⭕️ برای راضی کردن خودت یا خدا؟
🔹 گاهی هدف از نصیحت کردن، راضی کردن هوا و هوس است؛ نه خیرخواهی برای دیگران. اما این گاهی وقت ها، امروزه کمی زیاده شده و به همین دلیل شاید از نصیحت خاطره خوشی نداشته باشیم.
🔸 اما نصیحت برای اینکه موثر باشد، دارای ویژگی هایی است که در اینجا به دو مورد آن اشاره میشود:
➖ پیام دهنده یا مبلغ باید محبوب، پر شور، علاقه مند، مطمئن و قابل اعتماد و صادق باشد.
➖ پیام دهنده باید به کلام خود ایمان داشته باشد. (١)
🔹 امام علی میفرمایند: «مسلمان آينه برادر خويش است؛ هرگاه خطايى از برادر خود ديديد، همگى او را مورد حمله قرار ندهيد؛ بلكه او را راهنمايى و نصيحت نماييد و با او مدارا كنيد...» (٢)
🔺 در دعای معروف حضرت مهدی از خداوند طلب میکنیم: خدایا بر دانشمندان ما زهد و نصیحت و خیر خواهی عطا فرما... و بر شنوندگان، تبعیت و پند پذیری تفضل فرما (٣)
📚 ١- اخلاق مهدوی، اسماعیل حاجیان؛ ٢- تحف العقول، ص ١٠٨؛ ٣- مفاتیح الجنان، ص۲۱۴
#اخلاق_مهدوی
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💻 #تصویری
💐🎙 #علیرضا_پناهیان
🍃🔻 موضوع 🔻🍃
💠 اعتماد به نفس نداشته باش❗️
✅ این رفتار #خوب را از بچه ها یاد بگیریم
#پیشنهادویژه_دانلود👌
#نکات_اخلاقی
🔵👈 کوتاه و اموزنده 👉🔵
═══✼🍃🌹🍃✼══
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #سالروز_ورود_حضرت_معصومه(سلام الله علیها) به شهر مقدس قم
♨️فضائل حضرت معصومه (س)
👌 #سخنرانی شنیدنی
🎤حجت الاسلام #فرحزاد
🎤حجت الاسلام #میرباقری
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ به اندازه نیازت پول در نیار!
خیلی زشته که یه آدم مذهبی اهل پول درآوردن نباشه
😒
معلومه که اصلا روی هیچیش نمیشه حساب کرد...
استاد پناهیان
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
recording-20191121-111303.mp3
1.7M
🔷 تفاوت کار رهبر انقلاب با آیت الله سیستانی
⭕️ مردم ما باید یقه کسانی رو که وضعیت اقتصادی موجود رو رقم زدند بگیرند.
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
👌داستان کوتاه و پندآموز
💠عجله در نماز خواندن برای گریه یک کودک❗️
💭عصر پیامبر صلی الله علیه وآله بود، ظهر فرا رسید، مؤذن در مسجدالنبی مدینه اذان ظهر دعوت نمود، پیامبر صلی الله علیه وآله به مسجد آمد و مسلمین ازدحام کردند و صفوف نماز تشکیل شد، و نماز جماعت شروع گردید، در وسطهای نماز ناگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله می خواهد با شتاب و عجله نماز را تمام کند.
💭خدایا چه می شد؟ مگر بیماری شدیدی بر پیامبر صلی الله علیه وآله عارض گردیده است ؟ او که همواره به وقار و آرامش در نماز سفارش می کرد، اکنون چرا مستحبات نماز را رعایت نمی کند، آن همه عجله برای چه ؟ چرا؟ یعنی چه؟
💭چند لحظه نگذشت که نماز تمام شد، مردم آن حضرت جهیدند، احوال پرسیدند، می گفتند: ای رسول خدا! آیا پیش آمدی شده! حادثه بدی رخ داده؟ چرا نماز را این گونه یا عجله و سرعت به پایان رساندی؟
💭پاسخ همه این چراها، فقط این جمله بود که پیامبر صلی الله علیه وآله به آنها فرمود: اما سمعتم صراخ الصبی؛ آیا شما صدای گریه و جیغ کودک شیرخوار را نشنیدید؟
☑️معلوم شد، کودک شیر خواری در نزدیکی آنجا گریه می کند و کسی نیست که او را آرام نماید، پیامبر صلی الله علیه وآله نماز را با شتاب تمام کرد، تا کودک را آرامش و نوازش دهد.
