eitaa logo
💎 ثروت ایمان 💎
7.5هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
29 فایل
💎 #ثروت_ایمان💎 کوششی همه جانبه جهت رشد و ارتقای فردی 💎 @Servat_iiiman (روبیکا،تلگرام،ایتا) اینستاگرام 👇 https://instagram.com/servat_iman ✍⁦تجربیات اجرای قانون 💎 @Chaleshetaghirat کانال هلال پربرکت💫 @helal1402 🆔 @Gharibtooos
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام امام زمانم💜 سلام ای تَمامِ لِذَّتَم تَصَوُرِ نورَت...☀️ در میان ازدحام زندگی در امتداد عبور لحظه‌ ها… در رفت و آمد قدم‌ های بی تفاوت شهر! انگار… آوار می‌ شود بر دلم … اضطراب نبودنت! کجایی یوسف زهرا💫🥀 دل من تاب ندارد.، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر، غزل ناب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ تو کجایی گل نرگس ز فراقت دل من تاب ندارد؟ 💎 @Servat_iiiman
🙏 👂وقتی میخوام به صدایی گوش بدم - تو با لالۀ گوشم صداها رو جمع می‌کنی و می‌فرستیشون توی یک لولۀ باریک و از اونجا با فشار هوا ، هُلشون میدی تا میانۀ گوشم. - حالا برای هر نوع صدایی یک لرزش خاص می‌سازی ؛ و بعد این لرزش‌ها رو به انتهایی‌ترین قسمت گوشم منتقل می‌کنی. - اونجا رو از مایع پر کردی و یک عالمه مژک‌های ریز شناور داخلش قرار دادی و با هر نوع لرزشی ، مژک‌های خاصی رو به رقص در میاری تا عصب شنواییم رو لمس کنن. - اینجوری صداهای مختلف رو به مغزم می‌رسونی و من می‌تونم اونا رو درک کنم. - دارم فکر میکنم ؛ در طول گوش دادن به یک موسیقی ، 💫این واکنش‌های بی‌نقص رو چندبار و با چه سرعتی برام انجام میدی!!؟ 🌺خدایا بابت نعمتهای فراوانت 🌼شکرت🤲شکرت🤲شکرت🤲 💎 @Servat_iiiman ●▬▬๑۩🌸۩๑▬▬●
┅❅🍁❈ ﷽❈🍁❅┅ 📖 📌کیمیا را به کار گرفتم چه تصوراتی با خود داشتم از خانه تنها دختر پیامبر اسلام! من از کودکی در قصر پادشاه هند بزرگ شده، و نوجوانی ام را در کاخ شاه حبشه سپری کرده بودم . گمان می‌کردم اکنون که در خانواده پیامبری قدم می‌گذارم در خانه ای مجلل خدمت خواهم کرد. آنچه چشمانم می‌دید باور نمی‌کردم ؛ خانه ای محقر با کمترین امکانات . زیراندازی که یک اتاق را پر نمی کرد، کاسه و مشک و سفره ای که گاهی خالی از نان بود و یک آسیاب دستی که بانوی خانه آن را می‌چرخاند.‌ آیا کاری از دست من ساخته بود؟ در هند چون دختر پادشاه بودم علم کیمیا را به من آموخته بودند و لوازم آن را همراه خود آورده بودم. فکر کردم موقعیتی مناسبتر از این برای به کار گرفتن کیمیا پیش نمی آید ، و چه بهتر که با این دانشی که همراه من است برای فقر این خانواده چاره ای بیندیشم . این بود که قطعه ای از مس بدست آوردم و آن را نرم کرده و به شکل شمش طلا قالب ریزی کردم و داروی کیمیا را به آن افزودم و تبدیل به طلا شد. آنگاه با خوشحالی نزد آقایم امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم و آن را تقدیم کردم . حضرت با دیدن شمش طلا فرمود: آفرین ای !فضه! اما بدان اگر مس را ذوب می کردی طلا مرغوب‌تر و گرانبها تر می‌شد!! با تعجب به سخنان حضرت گوش می‌دادم و در حیرت بودم از اینکه مولایم این علم را می‌داند، اما چنین فقیرانه زندگی می‌کند . عرض کردم: آقای من آیا شما این علم را می دانید؟ فرمود: «آری» سپس اشاره به امام حسن علیه السلام کرد و‌ فرمود : این کودک نیز می داند. امام حسن علیه السلام به قطعه طلایی که آورده بودم نگاهی کرد و همان دستور العملی را که حضرت دقایقی پیش فرموده بود تکرار کرد زبانم بند آمده بود و نمی‌دانستم چه بگویم. امير المؤمنين عليه السلام فرمود ما بیشتر و بالاتر از این علم را نیز می دانیم. سپس اشاره ای کرد و قطعه بزرگی از طلا همراه با گنجهای زمین پدیدار شد آنگاه فرمود: طلای خود را نیز کنار آنها بگذار آن طلای کوچک را که در مقابل آنها ذره ای می نمود میان طلاها گذاشتم و همه آن گنجها ناپدید شدند. اینجا بود که حضرت فرمود ای فضه! ما برای این خلق نشده ایم! 📚کتاب دفتر خاطرات فضه کنیز حضرت زهرا علیها السلام) | محمدرضا انصاری 💎@Servat_iiiman 🌺ღೋ☀️══════╝
