16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مداحی شنیدنی حاج مهدی رسولی
به ما گفتن قفس دلباز و پرواز دلگیره؛
«دروغ گفتن»
زمین پایان من نیست
دلم پرواز میخواد...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💫پارت (71)دلیل نامگذاری کتاب
جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝وصــــال
🌷 یادمه چند روز قبل از حرکتش بدون حرف وسخنی آروم به مهمانسرای منزلم رفت .
میشنیدم که صدای خودشو داشت روی نوار کاست ضبط می کرد.
وقتی هم ازاتاق بیرون اومد با چهره ای گرفته نوارو بهم ،هدیّه داد.
🌷ازش دلیل کارشو پرسیدم و اون خواب عجیبی رو برام تعریف کرد:
محمّد در حالی که مدام جلو چشمام راه می رفت، گفت: داداش جان!
به تازگی خواب وصل دیدم
انشاءالله .. اگه خوابم محقّق بشه به زودی خدا منو به آرزوی دیرینم می رسونه...😍
🌷محمدمیگفت: شب قدر خواب دیده که دریک دشت وسیع داخل قفسی تنگ زندانی شده و قفسو به شاخۀ درختی که کنارِ دریا روییده آویزون کردند.
محمّد در خواب ظاهر خودشو به شکل یک کبوتر دیده بود که هوای پرواز داره ولی درِ قفسو به روش بستند،همین موقع صدایی می شنوه که اگه میل پرواز داری باید برای رهایی از این قفس به میله ها بال و پر بزنی و برای رسیدن به آسمان تلاش کنی.
🌷کبوتربا شنیدن این صدا خودشو به در و دیوار قفس می کوبه،
بالاخره هم بعدازچندین ضربه یکی ازمیله های قفس می شکنه ..
وراه فرار باز میشه وکبوتربا شوق بیرون میاد.
چند قطره خون به دریا می ریزه و با پر و بالی مجروح از ضربه هایی که به قفس خورده به سمت آسمان پرواز می کنه
🌷محمّد گفت: داداش! باید این بار هر طور شده به جبهه اعزام بشم
چون دیگه شَکَّم به یقین رسیده...
من این دفعه شهیدمیشم...
🌷گفتم: بس کن تو پنج بار دیگه هم جبهه رفتی ولی شهیدنشدی؟!
شاید این خوابت تعبیری دیگه ای داشته باشه.
محمدلبخندی زدوگفت: خودتم خوب می دونی که قفس همون دنیاست و رهایی ازش فقط با ترک این لجن زار میّسر میشه.
دل کندن ازش مثل جون کندن بودبرام...
چون هردواز تعبیر این خواب مطمئن بودیم وبااین حرفا فقط همدیگرو قانع میکردیم.
روایتگر: هیبت الله برزگر
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بهترین زمان پیوستن به امام
🔵 بعضیا وقت ظهور به امام میپیوندند،
بعضیا هم بعد از ظهور، اما اینا خیلی فرق دارند با کسانی که قبل از ظهور خودشون رو به امام رسوندند.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
﷽
💌روزی دست پسر بچه ای که در خانه با گلدان کوچکی بازی می کرد، در آن گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید.
اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. پدر دیگر راضی شده بود به شکستن گلدان که تصادفا خیلی هم گرانقیمت بود، فکر کند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: دستت را باز کن، انگشت هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می کنم دستت بیرون می آید.
پسر گفت: "می دانم اما نمی توانم این کار را بکنم."
پدر که از این جواب پسرش شگفت زده شده بود پرسید: "چرا نمی توانی؟"
پسر گفت: "اگر این کار را بکنم سکه ای که در مشتم است، بیرون می افتد." شاید شما هم به ساده لوحی این پسر بخندید
اما واقعیت این است که اگر دقت کنیم می بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم ارزش چنان می چسبیم که ارزش دارایی های پرارزشمان را فراموش می کنیم و در نتیجه آنها را از دست می دهیم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
2.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴میدونستید
شهید ابراهیم_همت
متولد کربلاست؟
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#تلنگر
هیچوقت از گذشتهی یک نفر
علیهش استفاده نکن ؛
چون ممکنه خدا گذشتهٔ اون آدم رو
تبدیل به آیندهٔ تو کنه !!
اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت #زینب سلام الله علیها
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باخداحرف بزن....
خداتنهاکسیه که هیج وقت توروقضاوت نمیکنه
خداتنهاکسیه که همیشه کنارته
خداتنهاکسیه که توروتوی لحظات سخت
تنهانمیزاره
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
☑️#معرفی_شهدا
🥀🕊 #شهیده ناهید فاتحی کرجو
دختری ۱۶ ساله که یازده ماه شکنجهٔ ضد انقلاب، گرداندن با سر تراشیده در روستاها، قطع دست 🍂، زنده به گور شدن را تحمل کرد و شهادت⚘️را به توهین بر امام امت ترجیح داد ✋🏻
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
حکایتی واقعی و شنیدنی:
جوانی از رفیقش پرسید:
کجا کار میکنی؟
پیش فلانی، ماهانه چند میگیری؟
۵۰۰۰ همهش همین؟
۵۰۰۰؟
چطوری زندهای تو؟
صاحب کار قدر تو رو نمیدونه، خیلی کمه! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است.
زنی بچهای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت:
به مناسبت تولد بچهتون، شوهرت برات چی خرید؟
هیچی! مگه میشه؟!
یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری؟!
بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و ....
کار به دعوا کشید و تمام.
پدری در نهایت خوشبختی است، یکی میرسد و میگوید:
پسرت چرا بهت سر نمیزند؟
یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه؟!
و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار میکند
این است، سخن گفتن به زبان شیطان.
در طول روز خیلی سؤالها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛
چرا نخریدی؟
چرا نداری؟......
چطور این زندگی را تحمل میکنی؟
یا فلانی را؟
چطور اجازه می دهی؟
ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمیدانیم چه آتشی به جان شنونده میاندازیم !
واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره!
بایدیادگرفت....
کور، وارد خانهی مردم شد و کَر از آنجا بیرون آمد...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
مرحوم کافی نقل میکرد که شبی خواب
بودم که نیمههای شب صدای در خانهام
بلند شد
از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود
به در خانهام پرسیدم که چه میخواهد؟
گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر
است میخواست کمکش کنم
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه
رفتم در حین پائین آمدن از پلهها فقط
در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی؟
نه آسایش داری و نه خواب و خوراک
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم
و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیم
همان شب حضرت حجة ابن الحسن
عج الله تعالی فرجه الشریف را خواب دیدم
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی!
اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند
سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود فهمیدم که خداوند و امام زمان
چه لطف و محبت و عنایتی به من دارند
وقتی در دعاهایت از خدا
توفیق کار خیر خواسته باشی
وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی
که حوائجش به دست تو برآورده و برطرف
گردد و این را خالصانه و از روی صفای
باطن خواسته باشی
خدا هم توفیق عمل میدهد
هر جا که باشی گرهای باز میکنی
ولو به جواب دادن سؤال رهگذری
اصلًا انگار روزیت میشود
خودت میفهمی که از بین آن همه آدم
چرا تو انتخاب شدهای
خدایا به حق علی و اولاد علی علیهالسلام
عاقبت بخیری و توفیق کار خیر
به همه ما عنایت بفرما
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65