4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❀سلام علی آلِ یاسین✋اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنّصر🇮🇷🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستهاهر۲۴ساعت یکباربارگزاری میشود.
هدیه به۱۴معصوم؛شهدا؛اموات صلوات.
اللهم الرزقناشهاده فی سبیلک🤲
━━━✥⃝آمین یارب العالمین
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12881
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه نجوای دلنشینی😢
خلوت با خدا.....یا الهی یا الهی ...
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13201
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سوال روز بیست و سوم
نهضت زندگی با آیه ها
🔸جوایز:
1️⃣ در پایان هر روز به قید قرعه 5 نفر از کسانی که پاسخ صحیح دادند برگزیده خواهند شد و کارت هدیه به مبلغ 5 میلیون ریال در پایان ماه مبارک در مراسمی اهدا خواهد شد.
2️⃣ در پایان ماه مبارک رمضان از بین کل افرادی که جواب صحیح ارسال کرده اند به قید قرعه کمک هزینه سفر به کربلای معلی اهدا خواهد شد.
🔻 مهم مهم مهم
👈 این مسابقه ويژه استان خراسان شمالی است
👈 هم استانی های عزیز می توانند پاسخ صحیح را به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۵۲۱۳ ارسال نمایند.
☘️☘️☘️☘️☘️
کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/tablighateslamifaroj/3963
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام برهمه شما خوبان همیشه همراه
✨قرار روزانه...
💌اللهم عجل لولیک الفرج.
هدیه به اهلبیت (ع)
سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج)
امام وشهدا؛شهیدبرزگر..
۸صلوات محبت کنید...
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
ازتبلیغات دور ازشان کانال معذوریم.
▫️↶داستانِ زیبای مردِ زن نما
#تـوبــهنـصــوح ↷▫️
نصوح مردی بود شبیه زنها
صدایش نازک بود صورتش مو نداشت
و اندامی زنانه داشت
او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش
در حمام زنانه کار دلاکی میکرد
و کسی از وضع او خبر نداشت
او از این راه هم امرار معاش میکرد
و هم برایش لذت بخش بود
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده
بود اما هر بار توبهاش را میشکست
روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول
استحمام شد از قضا گوهر گرانبهایش
همانجا مفقود شد دختر پادشاه در غضب شد
و دستور داد که همه را تفتیش کنند
وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس
رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد
وقتی دید مأمورین برای گرفتن او
به خزینه آمدند به خدای تعالی رو آورد
و از روی اخلاص و به صورت قلبی
همانجا توبه کرد
ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که
دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد
و مأموران او را رها کردند
و نصوح خسته و نالان شکر خدا را بجا آورده
و از خدمت دختر شاه مرخص شد
و به خانه خود رفت
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد
این بود که بر توبهاش ثابت قدم ماند
و از گناه کناره گرفت
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده
بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه
دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم
علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال
نیستم و دیگر هم به حمام نرفت
هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود
در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد
و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود
سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا
مشغول گردید
در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود
چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست!؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً
از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است
بایستی من از آن نگهداری کنم
تا صاحبش پیدا شود
لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود
پس از مدتی میش زاد و ولد کرد
و نصوح از شیر آنها بهرهمند میشد
روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش
از تشنگی مشرف به هلاکت بودند
عبورشان به آنجا افتاد
همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند
و او به جای آب به آنها شیر داد به طوری که
همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند
او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع
حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند
او در آنجا قلعهای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود
و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود
و مردم از هر جا به آنجا میآمده
و در آن محل سکونت اختیار کردند
همگی به چشم بزرگی به او مینگریستند
رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او
به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود
از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده
دستور داد تا وی را از طرف او به دربار
دعوت کنند
همین که دعوت شاه به نصوح رسید
نپذیزفت و گفت: من کاری دارم
و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند
بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او
نزد ما نمیآید ما میرویم او را ببینیم
با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد
همین که به آن محل رسید به عزرائیل
امر شد که جان پادشاه را بگیرد
بنابر رسم آن روزگار و بخاطر
از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح
نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند
نصوح چون به پادشاهی رسید
بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش
گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد
روزی در بارگاهش نشسته بود شخصی بر او
وارد شد و گفت: چند سال قبل میش من
گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم
نصوح گفت: میش تو پیش من است
و هر چه دارم از آن میش توست
وی دستور داد تا تمام اموال منقول
و غیر منقول را با او نصف کنند
آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم
و نه آن یک میش بوده است
بلکه ما دو فرشته برای آزمایش تو آمدهایم
تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و
صادقانهات بود که بر تو حلال و گوارا باد
و از نظر غایب شد
↩️ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین
#تـوبـهنصـوح گویند
✨خداوند در سوره تحریم، آیه ۸
به بندگانش امر مینماید که توبه نصوح کنید:
《یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللهِ
تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَی رَبُّکمْ اَنْ یُکفِّرَ》
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13201
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید منفرد و دختر سرطانی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13210
💫پارت (۲۵)
جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝یک مُشت علف هرز
🌷صبح یک روز بهاری بود که نان ها را از تنور بیرون کشیدم، آن ها را در میان سارُقی پیچاندم و سارق را درون مجمعۀ مسی روی سَرم گذاشتم و به طرف ایوان به راه افتادم،
🌷 به محض رسیدنم به پله ها محمّد شتابان خود را به من رساند و مجمعۀ نان ها را از من گرفت و روی صندوقچۀ چوبی گذاشت و پالاس تا شده را روی ایوان پهن کرد و مُتّکا پشتم گذاشت
🌷 نشستم و در دو فنجان چای ریخت و گفت: نوش جان کن تا خستگی از تنت بیرون برود.