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰حضرت محمد صلی الله علیه و آله : صبر سر ایمان هست! تو توان ابرقدرتی برعالم داری . باید یاد بگیری خودت و رفتارهای قانونمندت رو مؤثر حساب کنی با افزایش صفت اثرت رو درعالم بیشترکنی صبر به آدم آلفای قوی می ده برای اجابت تمام خواسته ها ، نیاز اصلی صبر و کنترل خشم هست . 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 در حدیث داریم بهترین انسانها دیر به خشم میاد و تویی که می خوای جزو بهترین آدمها باشی تا می توانی خشمت رو کنترل کن . عزیزم هربار خشمت رو بخوری عزتت اضافه می شه 🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺 جانم قوانین عزیزی می خوای ؟ کنترل خشم کن . ابرقدرتی می خوای ؟ 🌱اول کنترل خشم 🌱دوم صبر 🌱سوم دلت تکون نخوره 🌱چهارم پیروز هر میدون باش تو برای موفقیت آنقدری که به کنترل خشم وصبر نیاز داری به مدرک تحصیلی نیاز نداری 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 مثال آقای شاه آبادی یادته ایشون چه قدرتی در اثراجرای قوانین بدست آورده که کسی بهش بدوبیراه می گه آقای شاه آبادی سکوت و صبر می کنن و اون آقا تا شب زبونش ورم شدید و خفه اش می کنه و منجر به فوتش می شه . آدم چه عزتی داره !!! پس عزیزعالم باش باصفات قویتر در حال حاضر صفت کنترل خشم و صبر... خدا اگر دوستم نداشت برای تغییر انتخابم نمی کرد❤️ 💎 @Servat_iiiman
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 خداوند اراده کرده است تا دست کافران را کوتاه نماید و حق را حاکم نماید 📖 وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ[انفال ۷- ۸] 📖 و به ياد آر آنگاه را كه خدا به شما وعده داد كه يكى از آن دو گروه به دست شما افتد و شما دوست داشتید بر کاروان تجارتی قریش دست یابید ولی خداوند می‌خواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند تا حق را محقق و پایدار کند و باطل را محو و نابود سازد هر چند بدکاران را خوش نیاید. 💌 در روایتی از امام باقر(ع) در تفسیر آیه منظور از کسی که باطل را نابود می‌سازد امام زمان(عج) دانسته شده است. [تفسیر العیاشی ج۲ ص۵۰] 💎 @jamkaran_ir 💎 @Servat_iiiman
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ نظم فکری چه ارمغانی برای ما داره؟ ⁉️ چطور میتونیم به هرچیزی که در زندگی می‌خوایم برسیم؟! ⁉️ منظم شدنِ فکری که همه جای زندگی ما حضور داره چه آثاری داره؟ 💎 @nazmefekri 💎 @Servat_iiiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم💚 سلام تنهاترین 🍃 انتظارش،انتظارم سیرکرد💔 آن که میخواهدبیاید دیرکرد🥀 تا به کی درانتظارش دیده بردردوختن؟🌼 آمدن; رفتن; ندیدن; سوختن… ای که دستت می رسد بر زلف یار; درحضورش نام ما را هم بیار..🤲 💎 @Servat_iiiman
╔═════💫ೋღ🌺 💫چادرانه 🌞چــــــــــادُرم، آتش‌ وجودت... 🌞عطرِ‌ گلستانِ‌ ابراهیم‌ می‌دهد... 🌞نمی‌سوزاند... 🌞به‌ عروج‌ می‌رساند... 🌞ڪافیست‌ عشق‌ را‌ لمس‌ ڪنی... 🌞آن‌ وقت ڪه‌ گرمای‌ وجودش‌ را... 🌞با‌ هیچ‌ خنڪایی... 🌞با‌ هیچ‌ نسیمی... 🌞عوضش‌ نمی‌ڪنی... 🌞خداوندا بابت گرمای لذت بخش چادرم 🌞شکرت🤲شکرت🤲شکرت🤲 💎 @Servat_iiiman 🌺ღೋ💫═════╝
