از امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) سوال کردند :
❓سنگینتر از آسمان چیست؟
فرمود : تهمت به انسان بیگناه.
❓از زمین پهناورتر چیست؟
فرمود : دامنه حق که خدا همه جا هست و بر همه چیز مسلط است.
❓از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود : قلب انسان قانع.
❓از سنگ سختتر چیست؟
فرمود : قلب شخص منافق.
❓از آتش سوزانتر چیست؟
فرمود : رؤسای ستمکاری که ملت را به خود وامی گذارند و هیچ فکر تربیت آنها نیستند.
❓از زمهریر سردتر چیست؟
فرمود : حاجت بردن پیش شخص بخیل.
❓از زهر تلختر چیست؟
فرمود : صبر در برابر نادانها.
🌱 ارشاد القلوب ، ج۲ ، ص۲۷۰🌱
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11500
23.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺مسئله ای بسیار سرّی که به تازگی نشر پیدا کرده است.
هیچ توضیحی در مورد این نمایش نمی دهیم ،کافیست فقط نمایش رو ببینید تا به هوش رهبر حکیم و فرزانه و توانایمان پی ببریم.
تا جایی که امکان دارد آن را نشر دهید، تا افراد بیشتری با حقیقت آشنا شوند.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11501
میدونستین امام خامنه ای
مغزمتفکرجهانه⁉️
اینو من نمیگم ؛ سیاستمداران اروپا و آمریکا وخاورمیانه میگن
•
گفت: میدونی چرا هرجا میخوان از
امام زمان حرف بزنن، #گل_نرگـس میذارن؟!
بخاطر اینکه اسـم مادرشون بوده؟!
نه..!
چون گل نرگس،
زمستـون در میاد...
وقتی که خاک
به نظر مـُرده میاد،
درختها بی برگ شدن،
سرما دنیا رو گرفته،
و دیگه کمتر کسـی
امید داره به بهار!
اون وقته که گل نرگس در میاد!
بنظرم یکی از قشنگترین
آرایهها و شبکهی معنایی
برای تعریف "منجـی" بود.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان عج
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11502
1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیصر روم از امام حسن صلوات الله علیه، پرسید؛
👌هفت چيز كه خدا عزّ و جلّ آفريده و از رحم بيرون نيامدند⁉️
امام حسن صلوات الله علیه فرمودند:
آدم ؛ حوّاء،
قوچ حضرت ابراهيم علیه السلام (برای قربانی حضرت اسماعیل علیه السلام)،
ناقه حضرت صالح علیه السلام،
مار بهشت،[عصای حضرت موسی]
كلاغى كه خدا فرستاد و زمين را كاويد تا قابیل یاد بگیرد چگونه هابیل را دفن کند
و ابليس لعنه اللّٰه.
📚بحار الأنوار ج ۶۱، ص ۲۶۲
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11503
#شهیدبرزگر🕊
خدایا:
اگر هزار بار در راهت کشته شوم
خاکسترم باقی بمانَد
باز هم زنده شوم
بادشمنان اسلام به ستیز برمی خیزم.
خدایا:
این بار با دلی خونین و رویی سیاه
به درگاهت آمده ام؛
فقط ازتومیخواهم شهادت رانصیبم گردانی.
بارالها:
توخودمیدانی....
من این مرگ شرافتمندانه در راهت را بهتر ازمرگ ذلت بارمی دانم.
این بار عاشقانه بسویت آمده ام...
مرا بازمگردان.
🌹فرازی از
وصیتنامه شهید محمدعلی برزگر
[ وصیتنامه کاملش خیلی قشنگه]
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11505
🖇پیوست صلوات✨
🌱💚
○{شهـادت}○
هدیه ایی بزرگیـست از
جانب "خداوند" ؛
برای کسـانی که
با اخلاص هستند.....
🕊سیوهشتمین سالگرد شهادت شهید تقی جوانمرد گرامی باد.
🌹شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۰۱
🕊️محل شهادت: شلمچه
#شهید_تقی_جوانمرد
شادی روحش صلوات✨
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11506
عضو کانالن
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕من وخدا...
گاهی سکوت
شرافتی دارد که گفتن ندارد!
همیشه درفشار زندگی
اندوهگین مشو
شاید دست خداست
که در دستت می فشارد!
اگریقین داری روزی پروانه میشوی بگذار روزگار هر چه میخواهد پیله کند
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11507
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام علی آلِ یاسین✋اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنّصر
🇮🇷ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم.
🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود.
هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات.
اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲
━━━✥⃝آمین یارب العالمین
https://eitaa.com/24375683/10826
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨قرار روزانه...
💌اللهم عجل لولیک الفرج.
هدیه به اهلبیت (ع)
سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج)
امام وشهدا؛شهیدبرزگر..
۸صلوات محبت کنید...
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
📚قصه راست ستارالعیوب!
عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیهای که با پول او ساخته شده، طلبهای شراب میخورد!
ناگهان همهمهای در مدرسه پیچید. طلاب صدا میزدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده.
در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است!
عباسقلی خان یکسره به حجرهی من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.دلم در سینه بدجوری میزد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم میلرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتابهای دیگر دراز کرد…
ببخشید، نام این کتاب چیست؟
بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! …
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید.
کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشمهایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم…
خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمیدیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب میشدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا!
فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماسآمیز من چند لحظه بیشتر نبود.شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشمهایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابهلای پلکهایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچگاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است...اما آن محصلِ آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگیاش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»...
ستارالعیوب یکی از نامهای احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیتیافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازندهام شد.
📚«اخلاق پیامبر و اخلاق ما»؛
نوشته استاد جلال رفیع
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11511
42.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شهیده زهرامحمدی.....
حاجت یک دانشجو روداده
حتی شهیدخرازی توسل کننده خودشو ارجاع داده پیش ایشون
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/11515