هوالشاهد یک از هزاران کرامات شهدا دلم میخواست که ساعت تحویل گلزار شهدا باشم ومثل خیلی ازسالهای گذشته کناررضاجانم‌اما نشد.پسر عمو ( اسماعیل ) رفت وقتی برگشت دوبرگه دستش بودیکی به نام رضا و یکی به نام شهید ولیان که همسایه ماست.گفتم برگه ها چیست !؟ گفت : تعدادی جوان برگه را توزیع میکردند این دوتا راهم اتفاقی به من دادند. باخودم غرق فکر شدم که چطور ممکن است این یک اتفاق باشد چرا از بین ۴۰۰ شهید گلزار برگه رضا جانم به دست جوانی ناشناس که از هیئت عقیله العرب است عدلی به دست پدرش بیفتد. هردو متعجب و از حکمت آن بی خبر .شایدهم تذکری یا عنایتی ویا یک یاد آنهم در لحظه تحویل سال ! هردو برگه را گذاشتم لای قرآن چون تقدس داشت تا غرق دربرگه های نورانی آن باشد.رضا شدم به رضای خدا. این تعجب ماهها همراه من بودو گاها یاد این اتفاق می افتادم تااینکه چندروزپیش ازحرکت به مشهدمقدس و تشرف به زیارت حضرت ثامن الحجج کردیم .برای بار چندم سراغ برگه رضا رفتم اما اینبار تنها یاد نبود.برگه هارا از بین صفحات جدا کردم. به نام رضا و شهید همسایه نگاهی انداختم. یقین داشتم که شهید شاهد است و همه جا حاضر و ناظر اما یقین واطمینان هم ضرر ندارد وبه قول قدیمی تر ها خواستم برای دل خودم فقط محکم کاری کنم تا آرام بگیرم. گفتم همان بهتر که به خود قرآن متوسل تا ببینم خداوند کدام آیه و نشانه را برایم عنایت خواهد کرد. آیه جهاد آمد : اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا وان الله علی نصرهم لقدیر وکسانی که(ستمگرانه) مورد هجوم قرار میگیرند،چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده و خدا مسلما بر یاری آنان تواناست. آیه ۳۹سوره حج بعد تلاوت آیه پشیمان نشدم ولی خجل از اینکه من را چه شده بود که تردید کردم چرا که شهید خود آیه و نشانه بود...!! #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

‏دکتر امام: وقتی برای ویزیت ایشان به منزلشان می رفتم،همیشه یک تکه پارچه سفید و تا شده روی طاقچه اتاقشون بود. یکبار که امام رفتن آشپزخونه تا چای بیارن، رفتم ببینم اون چیه!! جوراب های امام.... تمییز و سفید و اتو شده. کسی که به فکر ‎#انقلاب_اسلامی است، باید در نظم شخصی اسطوره باشد. "جلال اعیان منش" #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

بیشتر مناجات ها و مداحی های محمد در مورد امام زمان بود خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم خوشحال بود و با نشاط. لباس فرم سپاه برتنش بود،چهره اش خیلی نورانی ترشده بود یاد مداحی های او افتادم پرسیدم:محمد این همه در دنیا از آقا خواندی توانستی او را ببینی؟ محمد خندید و گفت: من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم "شهیدمحمدرضاتورجی زاده" #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

ما با هر بار دیدنت، می‌فهمیم، چقدر خدایی که تو بنده‌اش هستی زیباست .. #سرباز "شهید سردارحاج قاسم سلیمانی" #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

💐🍃💐🍃💐 خواب مهدی(عج) را ببینید شب بخیر بوسه از پایش بچینید شب بخیر خواب زهرا(سلام الله علیها) را ببینید شب بخیر هدیه از مادر بگیرید شب بخیر دعایمان کن شهید 🌹 شهیدحسین جودانه🌹 #شبتون_شهدایی عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

امام جعفر صادق درباره مقام مادر: چشم هایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن و صدایت را بلندتر از صدای آن ها نکن دست هایت را بالای دست های آنها مبر، و جلوتر از آنان راه مرو. «بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۷۹٫» #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

🌹🕊🌹🕊🌹 سلام بر آن‌هایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

مردم از صبح جلوي در نشسته بودند.بغض گلوي همه را گرفته بود. وضع خود احمد هم بهتر از آن ها نبود. قرار بود آن روز از مريوان بروند. مردم التماس مي‌کردند مي‌خواستند «کاک احمد»شان را نگه دارند. شانه هايشان را مي‌گرفت، بغلشان مي‌کرد و مي‌گذاشت سير گريه کنند. چشم هاي خودش هم سرخ و خيس بود. رفت بين مردم و گفت«شما خواهر و برادراي من هستيد.من هرجا برم به يادتون هستم. اگه دست خودم بود،دوست داشتم هميشه کنارتون باشم. ولي همون که دستور داده بود احمد بره کردستان حالا دستور داده بره يه جاي ديگه. دست من نيست. وظيفه‌س.بايد برم.» "حاج احمدمتوسلیان" #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

تبریک #روز_مادر به همه مادرانی که فرزندانشان رو فدای اسلام و انقلاب کردند. #انقلاب_فاطمی #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab

داشتیم میرفتیم سمت هلی کوپترها توی مسیر آقامهدی باکری یک دور تسبیح مرگ برآمریکا گفت: می گفت آقای مشکینی فرمودند ثواب گفتن:مرگ برآمریکا کمترازنمازنیست #با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab