﷽
مردی دو پسر داشت. یکی درسخوان اما تنبل و تن پرور و دیگری اهل فن و مهارت که همه کارهای شخصی خودش و تعمیرات منزل را خودش انجام می داد و دائم به شکلی خودش را سرگرم می کرد.
روزی آن مرد حکیمی را دید و راجع به پسرانش سر صحبت را بازکرد و گفت: «من به آینده پسر اولم که درس می خواند و یک لحظه از مطالعه دست برنمی دارد بسیار امیدوارم. هر چند او به بهانه درس خواندن و وقت کم داشتن تنبل است و بیشتر کارهایش را من و مادر و خواهرانش انجام می دهیم اما چون می دانم که این زحمت ها بالاخره روزی جواب می دهد لذا به دیده منت همه تنبلی هایش را قبول می کنیم. اما از آینده پسر کوچکم خیلی می ترسم. او در درس هایش فردی است معمولی و بیشتر در پی کسب مهارت و کارهای عملی است و عاشق تعمیر وسایل منزل و رفع خرابی هایی است که در اطراف خود می بیند. البته ناگفته نماند که او اصلا اجازه نمی دهد کسی کارهای شخصی اش را انجام دهد و تمام کارهایش را از شستن لباس گرفته تا تمیزکردن اتاق و موارد دیگر را خودش با حوصله و ظرافت انجام می دهد. اما همانطوری که گفتم او در درس یک فرد خیلی معمولی است و گمان نکنم در زندگی به عنوان یک فرد تحصیل کرده بتواند برای خودش شغلی دست و پا کند!»
حکیم لبخندی زد و گفت: «برعکس تو به نظر من پسر دوم ات موفق تر است! البته شاید درس خواندن باعث شود پسر اول تو شغلی آبرومند برای خود در جامعه پیدا کند اما در نهایت همه آینده او همین شغل است که اگر روزی به دلیلی از او گرفته شود به روز سیاه می نشیند. اما پسر دوم تو خودش تضمین موفقیت خودش است و به هنگام سختی می تواند راهی برای ترمیم اوضاع خودش و رفع مشکلش پیدا کند. من جای تو بودم بیشتر نگران اولی بودم!»
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ بالا خیلی زیباست...👆
براستی سرنوشت ماچه مرگی است؟
مرگ باعزت
یا مردنی با...؟خدانکند...
البته خداکه نمیکند
این اعمال ماست که قهقه شیطان دربرابرخالقت را سرمی دهد وخداهم سری به تاسف می تکاند وبااندوه میگوید:ای انسان....
تواشرف مخلوقاتم بودی... وقراربودنزداین روسیاه روسفیدم کنی...من ابلیس رابخاطرسجده نکردن برتوازبهشت راندم...
حال بگواین پرونده زشت وسیاه چیست که پیشرویم گذاشته ای؟
زبانم قاصرازجواب...؟!!
امانومیدنیستم چراکه یارانی ازبهشت داریم که حتما دستانمان رارهانمیکنند تاخواریمان را ابلیس نبیند
آری...اهل بیت و شهدامی آیندو دستگیرمان میشوند.
به کوری چشمان شیطان به جهنم نمی رویم.انشالله
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا زندگی ها برکت نداره
#استادعالی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺍﺳﺖ:
ﯾﮏ ﮔﻞ ﻭ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ
ﺍﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ،
ﯾﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﻭ ﯾﮏ ﮐﺮﻡ ﺑﻮﺩ!
ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ!
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻬﯽ می کند.
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ...
ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﺭ ﮔﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﯾﯿﺪﻩ ﺷﺪ....
ﻭ ﺁﻥ ﮐﺮﻡ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺍﯼ زیبا شده بود......
ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﻭ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮﺩﯾﺪ،
ﺑﻪ آن ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿد ...
ﺧﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﻓﺮﺩﺍﯾﻨﺪ.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر خدا بخواهد همه چیز ممکن خواهد بود،او میفرماید:
«چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى گويد باش پس [بى درنگ] موجود مى شود»«سوره یس»
وقتی خداوند دستور دهد که نعمتی به سمت شما بیاید هیچ نیرویی جلودار او نیست.