گفتم: اگر کنارم باشی خسته نمی شوم، جان می.گیرم
🌷با سکوتش حرف را عوض کردم و پرسیدم: مادر... بگو برای ناهارِ ظهر چی بپزم؟ با لبخندی جوابم داد :
همین نان تازه ای که پختی خوب است،
خودت را اذیّت نکن.
🌷 از جا برخاستم و گفتم می روم
«نان قُرمه» درست کنم،
پسرم پس از دو ماه به خانه برگشته.
محمّد دستانم را گرفت و گفت:
همان آش ماستابه را برایم درست کن خیلی هم می چسبد، غذای چرب زیاد خورده ام تعارف نمی.کنم
🌷پیشنهاد او را پذیرفتم و به سوی باغچۀ دخترم؛ تاجُ المُلوک رفتم تا کمی از گیاهان محلّی مثل سَلــمه و پیچک برای معطّرشدن آش مان جمع آوری کنم و با دامنی پر از سبزی محلّی برگشتم وقتی به درِ چوبی منزل مان رسیدم
🌷 دیدم محمّد روی پلِ چشمه روبروی حیاطمان ایستاده است و مرا رصد میکند، وقتی به کنارش رسیدم پرسید: مادر! این سبزی ها را از کجا چیده ای؟ با شوق گفتم: باغچۀ همسایه.
دوباره پرسید:
از صاحبانش اجازه گرفته ای؟
🌷ابرو در هم کشیدم و گفتم: برای چیدن یک مشت علف هرزاجازه باید می گرفتم. با ناراحتی گفت: پر از کاه باشد یا علف هرز، در هر صورت باید اجازه بگیری
🌷 گفتم: اولاً اینکه باغچۀ خواهرت است و دوم اینکه الان منزل نیستند،
بعداً از او رضایت میگیرم.
از نگاهش مثل روز روشن بود که اصلاً دلیلم را نمی پذیرد،
🌷گفت: مادر! باغچه مال خواهرم ؛
[تاج الملوک] نیست و این ملک متعلّق به همسر اوست و خود او هم اگر بدون اجازۀ شوهر علف هرزی به کسی حتّی شما بدهد گناهکار می شود باید از شوهرش اجازه می گرفتی که در منزل نبودند
🌷من مدام کارم را توجیه می کردم و در فکر قانع کردنش بودم که ناگاه محمد دامنم را در جوی آبی که از زیر پل جلوِ منزل مان می گذشت تکان داد و در یک چشم بر هم زدن تمام زحماتم را به آب داد
🌷 با عصبانیّت گفتم: پس من هم چیزی برایت مهیّا نمی کنم .
دست از پا درازتر به خانه برگشتم و برای تنبیه اش همان نان خالی از تنور در آمده را با پیاله ای از ماست چکیده جلوِ محمّد گذاشتم،
🌷امااوچنان با ولع می خورد و تشکّر می کردکه انگارجلویش بره پلوگذاشته ام.
آری....محمد با هر لقمه ای که در دهان می گذاشت مرا نسبت به رفتار نادرستم متنبه می کرد
🌷آنجابودکه دانستم
لقمه ی حلال چقدر برایش اهمیت دارد.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13213
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چکار کنیم در آخرت با امیرالمومنین محشور بشیم؟
#شیخ_اسماعیل_رمضانی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13215
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌ببینید تهرانیابرامون چی فرستادن
افطاری عمومی همسایهها وسط کوچه
خوشا بحال ما که چنین مردمی داریم❤️
پرچم بچه های منطقه ۱۴ تهـران بالا
اینم از ارسال کلیپ تهرانیای کانال...👏
الان ازخراسانیا واصفهانیاوبقیه انتظار داریم کلیپ آموزنده استانشونوبفرستن یزدیا؛تبریزیا؛تهرانیا ؛شیرازیافرستادن👇
🆔@Mahya6470
زیباترین قرآن به سر 😍
ماشاءالله لا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم
#شب_قدر #ماه_رمضان
آفرین به تربیت علوی فاطمی شما...
ارسالی هاتون چقدرزیباست..😍
خدا زیرسایه خدا ومولا حفظش کنه
وادامه دهنده راه مکتب اسلام وقران بشه
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13216
#ممنون ازارسال دوستان شیرازی
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ببینین یک بانوی تاریخدان،
در مورد دروغی که به امیرالمومنین (ع) بستن چی میگه...
جگر آدم میسوزه از مظلومیت مولا علی (ع ) بخدا😔💔
#شهادت_امام_علی // فربودی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/13218