📚فروغ کافی جلد 6 ص 48
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 دانلود #کلیپ
📝 نامه مهربانانه #امام_جواد علیه السلام به علی بن مهزیار
🔖 خدا تو را با ما محشور کند...
🔺 کاش به گونه ای زندگی کنیم که در عصر ظهور مخاطب کلام مهربان امام زمان باشیم
🏴امـام زمانےامــ³¹³
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
#حڪـایــت
👈 شیخ نخودکی و ماری که برادرش را زده بود
🔷 حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا ابطحی اصفهانی از قول آقای جلالی نقل کرده اند:
🔶 حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (ره) معروف به نخودکی یک برادری داشت که به او ملاحسین میگفتند.
ایشان در (زمره اصفهان) چوب، قند، نفت و چای و اینها میفروخت و در قدیم یکی از کاسب های متدین بود.
🔷 آقای جلالی گفت: یک روز بچه بودم، تقریبا 10-13 ساله بودم، یک مرتبه دیدم سر و صدا می آید، و میگفتند که:
🐍 مار ملاحسین را زده است و میخواهد فوت کند.
🔶 پدرم چون کدخدای محل بود، دوید آمد دید یک مار از زیر چوب های انباری مغازه بیرون آمده و پای بردار آقا شیخ حسنعلی را زده است.
🔷 پدرم به یکی از کارگرها گفت: بروید یک گوسفند بکشید و غذا درست کنید، حالا که دفنش میکنیم مردم برمیگردند، غذا بخورند.
🔶 یک عده رفتند برای ملاحسین قبر بکنند، ما هم نگاه میکردیم که چطور فوت میکند.
یک مرتبه شنیدیم که گفتند: حاج شیخ آمد.
مردم خیلی خوشحال شدند.
💠 حاج شیخ تا رسیدند، پرسیدند که برادرم در چه حال است?
🔶 گفتند: آقا برادر شما در حال جان دادن است.
💠 بالای سر برادرش آمد و فرمود: چی شده?
🔶 گفت: مار مرا زده.
💠 فرمودند: کجای پایت را
🔶 او نشان داد
💠 با قلم تراش که توی جیبش بود، یک خشی روی پایش زد و بعد پشت پایش را گذاشت پشت رگ گردنش و فشار داد و همین طور دست کشید تا به آن زخم رسید، یک قدری آب زرد از این پا بیرون زد. و با آب دهانش تر کرد و به ماهیچه پایی که مار زده بود مالید، و فرمرد: بلند شو خوب شدی
🔶 برادر حاج شیخ خیلی خوشحال شد و بلند شد، نشست.
💠 آقا فرمودند: مار کجا بود.
🔶 گفت: از زیر این انباری آمد.
💠 به مردم فرمود: چوبها را بریزید این طرف
🔶 چوبها را ریختند کنار، یک سوراخ مار پیدا شد.
💠 فرمودند: این سوراخ مار است.
بعد عصایش را زد به سوراخ و فرمود: بیا بیرون
🔶 ما هم ایستاده بودیم و نگاه میکردیم، دیدیم سر مار بیرون آمد.
💠 فرمودند: کارت ندارم بیا بیرون
این مار تا وسط مغازه آمد،
آقا به دم مار زد و فرمود: چرا این را زدی، برو اینجا دیگر پیدایت نشود.
🐍 مار میخواست برود اما ترسیده بود، چون مردم ایستاده بودند.
💠 آقا فرمودند: بروید کنار
مردم کنار رفتند.
🐍 مار شروع کرد همین طور پرت شدن و خودش را حرکت دادن.
🔷 میگفت ما دنبال مار تا قبرستان آمدیم، این زبان بسته توی قبرستان در سوراخی رفت و آنجا ناپدید شد.
🔶 پدرم به حاج شیخ اصرار کرد که برویم منزل ما ناهار، چون گوسفندی کشتیم و ناهاری درست کردیم که اگر برادرتان فوت کند، مردم غذا بخورند.
💠 آقا فرمود: نه من باید بروم. الان مردم در مشهد منتظر من هستند و باید بروم، یک چای خورد و یک ساعتی نشست و با ما صحبت کرد و من که بچه بودم روی زانویش نشستم و دست آقا را بوسیدم و یک وقت دیدم آمد توی بیابان و ناگهان ناپدید شد.
#نکند_منتظر_مردن_مایے_آقا💔
عـاشقـانے که مدام از فـرجتـــ میگفتند
عکسشان قابــ شد و از تو نیامد خبرے