🛎🛎🛎🛎🛎 یه #مسابقه داریم اما این بار با دفعه های قبلی فرق داره. کتاب از چیزی نمیترسیدم خودنوشت خاطرات #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی به قید قرعه به یک نفر هدیه میشه، برای اینکه تو مسابقه شرکت کنید عبارت #یا_زهرا رو برای ادمین کانال بفرستید. یه کد براتون در نظر گرفته میشه. کد برگزیده برنده ی کتاب هست. @Nosrat14 ادمین کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali

یکی از بچه‌های حزب‌الله بعد از ۴ ماه از جبهه جنوب مرخصی گرفته اومده خونه، مادرش جلوی در بهش گفت سید حسن شهید شده تو برای چی اومدی خونه؟ برگرد برو. در این عقیده، شکست معنا ندارد. ✍وحید یامین‌پور

اللهم عجل لولیک الفرج کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali

فرمانده و مجاهد شجاع و به تمام معنا، یحیی السنوار عزیز کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali

این روزها انگار روزگار روی دیگر خود را به نمایش گذاشته‌ است... همه چیز به سرعت در حال تغییر است... آدم‌ها افکار عقاید شهرها سیاست‌ها ارزش‌ها کجای زمانیم؟! کجای آخرالزمانیم؟! کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali

📺 برنامه تلویزیونی "ایران همدل" شبکه سه سیما | ۲۵ مهر ۱۴۰۳ - بخش سوم ➕ گزارشی از روند اجرای پویش «ایران همدل۴» توسط خانم شریعت‌‌مدار (مسئول بخش بانوان پویش) 🔹۱-جهت کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از طریق زیر می توانید اقدام کنید؛ شماره کارت:

6037998200000007

شماره شبا:

Ir320210000001000160000526

کد دستوری: #14* پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR 🔸۲- برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به

3000222

🔹۳- برای سرپرستی از خانواده های آواره لبنانی و فلسطینی ارسال عدد ۳ به

3000222

@irane_hamdel

یحیی السنوار کیست؟! کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali

🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 از مسابقه جا نمونید.... تا ساعت ۱۲ظهر روز شنبه ۲۸مهر فرصت دارید تو مسابقه کانال #شهید_ناصر_عبدالی شرکت کنید....

صوت قرائت زیارت #آل_یاسین کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali

آسمان از شب قبل، مدام بغض می کرد و می بارید. جلوی پنجره دفتر ایستاد و به رفتن بچه ها چشم دوخت. هر روز زنگ آخر که به صدا درمی آمد، از کَت و کول هم بالا می رفتند تا زودتر از در مدرسه بیرون بروند. یکی از بچه ها کلاه را تا گونه هایش کشیده بود پایین. یکی هم از سرما آب دماغش راه افتاده بود. چندتایی شان هم دنبال هم می کردند. همه حواسش به بچه ها بود که صدای در را شنید. به سمت صدا برگشت. یکی از بچه ها بود. در حالی که سعی می کرد جدی باشد پرسید -آقا عبدالی، بچه ها می گن شما اونا رو جمعه ها می برید کوه! ناصر لبخندی زد و دستش را از روی گونه اش برداشت -خب آره. تو هم می خوای بیای؟ پسر سرش را پایین آورد و گفت -بله آقا ناصر نشست روی یکی از صندلی ها و گفت -صبح زود جلوی در مدرسه باش. برشی از کتاب #به_بدرقه‌_ام_بیا کانال #شهید_ناصر_عبدالی https://eitaa.com/ShahidAbdali