5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرمان مهم و تازه امام خامنهای: 👇🌺
دیدید که مردم با ظاهـرهای گوناگون
با جهتگیریهای سیاسی متقابل
و وزن مذهبی کاملا متفاوت
در کنار هم ایستادند و این
اتحاد عظیم ملی رو به وجود آوردن
من حرفم اینه: همه این را حفظ کنید!
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16849
🔴خاطرهی سردار علی حاجی زاده یکی از همرزمان شهید زین الدین
《شهادت شهيد زينالدين تعبير خواب يكي از همرزمان ما بود》
💐۴۸ ساعت قبل از شهادت مهدي زينالدين با ماشيني كه به دستور وي از لجستيك لشكر به بنده واگذار شده بود با شهيد زين الدين به مقر لشكر در سردشت آمديم و شب خاطرهانگيزي را با هم سپري كرديم؛ فرداي آن شب شهيد زينالدين از بنده كليد ماشين را خواست؛ بنده به شهيد زينالدين گفتم «اين ماشين هم مثل موتور شهيد همت در جزيره مجنون نشود».
♻️وي به ماجراي موتور شهيد همت اشاره كرد
و گفت:
در جزيره مجنون يك موتور داشتم و آن را در اختيار هيچ كسي قرار نميدادم؛ هر كسي كه پيش شهيد زينالدين ميرفت تا وي وساطت كند كه موتور را به او دهم، نتيجهاي نداشت؛
⚡شرايط به همين منوال سپري شد تا اينكه در عمليات خيبر در جزيره مجنون متوجه شدم كه موتور نيست
به سرعت پيش شهيد زينالدين رفتم و جريان را با او در ميان گذاشتم شهيد زينالدين به من گفت « نگران نباش، حاج همت به موتور احتياج داشت، به همين دليل از من خواست كه آن موتور را به او دهم و من هم نتوانستم حرفش را رد كنم و موتور را به او دادم»
🔸️ولي بعد از چند ساعت متوجه شديم كه حاج همت بر اثر اصابت خمپاره روي موتور به شهادت رسيده است.
با درخواست شهيد زينالدين كليد ماشين را به وي دادم و خودم به مهاباد آمدم، نصف شب يكي از بچههاي شاهرود خوابي ديده بود كه رژيم بعث لشكر را بمباران كرده است و همه بچهها ايستادهاند و قلبهايشان آتش گرفته است.
🦋صبح آن روز به سراغ يكي از بچههايي كه تعبير خواب ميدانست، رفتيم
و او گفت «قرار است بلايي به سر لشكر بيايد، برويد صدقه جمع كنيد و دعاي رفع بلا را بخوانيد»؛
🕊كمتر از چند ساعت متوجه شديم كه شهيد زين الدين و برادرش مجيد در همان ماشيني كه ۲ روز قبل از بنده تقاضا كرده بودند به شهادت رسيدند
و خبر شهادت مهدي زينالدين تمام قلبها را آتش زد و خواب آن رزمنده تعبير شد.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16850
3.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ توصیه اهل بیت برای رزق و روزی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16851
اگر رزق و روزیت کمه
حتما انجام بدین ان شاءالله
برکت در زندگیتون جاری میشه...
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌️درخواست فرزند شهید از رئیسمجلس: من را ببر شهربازی
🔻در حاشیه دیدار روزهای اخیر رئیس مجلس با خانواده شهدا، فرزند خردسال یک شهید از قالیباف میخواهد او را به شهربازی ببرد.
👈🏻تازه یتیم شده؛ رو میزنه...😢
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16853
برای سفارش تبلیغات بفرماییداینجا👇
🆔@Mahya6470
همیشہ دلش میخواست دیدن امام خامنہ اے برود،
هیچ وقت فڪرشو نمیڪرد ڪہ روزے امام خامنہ اے بہ دیدن او برود..
شهید مدافع حرم
#سید_محمدحسین_میردوستی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16854
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯#صلَّیاللهُعَلَیکَیَااَبَاعَبدِاللهِالحُسَین🇮🇷🚩چله زیارت عاشورا شروع شده...
🩸امشب مهمان شهید:
شهیدمحمدرضاشفیعی هستیم
تافرداشب خدانگهدارتان...یاعلی✋
❤️کانال شهیدبرزگر هر۲۴ساعت یکبار
مطلب بارگزاری میکند
میزبان شب هفدهم چله زیارت عاشورا:
🕊🌹 شهیدمحمدرضا شفیعی
✨پیوست صلوات
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16838
.سلامتی آقا صلوات دلی❤️😍👌
آقــای ما .....
بی خیـالِ عــزای جـدش نمـیشود!
نه لباس رزم داشت، نه سلاح…
فقط گفته بود؛
من زیر بیرق اباالفضل العباسم
کاری کرد که ....
تمام دنیا انگشت به دهن ماند…
😢#آجرکاللهیاصاحبالزمانعج
✋لبیک_امام_خامنه ای
#معامله_با_خدا
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم... سال ها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم، کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است...
آن زمان تلفن های عمومی با سکه های دو ریالی کار می کردند؛ جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده...
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت : این ها صلواتی است!!!
گفتم : یعنی چه؟
گفت : برای سلامتی خودت وامواتمان صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی صلواتی موجود است).
باورم نشد، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم…
گفتم : مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی می دهی؟
با کمال سادگی گفت : ۲۰۰تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی می گیرم و صلواتی می دهم...
مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است؛ که یک چهارم از مالش را برای خدا می دهد، در صورتی که من تاکنون به جرأت می توانم بگویم یک قدم به راه خدا نرفتم و یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم!!!
احساساتی شدم و دست کردم ده تومان به طرف او گرفتم.
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت : برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد..!
مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم… به او گفتم : چه کاری می توانم بکنم؟
گفت : خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟
گفتم: پزشکم
گفت : آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر... نمی دانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا این ها کجا؟!
از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ "شب های جمعه مریض صلواتی می پذیریم"... دوستان و آشنایان طعنه ام زدند، اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود :
با خدا معامله کن خدا پولت را چند برابر می کند و خودت نمی فهمی!
راستى یک سوال : شغل شما چیست؟
📜https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/16863