eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
15هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
9هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 کانال شهیدبرزگر https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
باران ☔️مالڪ بن دینار رحمة الله می‌ گوید: روزی وارد بصره شدم و دیدم ڪه مردم در مسجد ڪبیر جمع شده اند. از نماز ظهر تا نماز عشاء در مسجد بودند و دعا می‌ ڪردند و ڪسی مسجد را ترڪ نڪرد. ☔️گفتم: اینان را چه شده است؟ گفتند: آسمان آبش را از ما دریغ می‌ ڪند و جوی‌ ها خشڪ شده‌اند. دعا می‌ ڪنیم ڪه خداوند سیرابمان ڪند. من هم همراهشان شدم. ☔️نماز ظهر را خواندند و دعا ڪردند. عصر و مغرب و عشا را هم خواندند و دعا ڪردند....اما قطره‌ای باران از آسمان نیامد. دعایشان مستجاب نشد. همگی از مسجد خارج شدند و هر ڪس به خانه ‌اش رفت. اما من ڪه در بصره خانه‌ای نداشتم، همانجا داخل مسجد نشستم. ☔️مردی وارد مسجد شد، سیاه بود. با بینی کوچڪ و شکمی بزرگ. دو تا لُنگ داشت. یڪی را بر خود پیچیده بود و دیگری را روی شانه اش انداخته بود. ☔️دو رڪعت نماز تحیة المسجد خواند. زیاد طولش نداد. سپس چپ و راست را نگاه ڪرد ڪه ببیند ڪسی هست یا نه. من را ندید. رو به قبله دستانش را بلند ڪرد و گفت: «الهی و سیدی و مولای، آب باران را به روی مُلکت بسته ‌ای ڪه بندگانت را ادب کنی! ای حلیم ِ توبه پذیر، ای آن ڪه بندگانش او را جز به بخشندگی نمی ‌شناسند، آبشان بده، همین الآن، همین الآن، همین الآن.... ☔️مالڪ می‌ گوید: هنوز دستانش را پایین نیاورده بود ڪه آسمان سیاه شد و ابرها از هر سوی آمدند و بارانی بارید همچون آب از دهان ڪوزه ! ☔️تعجب ڪردم. آن مرد از مسجد خارج شد و من هم تعقیبش ڪردم. ڪوچه ها و ڪوی ‌ها را پشت سر گذاشت تا وارد خانه‌ای شد. چیزی برای نشانه ‌گذاری خانه نیافتم. مقداری گِل برداشتم و بر درِ خانه مالیدم تا علامتی برای شناسایی باشد. ☔️صبح فردا بعد از طلوع خورشید ڪوچه ها را پیمودم تا به علامت رسیدم. خانه‌ مردی بود به نام نخاس ڪه تجارت ِ برده می‌ ڪرد. ☔️به صاحب خانه گفتم: فلانی، آمده‌ام تا بنده‌ای را از تو خریداری ڪنم. همه را نشانم داد. از قد بلند و ڪوتاه و زیبا روی. گفتم: نه نه ! غیر از این‌ها دیگر بنده‌ای نداری؟ نخاس گفت: به جز این ها ڪسی برای فروش ندارم. ☔️مالڪ می ‌گوید: با نا امیدی از خانه بیرون آمدم. دیدم ڪه ڪلبه‌ای چوبی ڪنار در ِ خانه بود. گفتم: ڪسی اینجا هست؟ نخاس گفت: یڪی آنجا هست، اما به درد نمی ‌خورد. تو می ‌خواهی بنده بخری، ولی بنده‌ای ڪه آنجاست به درد بخور نیست. گفتم: ببینمش. ☔️بیرونش آورد. تا دیدمش، شناختم. همان مردی بود ڪه دیشب در مسجد بود. گفتم: خریدارم. نخاس گفت: بعدا نگویی سرم ڪلاه رفت. این به هیچ دردی نمی‌خورد. هیچ استفاده‌ای ندارد. گفتم: خریدم. به قیمتی ارزان او را به من داد. ☔️وقتی به خانه‌ رفتیم، آن غلام سرش را بلند ڪرد و گفت: سرورم ! چرا من را خریدی؟! اگر غلام ِ قوی می‌ خواهی، آنجا از من قوی ‌تر هم بود، اگر ڪسی را می ‌خواهی صاحب جمال باشد، از من زیباتر هم وجود داشت، و اگر صاحب صنعت و حرفه می ‌خواهی، از من استادتر هم بود...چرا من را خریدی؟ ☔️گفتم: ای مرد ! دیروز مردم در مسجد بودند و تمام اهل بصره از ظهر تا عشا نماز خواندند و دعا کردند، اما دعایشان اجابت نشد. اما وقتی تو وارد شدی و دستانت را به آسمان بلند ڪردی و خدا را فراخواندی و برایش شرط گذاشتی، خداوند خواسته ‌ات را آنگونه ڪه می‌خواستی، اجابت ڪرد. ☔️غلام گفت: شاید یڪی دیگر بوده؟ چه می ‌دانی ! شاید نفری دیگر بوده؟ گفتم: نه ! تو بودی. گفت: من را شناختی؟ گفتم: بله. گفت: مطمئنی؟ گفتم: مطمئنم. ☔️مالڪ می‌ گوید: به خدا قسم، بعد از آن گفتگو اصلا به من توجه نڪرد. آن غلام به سجده افتاد و سجده‌اش را بسیار طولانی ڪرد خم شدم تا بشنوم چه می ‌گوید. شنیدم ڪه می‌ گفت: ای صاحب سِرّ ! راز آشڪار شد. دیگر زندگی دنیا لذتی ندارد. پس از آن بود ڪه روحش به سوی خالقش پَر ڪشید https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13007
2.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹معجزه شهید رستگار🌴 عزیزانی که دنبال معجزه شهدایی شب قدر هستند...بفرمایید https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13013
💫پارت(91) جلد دوم کتاب از قفس تاپرواز خاطرات شهید محمد علی برزگر🌷 📝پاکت نامــــه♡ 🌷روزهای بی خبری از پیکر«شهید برزگر» بود که روزی مادر شهید پیشم آمد و گفت :مدتهاست که از محمدم خبری برایمان نیاورده اند دلتنگ او هستم. پس از این کلام با جمعی از زنان روستا به اتفاق مادر شهید راهی حرم امام زاده جعفربن الحسن المجتبی(ع) یعنی گلزار شهدای روستایمان رفتیم تا با توسل به ایشان فرجی برای این خانواده حاصل شود . 🌷خلاصه راهی شدیم و به حرم امامزاده رسیدیم در آنجا بیتوته کردیم برای چند دقیقه در گوشۀ شبستان حرم خوابم برد. در خواب دیدم یک نفر نامه ای را به من داد و گفت: این پاکت را به خانوادۀ شهید برزگر برسان. پاکت را از آن شخص گرفتم وقتی نگاه کردم دیدم پشت پاکت نوشته شده «شهید ».... 🌷در همین هنگام از خواب پریدم و آشفته از جا بر خاستم، مانده بودم چگونه این خواب را برای مادر شهید تعریف کنم، چون از طرفی می ترسیدم رؤیای صادقه ای در کار نباشد واز طرف دیگر احتمال می دادم که شاید خدا و شهید مرا حامل رساندن این پیغام کرده و برای این امر مهم انتخاب شده.ام نماز حاجتی خواندم و با توکل به خدا و توسّل به شهید تصمیم نهایی را گرفتم و به طرف مادر شهید رفتم وقتی کنارش نشستم صورتش خیس از اشک شده بود، 🌷با سرفه های کوچک او را از حضورم آگاه کردم، فاطمه خانم با گوشۀ چارقد اشک هایش را پاک کرد و گفت : از دوری محمدطاقتم طاق شده، نگرانم، نمیدانم اسیرشده و مجروح در غربت افتاده یا . ..کمی دلداریش دادم و گفتم :خدا بخواهد همین روزهاست که چشمانت به دیدار جوانت روشن میشود. با بی حوصلگی پاسخ داد: از اینکه تسلّی می دهی متشکرم، ولی تا نیاید آرام نمی شوم 🌷وقتی خواب را برایش تعریف کردم برای دقایقی به صورتم خیره شد وبا خواهش خوابم را دوباره گفتم، مادر شهید از جایش برخاست و گفت: پس چرا نشسته ام باید برخیزم و برای استقبال از پسرم خودم را مهیا کنم، باید گوسفندی سر راهش قربانی کنم، قدوم مهمانانش را آب و جارو کنم، 🌷برخیزید برویم که خیلی کار دارم به روستا برگشتیم. چند روزاز رفتنمان به حرم امام زاده و توسّل به ایشان گذشت که خبر بازگشت پیکر شهید را آوردند راوی: بانو ثریا زنده دل شب قدر... سالگرد تفحص شهیدمحمدعلی برزگر🌹 🕊خط شکن شهیدمحمود کاوه https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13017
