🌹🕊🌹🕊🌹
سلام بر آنهایی که
رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند
تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
شهیدغلامعلی پیچک :
مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمیترسیم، از انحراف میترسیم.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
﷽
#خاطرات_شهدا
در نزديكي خانهٔ سعيد كوچه بازاري بود و خانمهايي با پوشش نامناسب رفت و آمد ميكردند ...براي اينكه چشمش به آنها نيفتد هيچوقت از آن كوچه رد نميشد و از كوچه پشتي منزل كه مسير دورتري داشت رفت و آمد ميكرد...صبحها كه من به دنبال سعيد ميرفتم تابه سر كار برويم ميديدم پاهايش گلي ست!!!
و ميپرسيدم چرا پاهات گلي ست؟!
ميگفت بخاطر اينكه در اين كوچه زنهاي بدحجاب در رفت و آمد هستند ، از كوچه پشتي آمدم و دوست ندارم چشمم به آنها بيفتد...
#شهيد_سعيد_كمالی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
💐🍃💐🍃💐
خواب مهدی(عج) را ببینید شب بخیر
بوسه از پایش بچینید شب بخیر
خواب زهرا(سلام الله علیها) را ببینید شب بخیر
هدیه از مادر بگیرید شب بخیر
دعایمان کنید
شهید
🌹محمود حاجی قاسمی 🌹
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🍃🌹🍃🌹
اِذا خَرَج الغازی مِن عَتَبَه بابه بَعَثَ اللهُ مَلَکاً بِصحیفهِ سَیّئاتِه فَطًمَسَ سَیِّئاتِهِ
مجاهد همین که از آستانه منزل خود قدم بیرون گذاشت خداوند فرشته ای می فرستد وگناهان پرونده اش را به کلی محو وپاک می نماید.
📚 مستدرک ،ج ۱۱ ،ص ۱۳
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
سلام بر آنهایی که
رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند
تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌷🕊🌷🕊🌷
#شهید_جاوید_الاثر
#محمد_امین_کریمیان
من از این دنیا
با همه زیباییهایش میروم
و همه آرزوهایم را رها میکنم اما
...🌹🕊به ولایت وحقانیت علی ابنابیطالب(ع)و خداوندی خدا ؛
#یقهتان_را_میگیرم.
اگر #امام_خامنهای را تنها بگذارید
خواهش #آخر_من این است که
سلام مرا به #امام_خامنهای برسانید
و بگویید اگر #دوباره_زنده شوم
از #تکهتکه شدن در
راه تو ابایی ندارم .
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
من خجالت میکشم توی صورت حاج قاسم نگاه کنم
اسفند سال ۱۳۸۸ بود. مثل هر سال در تالار وزارت کشور برای سالگرد شهیدان آقا مهدی و آقا حمید باکری مراسمی برگزار شده بود. تهران بودم آن روزها. محمودرضا زنگ زد و گفت: «میآیی مراسم؟» گفتم: «میآیم. چطور؟» گفت: «حتما بیا. سخنران مراسم حاج قاسم است». مقابل تالار با هم قرار گذاشته بودیم. محمودرضا زودتر از من رسیده بود. من با چند نفر از دوستان رفته بودم. پیدایش کردم و با هم رفتیم و نشستیم طبقه بالا. همه صندلیها پر بود و جا برای نشستن نبود. به زحمت روی لبه یکی از سکوها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم روی سکو. در طول مراسم با محمودرضا مشغول صحبت بودیم. ولی حاج قاسم که آمد محمودرضا دیگر حرف نمیزد. من گوشی موبایلم را درآوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی حاج قاسم. محمودرضا تا آخر، همین طور توی سکوت بود و گوش میداد. وقتی حاج قاسم داشت حرفهایش را جمعبندی میکرد، محمودرضا یک مرتبه برگشت گفت: «حاج قاسم فرصت سر خاراندن هم ندارد. این کت و شلواری را که تنش هست میبینی؟ باور کن این را به زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد و الا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد!»
#ادامه_دارد
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹👇🌹👇🌹👇