┅❅🍁❈ ﷽❈🍁❅┅ 📖 📌یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله برای من یادگاری پیامبر صلی الله علیه و آله را برایتان بگویم؟ دعایی که در مشکلات خوانده می شود. بگذارید از آن روز بگویم که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا به عنوان کنیز به حضرت زهرا علیها السلام هدیه کرد و دعایی به من آموخت که هنگام ناتوانی در انجام کارها بخوانم. آن دعا همچنان در ذهنم بود تا آنکه روزی بانویم فرمود : «خمیر را آماده میکنی یا نان می پزی؟ عرض کردم سرورم ، من هیزم می آورم و خمیر را نیز آماده می کنم . سپس برای آوردن هیزم به بیابان رفتم و مقدار زیادی چوب جمع کردم ، ولی هنگامی که خواستم آنها را بردارم نتوانستم در آنجا دعایی که پیامبر صلی الله علیه وآله آموخته بود خواندم : يا واحِداً لَيسَ كَمِثْلِهِ اَحَدٌ تُميتُ كُلَّ اَحَدٍ وَ تُفْنِى كُلَّ اَحَدٍ وَ أَنْتَ عَلَى عَرْشِک واحِدٌ وَ لا تَأْخُذُک سِنَةٌ و لا نَوْمٌ» : «ای خدای یگانه ، ای کسی که هیچ کس مانند تو نیست. تو همه را می میرانی و همه را فنا می‌کنی . تو پروردگار یگانه در عرش خویش هستی که خواب و غفلت تو را نمی گیرد». لحظه ای نگذشته بود که مردی آمد و برای کمک به من هیزم را برداشت و تا خانه مولایم آورد. 📚کتاب دفتر خاطرات فضه کنیز حضرت زهرا علیها السلام) | محمدرضا انصاری 💎@Servat_iiiman 🌺ღೋ☀️══════╝
🔆 گاهی یک حرکت کوچک می‌تواند دنیای بزرگ یک نفر را عوض کند جنایتکاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پر گردوخاک و دست‌و‌صورت کثیف و خسته و کوفته به یک دهکده رسید. چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. جلوی یک مغازه میوه‌فروشی ایستاد و به پرتقال‌های بزرگ و تازه خیره شد، اما بی‌پول بود. به‌خاطر همین دودل بود که پرتقال را به‌زور از میوه‌فروش بگیرد یا آن را گدایی کند. دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می‌کرد که به یک‌باره پرتقالی را جلوی چمشش دید. بی‌اختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و پرتقال را از دست مرد میوه‌فروش گرفت. میوه‌فروش گفت: بخور نوش جانت، پول نمی‌خواهم. سه روز بعد آدمکش فراری باز در جلوی دکه میوه‌فروش ظاهر شد. این دفعه بی‌آنکه کلمه‌ای ادا کند، صاحب دکه فوراً چند پرتقال را در دست او گذاشت. فراری دهان خود را باز کرد. گویی می‌خواست چیزی بگوید. ولی نهایتاً در سکوت پرتقال‌ها را خورد و با شتاب رفت. آخر شب صاحب دکه وقتی که بساط خود را جمع می‌کرد، صفحه اول یک روزنامه به چشمش خورد. میوه‌فروش وقتی که عکس توی روزنامه را شناخت، مات و متحیر شد. عکس همان مردی بود که با لباس‌های ژنده از او پرتقال مجانی می‌گرفت. زیر عکس او با حروف درشت نوشته بودند قاتل فراری و برای کسی که او را معرفی کند نیز مبلغی به‌عنوان جایزه تعیین کرده بودند. میوه‌فروش بلافاصله شماره پلیس را گرفت. پلیس‌ها چند روز متوالی در اطراف دکه در کمین بودند. سه‌چهار روز بعد مرد جنایتکار دوباره در دکه میوه‌فروشی ظاهر شد. با همان لباسی که در عکس روزنامه پوشیده بود. او به اطراف نگاه کرد. گویی متوجه وضعیت غیرعادی شده بود. دکه‌دار و پلیس‌ها با کمال دقت جنایتکار فراری را زیرنظر داشتند. او ناگهان ایستاد و چاقویش را از جیب بیرون آورده و به زمین انداخت و با بالا نگه‌داشتن دو دست خود، به‌راحتی وارد حلقه محاصره پلیس شده و بدون هیچ مقاومتی دستگیر شد. موقعی که داشتند او را می‌بردند زیر گوش میوه‌فروش گفت: آن روزنامه را من پیش تو گذاشتم، برو پشتش را بخوان. سپس لبخندزنان و با قیافه کاملاً راضی سوار ماشین پلیس شد. میوه‌فروش با شتاب آن روزنامه را بیرون آورد. در صفحه پشتش چند سطر دست‌نویس را دید که نوشته بود: من دیگر از فرار خسته شدم. از پرتقالت متشکرم. هنگامی که داشتم برای پایان‌دادن به زندگی‌ام تصمیم می‌گرفتم، نیک‌دلی تو بود که بر من تاثیر گذاشت. بگذار جایزه پیداکردن من، جبران زحمات تو باشد. 💎 @Masaf 💎 @Servat_iiiman