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:: 🌸سحر هجدهم... و..... هجدهمین سحر رمضان، "دردناک‌ترین" ساعات این ضیافت است... آسمان و زمین، عجیــب بوی درد گرفته‌اند. می‌دانی.... شق‌القمری در کوفه، درپيش است، که بر غربت هزار ساله تو، تلنبار شده‌است. بی قراری، جان مرا به آتش کشانده‌است... حِصن حَصین زمین، آماده پرواز می‌شود. و این اولین بار است که شیعه، درد یتیمی را به جان خویش، می‌خرد! تصور دردهای فردا، استخوان‌سوز است! عـلـی، با همه هیبتی که آسمان را به تعظیم واداشته است، به محرابی می‌رود، که قرار است، ماه را در آن بشکافند. وای، که درد این ثانیه‌ها، پای قلمم را لنگ می‌کند! یوسفم... من نخستین بار، بوی درد را از مشام رمضان، ادراک کرده ام. علــی... همه پناه من... و همه پناه اهل زمین و آسمان است. من؛ بی علی، هزاربار، یتیمی را تجربه کرده‌ام. فاجعه ایست رمضان‌های بدون تو! نمی‌دانیم... بر کدامین درد، شکیبائی پیشه کنیم؟ بر هیبت آنکس، که از دست می‌دهيم، یا بر غربت آنکس که بدستش نمی‌آوریم؟ تو بگو..... شیعه چند سال دیگر، به تحمل این درد، محکوم است؟ لیلةالقـدر در پیش است... و مـــن..... فقط یک نشانی از پیراهنت، می‌خواهم! تقدیر مرا، به همین یک نشانه، زیبـــا کن. ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ اللهم عجل لولیک الفرج 💚 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13022
14.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تکلیف ما شیعیان اقا امیر المومنین علیه السلام در تقارن عید و شهادت مولایمان چیست ؟ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13022
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد... ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم... وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود... گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم که بیایی... وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک... "مهربان خـــــدایم دوستت دارم"... https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13021
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا نه ماشینت رو میبینه نه مال و املاکت رو خدا روح بلندت رو میبینه https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13022
48.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اتفاقی عجیب برای دزد قالیچه حرم امام رضا علیه السلام🥺🥺 ع  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13023
14.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوان تازه داماد درِ خونه امام رضا علیه السلام با یک صلواتِ کنایه آمیز،چی نصیبش شد وااای خدااا😯😍 جانم به فدای امام رئوف 🇮🇷نیمه پنهان.... https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13025
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داشتن سه چیز بسیار زیباست «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» «آنچه خدا بخواد صورت میپذیرد و هیچ نیرویی جز قدرت خدا نیست» خودش داره میگه من اگه برات بخوام میشه و هیچکسی هم نمیتونه جلومو بگیره! داریم قشنگ تر از این؟ https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13029