موهبتی که خداوند دستور داده است
به سمت شما بیاید
با خیر و خوشی این اتفاق می افتد
مثل قراردادها و موقعیت ها و موفقیت ها و غیره...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
لبو فروشها تابستان استراحت دارند
بستنی فروشها زمستان
بیچاره آدم فروشها !!
دریغ از یک لحظه استراحت ...
🌹هشدارگمان بی نیازی نکنیم
بارنگ ودرنگ چهره سازی نکنیم
حیثیت انقلاب خون شهداست
باحرمت انقلاب بازی نکنیم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
چندماه پیش ازطریق یکی ازدوستان در کانال شهیدبرزگرعضوشدم
وخواندم که بعضی دوستان باتوسل به شهیدحاجت گرفتندبنده بعلت مشکلات فیزیکی ۳بارسقط جنین کرده بودم وباتایید۵۰درصدی پزشکان مجدد بارداربودم.
اما باشنیدن این مطالب دلم قرص شد باتوکل بخداو توسل به شهید
باخودم عهدکردم اگرفرزندم ذکورشدنامش رامحمدعلی بگذارم...
ماه ها گذشت وباوجود درد بسیاری که داشتم فرزندم به ۷ماهگی رسید.
اما دوهفته بعد حالم بدشد.
اضطراب همه وجودمن وهمسرم رافراگرفته بود...باخودمیگفتم:
نکند توسلاتم خالص نبوده همین موقع مرابه اتاق عمل بردند...
پس از ساعتی صدای گریه نوزاد درگوشم پیچید...
اورابه دستگاه منتقل نمودند...
وپس از چندین روز پسرم را درآغوش کشیدم...
الان که باشماصحبت می کنم جگرگوشه ام محمدعلی روی پایم خواب رفته....
ازخدا و شهیدمحمدعلی برزگر ممنونم که به توسلم پاسخ دادوتوفیق مادرشدن یافتم....
انشالله که فرزندم سربازامام زمانش شود.
دراین ماه این سومین حاجتی است که شماخوبان ازشهیدگرفته ایدوبرایم ارسال نمودید.
اولین حاجت: ازدواج بین دوجوان صالح
دومین حاجت :شفای بیمارخاص
واین هم: حاجت مادرشدن یک چشم به راه فرزند
التماس دعا
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باور نميكنم خدا به كسی بگويد: نه ...!
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتری برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی
اندوهگین مشو,
زیرا این خداست که تورا می آزماید !
برای تمام رنجهایی که
میبری صبر کن،
صبر اوج احترام به حکمت خداست ...!
🎙#دڪتر_انوشه
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
دخترشهیدابومهدی المهندس میگفت:
گاهی به این دونفرنگاه میکردم
باخودم میگفتم:
لیاقت هردوی اینهاشهادت است.
ولی کدام یک زودترشهید میشود؟!
پدرم طاقت دورماندن از حاج قاسم رانداشت...
خداراشکرکه باهم شهیدشدند....
🌹شاخه گل صلوات هدیه به هردوشهیدمقاومت....🌹
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💞این متن خیلی قشنگه
پیرزن ازصدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت،
اما پیرمرد هرگزنمی پذیرفت.
شبی پیرزن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند .
اما صبح پیرمرد هرگز بیدار نشد و آن صدای ضبط شده لالایی هرشب پیرزن شد ...😔
قدر لحظات هر چند سخت کنار هم بودن رو بدانیم .
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
در روزهای اوایل هیئت مایل بودم
تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم
خودم مداحی میکردم، چای میدادم
و اغلب کارهای دیگر
شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم
که دیدم جوانی که اصلاً ظاهر مناسبی نداشت
وارد مجلس شد و گوشه ای نشست
یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش
وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود
به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان
چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک
شبیه جوراب های زنانه به پا دارد
غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را
مقابلش گرفتم، یکی از استکانها برگشت
و چای روی پایم ریخت و سوخت
از این سوختگی زخمی در پایم به وجود آمد
که خیلی طول کشید تا خوب شود
برای خودم هم این سؤال پیش آمده بود
که چرا زخم پایم خوب نمیشود
شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با
عصبانیت چای به او تعارف کردی
هر چه بود مهمان حسین علیهالسلام بود
نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی
↲کشکول کشمیری، صفحه ۱۲۳
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65