4.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی توی حرم امام رضا(ع) . . .😍
اگه تو بودی شک میکردی؟😂
#دوربین_مخفی
#یا_امام_رضا
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14600
💫پارت (۲۱)
جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝معیــــار ازدواج
🌷 محمّد بیست سالش را تمام کرده بود و رعناتر از قبل به نظر می رسید. فکرهایی برایش داشتم و دختران فامیل و روستا را هر شب مرور می کردم تا به خواب می رفتم.
🌷 من هم مثل سایر مادرها آرزویی داشتم که باید به سرانجام میرساندم. محمّد در شهرستان کاشان تحصیل میکرد و یک دیگر را دیر میدیدیم، وقتی هم که به دیدار خانواده می آمد زود می رفت.
🌷 به دوستان پیام آمدنش را داده بود، در پوست خود نمی گنجیدم
پیش از رسیدنش مثل همیشه اتاقش را گردگیری کردم، سماور زغالی را به راه انداختم و دمنوش آنخش را آماده کردم، چند مدل غذا مثل فَطیرمسکه، آش ماست آبه و ترکمنی تدارک دیدم تا پسرم جان بگیرد.
🌷 انتظارم به سر و مسافرم از راه رسید، چشمم به جمالش روشن شد. محمّد از آن همه غذا فقط فطیرمسکه را خورد و از پختن چند نوع غذا منصرفم کرد
🌷فرصت را غنیمت دانستم و سخن را به طرف ازدواج فلان فامیل کشاندم و پرسیدم به نظر :تو یک دخترِ خوب چگونه باید باشد؟ محمّد پاسخ داد: نابینا، ناشنوا، لال و فلج باشد.
پرسیدم شوخی میکنی؟
گفت: اتّفاقاً جدّی عرض کردم.
🌷با عصبانیّت گفتم: پس بگو میخواهم با آبروی تان بازی کنم.
خندید و گفت: منظورم چیز دیگریست، نابینا باشد یعنی از گناه چشم بپوشاند، ناشنوا باشد یعنی از شنیدن گناه پرهیز کند، لال باشد یعنی زبان را به گناه نچرخاند، فلج باشد یعنی قدم در مسیر گناه نگذارد.
🌷گفتم: همۀ آنهایی که برایت در نظر داشتم ازدواج کرده اند، محمّدلبخندی زد و گفت: مادر! حرف دلت را بگو. گفتم: من یک مادرم، می خواهم دامادیت را ببینم، نفسی بیرون داد و گفت: ببین هنوز دهانم بوی شیر می دهد، بگذار درسم تمام شود تا خدا چه بخواهد
🌷با شوق ادامه دادم در مجلس فامیل دخترِ زهرا خانم را دیدم، بسیار نجیب و با کمالات است خیلی به دلم نشست، من ظاهر می خواهم تو باطن، چه بهتر از این اگر موافق باشی نشانش کنم بعد که تحصیلت تمام شد جشنتان را می گیریم، نظرت چیست؟
🌷محمّد با جدّیت و مؤدّبانه، روی دو زانو نشست و گفت: مهلتم بده، مادر! گفتم: این دختر خواستگاران زیادی دارد، قول میدهم تا دفعۀ بعد که برگردی ازدواج کند
🌷پرسیدم: کسی را در نظر داری؟ محمّد سری تکان داد و گفت: البتّه.
با کنجکاوی گفتم: او کیست؟
گفت: حور العین بهشتی.
گفتم: مسخره ام میکنی.
گفت: خدا نکند.
🌷 همینطور که رختخواب ها را پهن میکرد، گفت: مادر فعلا کسی را برایم نشان نکن، محیط کوچک است، دوست ندارم آبروی کسی زائل شود و بیهوده مسلمانی را چشم انتظار خود بگذارم.
🌷گفتم: یعنی میشود آرزو به گورم نکنی و تو را در رخت دامادی ببینم گفت: قول می دهم با لباس جبهه بر تخت دامادی بنشینم.
گفتم: اذیّتم نکن.
محمّد به نشانۀ تسلیم دستانش را بالا برد.
و گفت: عجله نکن مادر!
🌷به زودی مرادم را خواهی دید.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14600
29.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ تلنگر
/گل هایی که آمدند اما نرسیدند ....😔
اگه توفیق نشد مثل این گلها روز تولدآقا
حرم باشی....دلت رو گره بزن به محبت آقا
🤲📿🕌🕋🌿🕊🌿
همین الان هرجای دنیا که هستی دستتو بذار روی سینه ات و به امام مهربانی ها سلام بده رفیق🌿🕊
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14601
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون مشهد و قم
چرخ این کشور نمی چرخد.😍😢
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14602
#تـلنـگر امام زمانی💜
👌 خیلی ارزش خوندن داره
💚فرض ڪن حضرت مهدی"ع"به تو ظاهر گردد
ظاهرت چنانی هست ڪه خجالت نڪشی❓
خانه ات لایق او هست ڪه مهمان گردد❓
لقمه ات در خور او هست ڪه نزدش ببری❓
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت ...
آنقدر به مولا علاقه داری
ڪه یڪ هدیه برایش بخری❓
حاضری گوشی همراه تو را چڪ بڪند❓
با چنین شرط ڪه در حافظه دستی نبری ❕
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان خواند تو را یارِمسلمان نبی
این همه لاف زن و مدعے اهل ظهور
پس چرا یار نیامد ڪه نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندے مرد است
آنقدر مرد نبودیم ڪه یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما رو بدهید
به گمانم که بنا نیست ڪنارش باشیم .
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14607
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋#اللهــــمعجللولیڪالفــرج
✅تعرفه تبلیغات ارزان در ۲ کانال ⏳
با ویویی بالا..بفرمایید👇👇👇
https://eitaa.com/Barekatkhaneh
✅کانال شهیدبرزگرهر۲۴ ساعت
شبها مطلب بارگزاری می کند
13.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بالم شکسته بود و هوایی نداشتم
از دست روزگار رهایی نداشتم
دردم زیاد بود و طبیبی مرا ندید
دردم زیاد بود و دوایی نداشتم
گفتم مگر امام رضا چارهای کند
ای وای اگر امام رضایی نداشتم
https://eitaa.com/eltiam20/3101💚🫀
قرآن کریم.صفحه 34
قرار هر روز ما....
جهت تعجیل درظهور امام عصر؛
هدیه به ۱۴معصوم؛ امام وشهدا؛ اموات؛ رفع گرفتاری ازامور همه ؛بویژه اعضای کانال؛ پیروزی ونجات مظلومین جهان
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14473
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨قرار روزانه..
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
ازتبلیغات دور ازشان کانال معذوریم.
روزی که جنگ عراق علیه ایران بعداز ۸ سال تموم شد(۱۳۶۷) ، حدود ۵۰ هزار پیکر شهید در سرزمین های ایران و عراق جا موند .
همه خانواده های مفقودالاثر ، چشم انتظار پیکر فرزندانشون بودن ، واما هیچ مسئولی در ایران بفکر این خانواده ها نبود .
در چنین شرایطی علی محمودوند از جاموندهای قافله شهدا ، خداوند پسری به او داد که معلول بود .
علی بعنوان پدر خیلی پیگیر درمان فرزندش بود ولی جواب نگرفت .
روزی علی فرزندش رو اورد حرم امام رضا(ع) و نیت کرد تا زمانی که شِفای فرزندش رو از آقا امام هشتم(ع) نگرفت به منزل برنگرده .
فرزندش رو در قسمت شفا خونه به امام معصوم سپرد .
چند روزی گذشت تا اینکه یه روز علی در حرم نشسته بود که خادمین حرم تمام زائرین رو بیرون کردن . علی میگه تو دلم می گفتم چرا کسی به من نمیگه برو .
انگار کسی منو نمی بینه .
بعداز بیرون کردن زائرین ، خادمین هم حرم رو ترک کردن . حالا من تنها در حرم موندم .
همانطور که سکوت فضای حرم رو گرفته و من چشمم به ظریح بود ، یهو متوجه شدم از دلِ ظریح نوری به سمتم میاد .
وقتی نور به من نزدیک شد ، از تو دلِ نور ندایی اومد که فرمود : ما دوست داریم بچه ات رو همین طور ببینیم ، شما برو دنبال کارخودت !!!
خواننده محترم ! علی محمودوند از نیروهای تخریب لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) بود .
در عملیات والفجر مقدماتی(بهمن سالِ ۶۱) ، لحظاتی که نیروها در کانال محاصره شدن و راه برگشتی براشون وجود نداشت ، علی بعنوان تخریبچی به نیروها قول میده که من میرم عقب و براتون نیروی کمکی میارم .
زمانی که علی برگشت و از فرماندهان تقاضای نیرو کرد ، بهش گفتن پرونده عملیات بسته و عملیات عدم الفتح شد .
واما علی تو دلش مونده بود که نیروهای داخل کانال چشم انتظار اومدن نیروی کمکی هستن .
نهایتا اون انتظار به شهادتشون ختم شد و پیکرهاشون در مقتل جاموند(یادمان کانال کمیل و حنظله) .
واما برگردیم به حرم امام هشتم(ع) و ادامه خاطره 👇
علی میگه وقتی از دلِ نور نِدا اومد و گفت ما دوست داریم بچه ات رو همینطور ببینیم برو دنبال کار خودت !!!
من احساس کردم به من گفتن برو فکه پیکر شهدا رو پیدا کن و به خانواده های چشم انتظار تحویل بده .
علی با خانواده به منزل برگشت و بلافاصله به اتفاق چندتا از دوستان رزمنده به فکه رفت و با امکانات اولیه(بیل و کلنگ) کار رو شروع کرد و در ادامه کار ، تشکیلاتی بنام تفحص شهدا شکل گرفت و تا به امروز از اون ۵۰ هزار شهید مفقود ، حدود ۴۸ هزار پیکر برگشت و الانه طبق آمار تقریبا ۲ هزار شهید مونده .
علی سال ۶۴ در حین عملیات والفجر ۸ ، توسط انفجار مین پاش قطع و با پای مصنوعی همچنان در جنگ حضور داشت .
علی بعداز اون اتفاق حرم امام هشتم(ع) ، بلافاصله برگشت به مناطق جنگی و در گرما و سرمای خوزستان (فکه) بی وقفه زمین رملی فکه رو شخم زد و تعداد زیادی از ابدان مطهر شهدا رو به خانواده ها تحویل داد .
جالب اینجاست که علی ۲۲ بهمن سال ۶۱ دلش در فکه جاموند و نهایتا با تَنی خسته در ۲۲ بهمن سال ۷۹ در فکه توسط انفجار مین به رفقای شهیدش پیوست .
پیام رهبر انقلاب برای شهادت شهید علی محمودوند ۲۰/ ۱۲/ ۷۹ 👇
... شما باب شهادت را باز نگه داشتید .
برای شادی روح امام و شهدا ، پدران ، مادران و همسران شهدا ، رفتگانمون به ویژه فرزند(معلول) شهید علی محمودوند سه صلوات هدیه کنیم .
✍ علی محسن پور
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14608