بعیده! والله خجالت داره!...
اخمی کرد و غرید: «چه ربطی داره؟ من اونجا فرماندهم نه اینجا!»
" شهید حسن انفرادی حسن آباد"
✍راوی: همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹به شما عزیزان توصیه می کنم نماز را اول وقت و در مسجد بخوانید تا دعاهای تان مستجاب شود.به عهد خود وفا کنید که از نشانه های بارز مومنان به حساب می آید.تابع ولایت فقیه باشید تا انقلاب اسلامی حفظ شود و خون شهدا پایمال نشود. به پدر و مادرتان نیکی کنید تا فرزندان تان نیز به شما نیکی کنند.از خواهران می خواهم با رعایت حجاب مانع فساد عمومی شوند.
"نوروزعلی جعفری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹برای انجام معاملات تجاری به آلمان رفت و مرا هم با خودش برد
چند روزی که آنجا بودیم برای غذا خوردن مشکلاتی داشتیم. او پس از تحقیق و تفحص زیاد توانست آدرس رستورانی را بگیرد که در آن غذاهای حلال سرو می شد.
🌹 اگر روزی فرصت نداشتیم به آن رستوران برویم تا غذایی که حاضر بود در رستوران هتل بخورد تخم مرغ بود
او برای هر نماز که می خواست اقامت کند استحمام می کرد. می گفت:
-به نجس و پاکی رژ بیش نیست. در و دیوار اتاق احتیاط داره
"شهید عباس رحیمی شعرباف"
✍راوی: همسر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹می خواهم به تمام جهانیان اعلام کنم که من با چشم باز و از روی آگاهی، این راه را انتخاب کردم و به حقیقت که بهترین راه را بر گزیدم؛ چرا که بهترین راه، راه الله است که در نهایت به او می رسد و فرموده ی قرآن «انا الله و انا ا لیه راجعون.» را درک کردم. پدر و مادر عزیزم! بدانید که اگر می توانستم، حاضر بودم بارها به خاطر هدفم که همان اسلام است، بمیرم تا با خون خود و شهدای دیگر ثابت کنم که حق یکی است و این حق، همان وجود مطلق یعنی الله است و کفر و شرک و نفاق نابود است.
"شهید اسماعیل چوپانی بناب"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است
دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است
بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک
از چشم های خسته ی مادر گرفته است
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید جعفر جعفر زاده"
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab