قرآن کریم.صفحه 68
قرار هر روز ما....
جهت تعجیل درظهور امام عصر؛
هدیه به ۱۴معصوم؛ امام وشهدا؛ اموات؛ رفع گرفتاری ازامور همه ؛بویژه اعضای کانال؛ پیروزی ونجات مظلومین جهان
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/14473m/
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨قرار روزانه..
رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج
(الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید.
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
ازتبلیغات دور ازشان کانال معذوریم.
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط حیدر امیرالمومنین است💚💚
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15525
بزرگواران...عید غدیرتون پربرکت وپیروز.
اخبار نمیزاریم
چون درجریان اخبار لحظه ای هستین. وقتتونو نمیگیریم.پس مثل همیشه
فقط مطلب مفیدارائه میدیم.
📗#داستان_واقعی
خواندنی و بسیار مهم
تقصیر شماست...!
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی، گاه و بیگاه خاطرات و تجربههایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل میكرد و این گفتهها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد.
ایشان میگفت: یک روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده، مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم ریچارد نیكسون - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.
به دلیل كثرت دانشجویان، كلاسها در آمفی تئاتر برگزار میشد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن میآمد، دیگر فرصت آشنایی با یكایک دانشجویان را نداشت؛ اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را میپرسید.
در یكی از همان جلسات نخست، به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم، از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد، قدری درباره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود، همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیهالسلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد.
این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او، ترجمه انگلیسی #نهجالبلاغه را تهیه كردم و هفتههای بعد، به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا به او برساند.
در جلسات بعد دیگر فرصت گفتوگویی پیش نیامد و من هم تصور میكردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل، تقریبا موضوع را فراموش كردم.
روزی از روزهای آخر ترم، در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد. با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم، با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفتهاش، بیشتر ترسیدم.
با دیدن من روزنامهای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت میبینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم، خبر و تصویر دردناک خودسوزی یک جوان را در وسط خیابان دیدم.
او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: میدانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپیگری و موسیقیهای اعتراضی و آسیبهای اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست!
من با اضطراب سخن او را میشنیدم و با خود میگفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟
او سپس از نهجالبلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده، در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علیبنابیطالب، به مالک اشتر را كپی گرفتهام و هر روز میخوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه، مرور میكنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و میپرسد: این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟
بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامهای برای اداره حكومت بنویسند، نمیتوانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است!
دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: میدانی درد امثال این جوان كه زندگیشان به نابودی میرسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمیشناسند!
آری، تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشتهاید و پیام علی را به این جوانان نرساندهاید! دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور، نهج البلاغه است.
این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره باران غدیر در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم، چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.
پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مظلومیت علیبنابیطالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: شما در معرفی امام علی و نهجالبلاغه موفق نبودهاید! باید پیامهای امام علی را چون سیمكشی برق و لولهكشی آب به دسترس یكایک انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند.
✨به عشق امیرالمومنین نشر دهید...
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15524
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوش کنید...👆خبر چه سنگینه😭🖤
نوشته بود:
اگر پایان ما با سردارانمان بود،
در کربلا همهچیز به پایان میرسید..
🌹اللّٰهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وآل مُحمّد
وعجل فرجهم
🍃اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍃
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15528
آسمونو ببین.....
اون بالا چقدر قشنگه...مگه نه.؟!😍
: آره...خوش بحال شهدا.
دلم برای رضاپسرم خیلی تنگ شده؟!
رضا: بابا صدامو داری؟!...وقتشه...😍
امیرعلی: وقت چی بابا؟!!!!...
رضا: پرواز🕊🩸
امیرعلی: از خدامه☺️
میگم محمدحسین ؛حاضری بپریم رفیق.
محمدحسین: معلومه....ولی...آخه
بدون فرشته دخترم؟!😔
خب ....اونم بردار....
بزار به برادرحسین هم بگم...
حسین جان....حسین...منو امیرعلی
با بچه هامون قرار پرواز داریم...
میایی؟!!!!
تنهاااااا؟؟؟؟!!!
یعنی چی؟!
بزار کسایی که بلیط ومکان پروازشون بامایکیه. خبرکنم...؟!
✅آماده.ایم....سه🩸دو🩸یک🩸.
⚔یاعلی🕊🕊🕊🕊🕊🕊
جامونده ها..درسته آقا اجازه مارو داده....
ولی...برای سلامتیش دعاکنید
نزارین آب توی دلش تکون بخوره ها.
دلش به مخلصاخوشه...💌سهم شما۵صلوات
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15529
نشر برای اولین بار☺️👌
اجازه کپی بالینک خودتون دارید✅
📌 شهید کسایی؛ معلم نهجالبلاغه و راوی فلسفه غدیر در دفاع مقدس
🔹️ شهید علی کسایی در روز عید غدیر سال ۱۳۳۴ در شیراز متولد شد. در ۲۵ سالگی ازدواج کرد؛ خطبه عقدش را امام خمینی (ره) خواند و مراسم ساده ازدواجشان نیز در روز عید غدیر برگزار شد.
🔸️ او زندگیاش را وقف آموزش، تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و آرمانهای انقلاب اسلامی کرد.
◾️ در شب عروسی، دعا کرد که شهادتش نیز در روز عید غدیر باشد و همینگونه شد؛ در آذر ۱۳۶۶، در جبهه سومار و در روز عید غدیر به آرزویش رسید.
◽️ شهید کسایی مفسر نهجالبلاغه، معلم اخلاق، مربی تأثیرگذار و راوی فلسفه غدیر در میان رزمندگان بود؛ سنگرهای جبهه برای او کلاس معرفت و بصیرت بود.
🔹️ زمانی که در شیراز هدف سوءقصد منافقین قرار گرفت، عملیات ترور ناکام ماند و عاملان آن دستگیر شدند.
◾️ اما او با تواضعی بینظیر، از حق شخصی خود گذشت و عامل ترورش را بخشید، چون معتقد بود حق انتقام تنها متعلق به ملت است، نه افراد.
🔻 اخلاق والا، شجاعت، ایمان و روح بزرگ او، همگان را تحت تأثیر قرار داد. مزارش در شیراز است و یادش همیشه زنده خواهد ماند.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15532
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅داستان واقعی....
گوش کنید زیباست ماجرای...
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/15533